شیعه علی(ع) کیست؟



شیعه علی(ع) چه کسی است؟


امام صادق علیه ‏السلام :


اِنَّما شیعَةُ عَلىٍّ مَنْ عَفَّ بَطْنَهُ وَفَرْجَهُ وَاشْتَدَّ جهادُهُ وَعَمِلَ لِخالِقِهِ وَرَجا ثَوابَهُ وَخافَ عِقابَهُ؛


همانا شیعه على علیه ‏السلام کسى است که شکم و شهوت خویش را عفیف نگهدارد و جهاد و تلاش او شدید باشد، براى آفریدگارش کار کند، به ثواب خدا امیدوار باشد و از کیفر او بترسد



در چه مواقعی باید صلوات بفرستیم؟



در چه مواقعی باید صلوات فرستاد ؟




صلوات ذکری است که بسیاری از ما با آن مأنوسیم و به حق که دل را تازه می‌کند و دهان را عطرآگین چرا که ابراز ارادتی است به بهترین بندگان خدا در طول دوران خلقت از ازل تا ابد، در مورد آثار و خواص آن بسیار خوانده‌ایم و شنیده‌ایم و در اینجا به ذکر دو روایت اکتفا می‌کنیم.برترین عمل

1- قال رسول الله(ص): «... وجدنا أفضل الأعمالِ الصّلاة علیک و سقی الماءِ و حُبَّ علیٍ بن أبی طالبٍ».(1)

راوی می‌گوید: پس از نماز صبح، پیامبر اکرم(ص) رو به جمعیت کرد و فرمود: دیشب عمویم «حمزه» و برادرم جعفر طیّار را بخواب دیدم و از آنان پرسیدم، کدام عمل برتر است؟ آنان پاسخ دادند: ما یافتیم که برترین اعمال، صلوات بر شما، آب دادن، و محبت علی بن أبی طالب(ع) است.

محبوب ترین عمل

2- قال رسول الله(ص): قلتُ لجبرئیل(ع)، أیّ الأعمال أحبُّ؟ قالَ: الصّلاةُ علیک یا محمّدُ و حبُّعلی بن ابی طالبٌ.(2)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: از جبرئیل پرسیدم – محبوب‌ترین عمل، کدام است؟ پاسخ داد: صلوات و درود بر شما – و محبت علی بن أبی طالب(ع).

مواردی که باید صلوات فرستاد

خوب حال این عمل برتر و محبوب را در چه مواردی باید انجام داد ؟ این است سؤالی که در صدد پاسخش هستیم .

1- هنگام یادآوری نام پروردگار:

- عَنِ الرّضا(ع) قال: له رجلٌ ما معنی قولُهُ تعالی و ذَکر اسمَ ربّه فصلّی؟

قال: کلّما ذَکر اسمَ ربّه فصلّی علی محمّدٍ وآله(ص).(3)

مردی از امام هشتم(ع) از تفسیر آیه «وذکر اسم ربه فصلّی» سؤال کرد، امام فرمود: مراد این است که هرگاه نام پروردگار متعال، بر زبان آمد بر محمّد و آل محمّد درود و صلوات، تقدیم شود.
امام صادق(ع) فرمود: لازم است بر هر یک از شما که هنگام اظهار حاجت در پیشگاه خداوند بزرگ، با ستایش الهی آغاز کند. و به تمجید پیامبر و آل او بپردازد. و سپس به تقصیرها و گناهان خود اعتراف کند و پس از آن «حاجت» خود را میان نهد

2- هنگام شنیدن نام پیامبر اسلام(ص)

- قال النّبیّ(ص): البخیلُ حقّاً إذا ذُکرتُ عندهُ فَلَم یُصلّ علیّ.(4)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: بخیل واقعی کسی است که نام مرا بشنود و بر من «صلوات» نفرستد.

3- هنگام شنیدن نام سایر أنبیاء(ع)

- عن معاویةَ بن عمّارٍ قالَ: ذکرتُ عندَ أبی عبداللهِ الصّادق(ع) بعضً الأنبیاء فصلّیتُ علیه، فقال: إذا ذکرتَ أحداً منَ الانبیاء فابدَا بالصّلوة علی محمّدٍ ثمَّ علیه «صلّی اللهُ علی محمّدٍ وآله و علی جمیع الأنبیاء.(5)

معاویة بن عمّار می‌گوید در محضر امام صادق(ع) نام برخی از انبیاء را به میان آوردم و بر او درود و صلوات فرستادم امام فرمود: وقتی که نام یکی از انبیاء را بر زبان آوردی، اوّل بر «محمّد» صلوات بفرست و سپس بر آن نبی (و سپس امام بر زبان آورد) «صلّی الله علی محمد وآله و علی جمیع الأنبیاء» درود خدا بر محمد و آل او و بر همه انبیاء باد.

4- در آغاز دعا

- قال الصّادق(ع): إیّاکم أن یَسلَ أحدٌ منکم ربّهُ شیئاً مِن حوائج الدّنیا والآخرة حتّی یبدَأً بِالثّناء علی الله تعالی و المِدحةِ له و الصّلوة علی النِّبیِ وآله ثمّ الاعترافِ بالذّنبِ ثمّ المسئلة.(6)

امام صادق(ع) فرمود: لازم است بر هر یک از شما که هنگام اظهار حاجت در پیشگاه خداوند بزرگ، با ستایش الهی آغاز کند. و به تمجید پیامبر و آل او بپردازد. و سپس به تقصیرها و گناهان خود اعتراف کند و پس از آن «حاجت» خود را میان نهد.

5- هنگام بوییدن گل

- عن مالکٍ قالَ: ناوَلتُ الصّادق(ع) شیئاً مِنَ الرّیاحینَ فاخذه فشمَّه و وضعهُ علی عینیهِ ثمّ قال: مَن تناولَ ریحانةً فشمّها و وضع‌ها علی عینیهِ، ثم قالَ: اللهمّ صلّ علی محمّدٍ وآل محمّدٍ لم یقَع علی الأرض حتّی یُغفر له.(7)

مالک جهنی می‌گوید: دسته گلی را به امام صادق(ع) داد، آن را بر گرفت و بویید و بر دیدگان نهاد و گفت کسی که گلی را ببوید و بر دیده نهد و سپس بگوید: اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد آن گل بر زمین نمی‌افتد، جز آن که خداوند، وی را بیامرزد.

6- شب جمعه

- عن النّبیّ(ص) قال: الصّدقة لیلةَ الجمعةِ و یوم‌ها بألفٍ والصّلاةُ علی محمّدٍ وآله لیلة الجمعةِ بألفٍ منَ الحسنات.(8)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: صدقه دادن در روز جمعه و شب آن هزار برابر پاداش دارد و نیز پاداش صلوات بر محمّد وآل محمّد در شب جمعه هزار حسنه است.

7- هنگام فراموشی

- عن أبی عبدالله(ع) قال: انّ الشّیطانَ و کلَ به اختلاس الحدیثِ فیُنسیهِ مِن اعوانهِ یقالُ لهُ خلاسٌ فاذا أرادَ أحدکم أن یحدثَ بالحدیثِ فَنَسیهُ فلیدعُ الله تبارک و تعالی و لیُصلّ علی النّبیّ و لیعلنَ الخنّاس فانّه سیاتیهِ الحدیثُ إن شاء اللهُ و إن لم یذکرهُ کانَ ذکراللهِ تبارک و تعالی و الصّلاة علی النّیّ عوضاً من الحدیثِ.(9)

امام صادق(ع) فرمود: شیطان یکی از یاران خود را بر آدمی می‌گمارد تا آنچه را که در خاطر دارد از وی بگیرد او را به فراموشی و نسیان وا دارد و همکار شیطان که «خناّس» نام دارد به مسئولیت مربوطه، همت می‌گمارد پس هرگاه کسی خواست مطلبی را به نظر آورد و احساس کرد که آن را فراموش کرده است، دست به دعا بردارد و حضور آن را از خدا بخواهد و بر «محمّد وآل» او درود بفرستد و «خنّاس» (شیطان) را لعنت کند این عمل موجب ذکر و به یاد آمدن آن مسأله می‌گردد و اگر به یادش نیامد ذکر و یاد خدا و صلواتی را که بر زبان آورده است به جای همان مطلب فراموش شده پاداش الهی دارد.

ابن عباس مفسر معروف در تفسیر آیه «یا أیّها الذین آمنوا...» فرمود: در نماز، در مسجد و در هر جا که هستید و در خطبه‌ی عقد ازدواج، صلوات بر او را فراموش نکنید

8- هنگام طنین (صدای) گوش

- قال رسول الله (ص): إذا ظنت اُذنُ أحدکم فلیصلّ علیّ ولیقل ذِکرالله خیر مِن ذکری.(10)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: هنگامی که گوش کسی به صدا درآید، بر من صلوات فرستد و بگوید که یاد خدا از یاد من بهتر است.

9- خطبه ازدواج و در همه‌ی احوال

- عن ابنِ عبّاسٍ عندَ قوله تعالی: «یایی‌ها الّذینَ آمنوا صلّوا علیه و سلموا تسلیماً» قالَ اُثنوا علیه فی صلاتِکم و مساجدکم و فی کلّ وفی خِطبةِ النّساءِ فلا تنسَوه.(11)

ابن عباس مفسر معروف در تفسیر آیه «یا أیّها الذین آمنوا...» فرمود: در نماز، در مسجد و در هر جا که هستید و در خطبه‌ی عقد ازدواج، صلوات بر او را فراموش نکنید.

10- هنگام از دست رفتن و یا نابودی چیزی

- قال رسول الله(ص): اذ هالک امر فقُل اللّهم صل علی محمّد وآل محمّد.(12)

پیامبر اکرم فرمود: هنگامی که چیزی از بین رفت بگو اللّهم صل علی محمّد وآل محمّد.

البته ذکر صلوات در هر حالی امری است نیکو و پسندیده و بهتر است به آن اهتمام ورزیم و از برکات بی شمارش بهره بریم.

پی نوشت ها :
1- احقاق الحق، شهید علامه نورالله ششتری، ج 7، ص 268.
3- تفسیر الصّافی، فیض کاشانی ص ... ذیل تفسیر سوره ی أعلی.
4- سفینة البحار، ماده صدا – کنزالعمال، ج 1، خبر 2142.
5- أمالی صدوق، جلسه ی 60.
16- سفینة البحار، ماده دعا.
7- لئالی الأخبار، ج 2، ص 157- نوشته تویسرکانی.
8- وسائل الشیعه، ج 5، ص 91 – حدیث چهارم.
9- مشکاة الأنوار، ص 108.
10- جلاء الإفهام، ابن قیم، ص 240، و 23، 237.
11- همان.
12- نورالثقلین، ج 3، ص 589.


احمد بن موسی بن جعفر(ع) ملقب به شاهچراغ (ع)


احمد بن موسی بن جعفر(ع) ملقب به شاهچراغ (ع)



احمد بن موسی بن جعفر(ع)، از فرزندان امام موسی کاظم(ع) معروف به "سید السادات" و "شاه چراغ" است. وی از شخصیت‏های عالی مقام و جلیل القدر و پرهیزکار بود.(1) آگاهی درباره زندگی وی بسیار اندک و برخی از مقاطع زندگی او مبهم و در منابع جز به بعضی از قسمت‏های زندگی او پرداخته نشده است.

در خصوص رابطه احمد با پدرش این اندازه آورده‏اند که امام کاظم(ع) او را دوست داشت و ملکی از خود را بدو بخشید و او را به بخشندگی و دلیری ستود.(2)
مورخان گزارش داده‏اند که پس از شهادت امام کاظم(ع)، مردم مدینه به لحاظ شخصیتی که احمد داشت، به در خانه او رفته و با وی بیعت کردند و او پیشاپیش جمعیت به مسجد پیغمبر رفت و خطبه‏ای خواند و به مردم گفت: "ای کسانی که با من بیعت نموده‏اید! بدانید که من خودم با برادرم علی (علی بن موسی الرضا(ع)) بیعت کرده‏ام و او واجب الاطاعة است. بر من و شما است که از او اطاعت کنیم". سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم به در خانه برادرش رفته و با حضرت بیعت کردند.(3)


درباره آمدن احمد بن موسی(ع) به ایران و انگیزه او گزارش‏های گوناگون وجود دارد و این قسمت از زندگی وی فاقد شفافیت است. برخی عقیده دارند. احمد در بغداد ساکن بود و آن گاه که خبر شهادت و در گذشت ناگهانی امام رضا(ع) را شنید، شدیداً ناراحت شد و گریه نمود. آن گاه با همراهانی بسیار (حدود سه هزار نفر) به خون خواهی و انتقام از مأمون خروج کرد و روی به ایران نهاد. بر پایه این گزارش او در قم و ری با سپاهیان مأمون جنگید و سرانجام به خراسان آمد و در جایی نزدیک اسفراین طی جنگ با لشکریان مأمون کشته شد.
بعضی دیگر باور دارند که احمد پیش از درگذشت امام رضا(ع) و مقارن با ولایت عهدی او همراه جماعتی قصد ایران کرده تا به برادرش ملحق شود. بر اساس این گزارش حرکت او به طرف فارس بود. این گزارش نیز به صورت‏های گوناگون بیان شده است. برخی آورده‏اند که عامل مأمون در نزدیکی شیراز با او جنگید. هنگامی که یاران احمد شنیدند امام رضا(ع) وفات یافته است، متفرق شدند و به سوی شیراز رفتند.
مورّخان در خصوص شهادت و یا وفات و محل دفن احمد نیز اختلاف دارند.

این اختلاف مبتنی بر آن است که وی به اسفراین رفته و در آن جا به شهادت رسیده و یا در شیراز وفات یافته و یا به شهادت رسیده است. برخی عقیده دارند وی در اسفراین به شهادت رسید و در همان جا دفن شد و زیارتگاه او همان جا است. بر این اساس قبر احمد در اسفراین و یا مکان‏های دیگر بوده و آرامگاه شیراز مربوط به احمد بن موسی نیست.(4)


برخی دیگر باورد دارند که احمد در شیراز در جنگ با عامل مأمون شهید شد و یا این که در شیراز مخفی شد و بعد وفات نمود و در همان جا دفن گردید.(5)
امین بعد از گزارش آنانی که محل دفن احمد را اسفراین و یا مکان دیگر می داند، می نویسد: "... و هذا غریب مخالف للمشهور من ان مشهده شیراز...".(6)
حقیقت امر آن است که به طور قاطع نمی‏توان گفت قبر وی در کجا است، ولی شواهد و قرائن دیدگاه آنانی را که قایل هستند شیراز محل دفن احمد می باشد، تأیید میکند و مشهور همین است.


محسن امین بعد از بیان عقیده آنانی که محل دفن احمد بن موسی را در اسفراین و یا مکان دیگر می دانند، می نویسد: این عقیده بعید و مخالف با عقیده مشهور است که محل شهادت و قبر او شیراز می باشد.(6)
تاریخ وفات احمد دقیقاً معلوم نیست، ولی برخی تاریخ وفات را حدود 203 که همزمان با شهادت امام هشتم(ع) است ذکر نموده‏اند.(7)


پی نوشت‏ها:

1. اعیان الشیعه، ج 3، ص 191.
2. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 9.
3. معارف و معاریف، ج 1، ص 597.
4. اعیان الشیعه، ج 3، ص 192؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 11.
5. ریحانة الادب، ج 4 - 3، ص 50 - 51.
6. اعیان الشیعه، ج 3، ص 191 - 193.
7. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 9؛ ریحانة الادب، ج 4 - 3، ص 51

ماجرای اسارت دختر یزدگرد سوم و عروس آقا امیرالمومنین حضرت علی(ع) شدن



ماجرای اسارت دختر یزدگرد سوم و عروس آقا امیرالمومنین حضرت علی(ع) شدن

على بن الحسین (ع) بزرگ‏ترین و شریف‏ترین مردم زمان خود بود، به طورى که او را زینت عبادت کنندگان مى‏‌دانستند. آنچه در ادامه می‌خوانید به درباه آن امام همام به مناسبت فرخنده میلاد امام سجاد(ع) است.

اسیر آزاد

سپاهیان اسلام فاتحانه برمی گشتند. این پیروزی مهم ترین فتحی بود که تا به حال نصیب مسلمانان شده بود. آنها موفق شده بودند سپاه ایران را شکست دهند و این کشور را به قلمرو مسلمانان ملحق کنند. با فرار پادشاه ایرانی یزدگرد سوم تمام حکومت ایران به دست مسلمانان افتاد، سپاهیان یزدگرد کشته یا دستگیر شدند و زنان و بچه های آنان به اسارت گرفته شدند.


کاروان اسیران ایرانی همراه سپاهیان اسلام کم کم به مقر خلافت مسلمین نزدیک می شود. با ورود سپاهیان، مسلمانان به استقبال فاتحان می آیند. صدای تکبیر بلند می شود همه خوشحال از این پیروزی به هم تبریک می گویند. اما در میان جمعیت چشم همه متوجه اسرای ایرانی است. آنها با پوشش های ایرانی خود از دیگران متمایز بودند. در بین آنان زنانی بودند که لباس های فاخر و قیمتی بر تن داشتند همه می دانستند آنها اسیر هستند اما براستی آنها چه کسانی بودند؟

زنان اسیر را به حضور خلیفه دوم آوردند. خلیفه دستور داد هر مسلمانی هر زنی را که می خواهد برای کنیزی بخرد. ساعتی گذشت. کنیزهایی خریداری شدند و با صاحبانشان رفتند. اما سه دختر از دختران یزدگرد سوم باقی مانده بودند که به خاطر بالابودن قیمت آنها کسی نمی توانست آنها را بخرد. علاوه بر این آنها به کنیزی هر کسی راضی نمی شدند. شهربانو یکی از سه دختر یزدگرد سوم بود. با حالتی از حیا در مجلس حضور داشت و روی خود را پوشانده بود. خلیفه اصرار داشت این دختران هم به فروش برسند اما نه کسی توانایی خرید داشت و نه آنها به هر کسی راضی می شدند.

ساعتی نگذشت که امیرالمؤمنین علی(ع) وارد مجلس خلیفه شد. فرزندش حسین همراه او بود. رو به خلیفه کرد و فرمود: به نظر من شما این سه نفر را آزاد بگذارید تا خود، آقای خود را انتخاب کنند. خلیفه رأی امیرالمومنین را پسندید و آنها را آزاد گذاشت. دو خواهر شهربانو هرکدام کسی را در میان جمعیت انتخاب کردند. چون شهربانو چنین دید در لابلای جمعیت به طرف حسین(ع) فرزند امیرالمؤمنین آمد و او را انتخاب کرد. امیرالمؤمنین خوشحال شد به حسین رو کرد و فرمود: این بانو بهترین اهل زمین را برای تو به دنیا می آورد.

در خانه امام حسین(ع)

شهربانو به زودی فهمید که به خانه فرزند پیامبر پای نهاده است. از این رو آداب اسلامی را فرا گرفت و آداب غلط پادشاهان را به فراموشی سپرد و مسلمان شد. او که خود بانوئی فهمیده و درستکار بود در اثر مجاورت و همنشینی با اهل بیت پیامبر به جائی رسید که هر روز بر دانش و حکمت و علم او افزوده می شد و رابطه او با امام حسین(ع) محکم و محکم تر می شد. در خانه حسین(ع) او را به نام های عربی «غزاله» و «سلامه» و «خوله» می خواندند. او در این خانه از چنان احترام و عزتی برخوردار بود که گوئی به خانه خود پا گذاشته است و رنج دوری وطن را احساس نمی کرد. او با فرزند پیامبر بسیار انس گرفته بود و از فضای نورانی اهل بیت لذت می برد.


ولادت کودک

شهربانو بارها از خدا خواسته بود که فرزندی به ایشان عنایت فرماید. او می خواست ازحسین (ع) صاحب فرزندی باشد تا مایه افتخار و مباهات او و مزید دلگرمی و رونق و صفا در کانون زندگی او گردد. این خواسته شهربانو دیری نپائید و در پنجم شعبان سال 38 هجری فرزند او به دنیا آمد. حسین(ع) از آن جهت که به پدر خود علی امیرمؤمنان بسیار علاقمند بود نام کودک را «علی» نهاد.


علم آموزی

هنوز به ده سالگی نرسیده بود که با برادران و عموزاگان خود به مسجد می رفت و به استماع قرآن و حدیث می پرداخت او از عموی خود امام حسن، جابربن عبدالله انصاری و ابن عباس احادیث پیامبر را می شنید و به سرعت آنها را حفظ می کرد در مدت زمان کمی به جزئیات اخبار و احادیث مسلط شد.

احترام به مادر

با مادرش غذا نمی خورد. از او درباره این رفتارش سؤال کردند. فرمود: می ترسم لقمه ای را بردارم و مادرم زودتر متوجه آن شده باشد و به همین جهت از من برنجد.


هنگام نماز

امام صادق(ع) از پدرش امام باقر(ع) نقل می کند وقتی امام سجاد(ع) به نماز می ایستاد مثل تکه ای چوب خشک بود که هیچ قسمتی از بدنش حرکت نمی کرد مگر این که باد آنرا به حرکت درآورد.

وقتی به نماز می ایستاد رنگش تغییر می کرد؛ وقتی به سجده می رفت سر بر نمی داشت تا این که خیس عرق می شد. هنگام نماز از خوف خدا اعضایش می لرزید آن چنان نماز می خواند که گویا نماز آخرش است وقتی به آیه «مالک یوم الدین» می رسید آن قدر تکرار می کرد که نزدیک بود جان دهد.
او را به جهت عبادت زیاد «زین العابدین» یعنی زینت عبادت کنندگان می گفتند.

هزار رکعت

امام باقر(ع) می فرمایند: پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند. با این وجود گاهی نوشته ای از اعمال و عبادات امیرالمؤمنین را برمی داشت و به آن نگاه می کرد سپس با آهی می فرمود: «چه کسی می تواند مانند علی(ع) این گونه عبادت کند؟»


صدای قران امام علیه السلام

امام قرآن را بسیار قرائت می کردند. وقتی قرآن قرائت می کردند گاه بدنشان می لرزید. قرآن را با صوت زیبا و حزین تلاوت می کردند به طوری که صدای قرآن ایشان معروف شده بود. کسانی که از کنار خانه ایشان عبور می کردند کنار خانه می ایستادند و قرائت قرآنشان را گوش می کردند.

نقش نگین انگشتری

روایت شده که نقش نگین انگشتری حضرت اباعبدالله الحسین آیه شریفه «ان الله بالغ امره» بود. حضرت سجاد هم نقش نگین شان همین آیه شریفه بود.


اهتمام به نماز کودکان

امام همیشه کودکان را به نماز تشویق می کردند. ولی به آنها سخت نمی گرفتند. مثلاً در آن زمان سنت این بود که نماز مغرب و عشا را جداگانه و با فاصله زمانی معینی می خواندند ولی امام سجاد به کودکان می فرمودند هر دو نماز را در اول وقت با هم بخوانید و این بهتر از این است که خواب بمانید و به نماز عشا نرسید.


برخورد با داماد

وقتی داماد امام یا شوهرخواهر امام نزد ایشان می آمد، امام عبای خود را زیر پای او پهن می کرد و او را آنجا می نشاند و می فرمود: «آفرین به کسی که مخارج ما را به دوش گرفت و ناموس ما را حفظ می کند» و این گونه داماد خویش را احترام می کردند


در طلب روزی

صبح زود از خانه بیرون می رفت. می گفتند کجا می روید؟ می فرمودند: «می روم برای اهل خانه ام صدقه بدهم.» می گفتند صدقه؟ چه صدقه ای؟ فرمود: «هر کس برای طلب روزی حرکت کند، این خود یک نوع صدقه است»


روزه و افطار

بسیار روزه می گرفت. صبح، دستور می داد گوسفندی را ذبح کنند، قطعه قطعه نمایند آنگاه بپزند. بعد از ظهر در حالی که روزه بود به طرف دیگ غذا می رفت دستور می داد آبگوشت را ظرف ظرف کنند و برای همسایه ها و دیگران ببرند وقتی این کار را تمام می کرد نان و خرمایی برمی داشت و خود با نان و خرما افطار می کرد. روزه ماه شعبان را به ماه رمضان وصل می کرد و می فرمود: «این کار توبه ای است به سوی خدا»


کار کم ولی مداوم

معاویه بن عمار می گوید: امام سجاد(ع) می فرمود: «دوست دارم بر یک کار مداومت کنم هرچند آن کار کم باشد.»


امام مهربان

امام سجاد(ع) با شخصی همسفر بودند. برای استراحت در محلی توقف کردند. سفره را باز نمودند تا غذا بخورند. لحظاتی بعد آهوئی را دیدند که در گوشه ای ایستاده و به آنها خیره شده است. امام آهو را صدا زد و فرمود: «بیا اینجا، نترس، بیا و غذا بخور.» آهو آرام آرام آمد نزدیک شد و امام مقداری سبزی برداشت و در مقابل آهو گذاشت. همین طور که آهو مشغول خوردن بود دوست امام سنگی برداشت و به طرف آهو پرتاب کرد. این حرکت او باعث شد که آهو فرار کند. اما سجاد(ع) از این رفتار همسفر خود بسیار ناراحت شدند و فرمودند: دیگر با تو سخن نخواهم گفت!


ناامیدی بدترین گناه است

«زهری» از دانشمندان و قاضیان برجسته زمان امام سجاد(ع) بود. او که زمانی شاگرد امام بود بعدها از طرف حکومت وقت به منصب قضاوت رسید. روزی گناهکاری را نزد او آوردند. زهری او را تعزیر و تنبیه نمود اما آن مجرم در اثر تنبیه از دنیا رفت. این حادثه تأثیر بدی بر روحیه زهری گذاشت. سخت ناراحت شد به طوری که منصب قضاوت را رها کرد و سر به بیابان نهاد و مدتی در بیابان بود و قصد نداشت دیگر به شهر و آبادی برگردد.

یک بار امام سجاد(ع) به صورت اتفاقی او را دید. امام که از جریان او مطلع بود رو به او کرد و فرمود: «ناامیدی بدترین گناه است. ناامیدی تو از درگاه خداوند بدتر است از آن کار که کردی. بیابان نشینی را رها کن، به خانه ات برگرد و دیه و خون بهای فرد مقتول را هم به خانواده اش بپرداز» این سخن امام تأثیر شگرفی در ذهن او بجای گذاشت و همان طور که امام فرموده بود انجام داد.

تربیت نیروی انسانی در ضمن آزادکردن بنده

یکی از کارهای بزرگ امام سجاد این بود که بندگان را می خریدند و تحت تعلیم و تربیت اسلامی قرار می دادند و حدیث و قرآن به آنان می آموختند سپس آنان را آزاد می کردند. با این که به خدمت بندگان هیچ نیازی نداشتند آنان را می خریدند و آزاد می کردند. در آخر ماه رمضان بسیار بنده آزاد می کردند و هیچ بنده ای را بیش از یک سال نگه نمی داشتند.

بسیاری از بردگان وقتی این خبر را می شنیدند خود مشتاقانه مایل بودند طوق بندگی امام سجاد(ع) را به گردن بیاویزند. بسیاری از بندگان که تحت تربیت امام قرار گرفته بودند بعد از آزاد شدن هم ارتباط خود را با امام قطع نمی کردند و در زمره شیعیان و خواص حضرت درآمده بودند. بندگانی که حضرت سجاد(ع) آزاد کرده بودند به حدی بود که در شهر مدینه گروهی تحت عنوان آزادشدگان حضرت سجاد(ع) وجود داشتند.

کرامتی در مسجدالحرام

مشغول طواف بود. زیر لب ذکر خدا داشت. آرام آرام قدم برمی داشت. به اطراف خود توجهی نداشت. او وجودش غرق خدا بود و متوجه عبدالملک نشد که پشت سر او مشغول طواف بود. اما عبدالملک در یک لحظه متوجه او شد. به اطرافیانش خطاب کرد: او کیست که این قدر گستاخانه جلوی ما راه می رود و اصلاً به ما توجهی ندارد؟

اطرافیان گفتند: او علی بن الحسین (ع) است. عبدالملک گفت: او را نزد ما بیاورید. بعد از طواف به حضرت پیغام دادند که عبدالملک تو را فرا خوانده حضرت اجابت فرمود. وقتی به نزد او رسید، عبدالملک با یک تکبر خاصی به حضرت گفت: چرا به ما توجهی نداری؟ چرا نزد ما نمی آئی؟ من که قاتل پدر تو نیستم!

حضرت در جواب فرمود: «قاتل پدرم دنیای او را فنا کرد ولی پدرم آخرت او را تباه ساخت؛ اینک اگر تو هم می خواهی مثل قاتل پدرم باش!

عبدالملک گفت: منظورم این است که نزد ما بیائی تا از امکانات دنیوی ما برخوردار شوی.

در این لحظه، حضرت روی زمین نشستند و لباس خود را پهن کردند و فرمودند: «خدایا! قدر و منزلت اولیای خود را به اینان نشان بده» در یک لحظه همه دیدند که دامن لباس حضرت پر از گهرهای درخشنده شد که چشم ها را به خود خیره می کرد. سپس فرمود: خدایا این ها را بگیر. آنگاه حضرت بلند شدند و از آنان جدا شدند.


پناه مستمندان

امام سجاد(ع) شب ها همیشه کیسه‌ای از طلا و نقره به دوش می گرفت و خانه به خانه در می زد؛ هر که بیرون می آمد به او بخشش می کرد و چون علی بن الحسین از دنیا رفت، دیگر آن کمک ها به مستمندان نرسید و فهمیدند حضرت سجاد بوده که این کار را می کرده است.




از بیانات آیت الله بهجت(ره)جهت تشرف خدمت امام زمان عج


از بیانات آیت الله بهجت(ره)

سفارش به آنهایی تشرف خدمت امام زمان(عج) می‌رسند


عالمان ربانی و صاحبدلان اهل راز، آنان که با مهدی آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوند و عقله‌ای دیرینه دارند، و در ندبه‌ها و ناله‌های شبانه‌شان، همواره فرج حضرتش را از درگاه دوست تمنا می‌کنند، مدام نفس خود را کشیک می‌کشند که مبادا کاری از ایشان سر زند که مطلوب و محبوب آن دلدار بی‌مثال نباشد. از این رو هم خود را می‌پایند و هم دیگران را نسبت به مراقبت بر این دقیقه سفارش می کنند.


فقیه فقید، و عارف دانای راز، حضرت آیت الله العظمی بهجت که به تعبیر مقام معظم رهبری، سرچشمه پایان ناپذیر فیوضات معنوی بودند، یکی از این نمونه‌هاست.

آنچه می‌خوانید سفارش‌هایی است از این عارف سفر کرده به منتظران ظهور حضرت مهدی(عج) که در پایگاه اطلاع رسانی ایشان منتشر شده است.


مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج

مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می‌باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیای چند روزه فانی است؛ اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنم است، لذا حضرت امیر (ع) در لیلةُ المبیت از رسول اکرم (ص) می‌پرسد: آیا دین من سالم خواهد بود؟ یعنی از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را که از خود شهادت بالاتر است، از آن حضرت سؤال می‌کند.

این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود،

که: ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای گرداننده دل‌ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار (بحارالانوار/52/148).


با توبه از گناهان، خود را برای ظهور حضرت حجّت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف آماده کنیم!

اگر ظهور حضرت حجّت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیا سازد، از جمله این که از گناهان توبه کند. همین توبه باعث می‌شود که این همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده است، که واقعاً بی سابقه است، و بلاهای دیگری که تا قبل از ظهور آن حضرت می‌آید، از سر شیعه رفع و دفع گردد.
حضرت حجّت (ع) از ما التماس دعا دارد!

همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می‌روند، و نمی‌دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آن‌ها دارد که برای تعجیل فرج او دعا کنند! چنان که به آن آقا، شیخ ابراهیم حایری رحمة اللّه علیه در حال اعتکاف در مسجد کوفه فرموده بود: این‌ها که به این جا آمده‌اند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتی دارند: خانه، زن، فرزند، مال، ادای دین؛ ولی هیچ کس در فکر من نیست!

آری، او هزار سال است که زندانی است، لذا هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می‌رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطه فیض، یعنی فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.

آقای دیگری گفت: در اعتکاف مسجد کوفه آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمودند: این‌هایی که به این جا (مسجد کوفه) آمده‌اند، از مؤمنین خوب هستند، ولی هر کس حاجتی دارد و برای برآورده شدن حاجت خود آمده است. مانند، خانه، فرزند و ... هیچ کدام برای من نیامده اند.
به فکر حضرت مهدی (ع)نیستیم!

صرف پیدا کردن و دیدن حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مهم نیست، آقایی گفته بود: شاید شما هم به خدمت آن حضرت مشرّف شده‌اید و خیلی‌ها مشرّف شده‌اند. اگر مشرّف شدید، به آن حضرت نگویید که: از خدا برای من زن، خانه، دفع فلان بیماری و یا امراض خصوصی و... بخواه ، زیرا این‌ها چندان اهمیت ندارد. هم چنین آقای دیگری گفت: در اعتکاف مسجد کوفه آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمودند: این‌هایی که به این جا (مسجد کوفه) آمده‌اند، از مؤمنین خوب هستند، ولی هر کس حاجتی دارد و برای برآورده شدن حاجت خود آمده است. مانند، خانه، فرزند و ... هیچ کدام برای من نیامده اند. البته محتاج به خواب هم نیست، مطلب همین طور است و هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت - که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریات است - نیستیم!

اللهم عجل لولیک الفرج انشالله


خطبه مونقه از شاهکارهای اقا امیرالمومنین علی علیه السلام


شاهکارهای آقا امیرالمومنین علی علیه السلام




کفعمی در مصباح، از هشام بن سایب کلبی و او از ابی صالح روایت می کند که روزی جمعی از اصحاب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بحث می نمودند در اطراف این موضوع که کدام حرف است در میان حروف که از همه بیشتر در سخن و کلام موجود است؟
معلوم شد حرف «الف» از همه بیشتر است و هیچکس نمی نتواند کلامی بگوید که حرف «الف»در آن نباشد.حضرت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیه السّلام که در این جلسه حضورئداشتند، بدون تأمّل و فی البداهه خطبه ای ایراد فرمودند که در آن حرف«الف» به کارنرفته است. چنانکه عقل ها حیران ماند و حضار متحیر.
نام این خطبه را مونقه گذاشتند؛ یعنی در حسن و نیکویی و بلاغت، شگفت آور است.


متن خطبه ی مونقه بدون«الف» از زبان گوهر بارآقا امیرالمومنین علی علیه السلام :

(خیلی زیباست)


حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَبَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُعَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ،بَصیرٌ،سَمیعٌ،علیّ ٌ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَبَعُدَفَقَرُبَ،یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَرَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَرَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَفَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ مُؤمِنٍ،رَحیمٌ،ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِرَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَذَکَّرتُکُم بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ،وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَخَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُجَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّمِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَغُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ وُدِعَّ،وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فیضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَخَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ وَ حَبیبُهُ، فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُقَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَیُنفَخُ فِی صّورِ، وَ یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَتَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍجَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ، بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ،وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَعَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌفَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِن فَهُوَوَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍنَزَلَ بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ رحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍفَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی وَ لَکُم.



ترجمه ی متن خطبه مونقه

«ستایش می کنم کسی را که منّتش عظیم است و نعمتش فراوان؛ و رحمتش (بر غضبش) پیشی
گرفته است. سخن (و حکم) اوتمامیّت یافته (و قطعی است)؛ خواست او نافذ و برهانش رسا و حکمش بر عدالت است.
ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از گناه خویش (بریده و) کنده شده و به توحید او اقرار می نماید. و از وعید (و بیم) عذابش (به خود او) پناه می برد. و از درگاه پروردگارش امیدوار آمرزشی است که او را نجات بخشد، در روزی که (انسان را به گرفتاری خویش مشغول و) از بستگان و فرزندانش
غافل می سازد.

از او یاری و هدایت می جوییم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم. از ضمیری با اخلاص و یقین، برای او (به توحید) گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم یکتا شناسی فردی مؤمن و استوار (در یقین). و او را یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای خاضع. نه در پادشاهی خود شریکی دارد و نه درآفرینشش یاوری. برتر از آن است
که مشاور و وزیری داشته باشد و منزّه است از داشتن همانند و نظیری. (بر کردارها آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از نهان امور مطّلع گردید و بدان آگاه است و اقتدار و چیرگی دارد. نافرمانی گشت و آمرزید، طاعت و بندگی اش نمودند و او شکرگزاری نمودفرمان روایی کرد و عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر نقص و عیبی است و (آنچه
شایسته ی هر چیزی بود، به او) عطا فرمود. همیشه بوده و هست و هیچ گاه زوال نمی یابد. و چیزی همانندش نیست. و او پیش از هر چیزی است و پس از هر چیزی. پروردگاری است که به عزّتش یگانه و به قدرت خویش پادشاه (و مقتدر). و به برتری شأنش پاک (و منزّه) است. و به علوّ مقامش (به حق) خود را بزرگ می شمارد. دیده ای او را نمی بیند
و نگرشی (در معرفت) بر او احاطه پیدا نمی کند. قوی و مقتدر و بینا و شنوا و برتر و حکیم و رؤوف و مهربان و عزّتمند و داناست. هر آن که به توصیف او برآید، در وصفش حیران ماند. (به آفریدگان) نزدیک است و (در رفعت مقام، از آنان) دور است. (به علوّ شأنش از آنان) دور است و (به آنان) نزدیک است، و دعای کسی را که او را بخواند، اجابت می کند. و به بنده اش روزی می دهد و بدو عطا می فرماید. دارای لطفی است پنهان و قهری قوی و رحمتی گسترده و کیفری دردناک. رحمتش بهشتی پهناور و زیبباست و کیفرش جهنمی در بسته و هلاکت بار.

و گواهی می دهم به بعثت محمّد صلّی الله علیه و آله، بنده و فرستاده و برگزیده و حبیب و خلیلش که او را –در بهترین (و ضروری ترین) برهه و در دوران گسیختگی (وحی) و کفر- به عنوان رحمتی برای بندگان خود و نعمتی برجسته از نعمتهای فراوان خویش مبعوث فرمود. خداوند کار (برانگیختن پیامبران به) پیامبری (از جانب) خود را به وسیله او به پایان رسانید و برهان خویش را با وی قوّت بخشید و آن بزرگوار نیز موعظه فرمود و خیرخواهی نمود و به سختی کوشید، نسبت به هر مؤمنی رؤوف و مهربان بود. سروری بخشنده و پاک گهر و راضی (به قضا و حکم حق) بود. رحمت و سلام و برکت و تعظیم و تکریمی (ویژه و فراوان) از سوی پروردگاری آمرزنده و مهربان و نزدیک و اجابت کننده، بر او باد.

ای گروهی که نزدم حاضرید؛ شما را به تقوای پروردگارتان سفارش می کنم و به شیوه پیامبرتان یادآوری می نمایم. پس بر شما باد به ترسی که در دلهایتان جای گیرد و هراسی که اشکتان را جاری کند و تقوایی که نجاتتان بخشد، در روزی که هر که وزن نیکی اش سنگین و وزن کار بدش سبک باشد، رستگار شود. درخواست شما (از پروردگارتان)
درخواستی توأم با ذلّت و افتادگی و شکرگزاری و فروتنی و توبه و کنده شدن (از گناه)
و پشیمانی و بازگشت (به طاعت) باشد.

هر کدامتان که غنیمت شمار (فرصت) است، عافیتش را پیش از بیماری و پیری اش را پیش از تهی دستی و فراغتش را پیش از (گرفتاری و) مشغولیت و زمان حضورش را پیش از کوچ، غنیمت بشمارد. پیش از آن که پیر شود و گرفتار بیماری و ناخوشی گردد و (به حالی افتد که) طبیبش از او ملول شود و (نزدیکترین) دوستش نیز از او روی گرداند و عقلش تباه
گردد و رشته عمرش بگسلد. آن گاه گفته شود که فلانی به سختی بیمار است و تنش به شدّت نحیف شده و در بستر احتضاری سخت افتاده است. و هر خویش و بیگانه ای (به عیادت و وداع) به بالینش آمده است. پس دیده اش را با خیرگی به بالا افکنده، نگاهش را بدان سو دوخته، پیشانی اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده و جانش گرفته شد.

(در چنین حالی می بینی که ( تیره بختی به همسرش روی آورده، گورش را کندند و فرزندانش
بی سرپرست ماندند و نفراتش از دور او پراکنده شدند و آنچه جمع آوری کرده بود، تقسیم شده و بینایی و شنوایی اش از بین رفته است. (هم اکنون می بینی) رویش پوشانده، دست و پایش کشیده، رو به قبله اش کشیده اند و برهنه اش نموده، غسلش داده اند؛ (از هر جامه و پیرایه ای) عاری اش داشته، خشکش نموده اند و پارچه ای بر او افکنده و بر او
کشیده اند و آماده اش نموده، (قطعه دیگر) کفنش را نیز بر او افکنده اند، (به گونه ای که) از آن کفن چانه اش را بسته، پیراهن وعمامه هم برایش قرار داده، در لفافش پیچیده اند و (نزدیکان) با او وداع نموده، بدرودش گفتند. (اینک می نگری) بر تابوتش حمل نمودند و با تکبیر بر او نماز گزارند و از خانه های پر زرق و برق و قصرهای مجلّل، با اتاقهای منظّم و پی در پی، منتقل شده است. در گوری که برایش کنده اند، گذاشته شد. گوری که تنگ است و با خشتهای محکم چیده شده و سقفش با تخته سنگهایی پوشیده شده است و خاک قبرش را بر او ریخته، کلوخ بر او پاشیدند. پس آنچه که از آن
هراسان بود، واقع شد و خبرش به فراموشی سپرده شد و (کسانی که) یار و همنشین و خویشاوند و دوست (او بودند)، از وی برگشتند و تنهایش گذاشتند و همدم و رفیق و یار و ندیمش، کسانی دیگر به جای او برگزیدند.

(اکنون(درون قبری قرار گرفته و به مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای قبر در
بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش روان است و جامه و بدنش فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و بدین گونه است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و برای حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و آنچه در سینه هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و شهید سخنوری (که مجاز به تکلّم است)، آورده می شوند. داوری قاطع آن
روز را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر بر بندگانش وآگاه و بینا (به حالشان) است.
پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش می گرداند
در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ و وسیع، در مقابل پادشاهی بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست. در آن هنگام عرقش تا به دهان می رسد و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه ترحّم بر وی نمی شود و ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او پذیرفته نخواهد بود. نامه عملش به سویش باز می
گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی کردارش (بر او و دیگران) بیان می شود. هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد. چشمش به نگاه او (به حرام) و دستش به سخت گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن (به سوی حرام)، پوستش به لمس (نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند. فرشتگان نکیر و منکر او را (به عذاب
وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از کارش پرده بر می دارد. پس زنجیر در گردنش افکنده، دستش با غل بسته می شود و کشان کشان و در تنهایی رانده می شود. و در آتش دوزخ عذاب می گردد. و شربتی از آب داغ به وی نوشانیده می شود که چهره اش پخته و پوستش را می کند. فرشته مأمور (عذاب او) به سوی آتش می راندش، او را با گرزی آهنین
می زند، (پیوسته) پوستش پس از پخته شدن، به پوستی جدید بر می گردد (و تبدیل می شود). و فریاد استمداد برمی آورد، ولی مأموران جهنم از او روی بر می گردانند. و فریاد سر می دهد و با ندامت دوران طولانی اش را در جهنم می ماند.

به پروردگار توانا پناه می بریم از شرّ هر سرانجام (نا خجسته ای) و از او عفو می طلبیم به سان عفو کسانی که از آنان راضی گردید و آمرزش می جوییم همانند کسانی که (ایمان و طاعتشان را) از آنان پذیرفت. زیرا تنها اوست که کفیل خواهش و تقاضای من است.

پس هر که از عذاب پروردگارش دور گردانده شود، به قرب حضرتش در بهشت سکنا گزیند و در قصرهایی مزیّن جاودانه ماند و از حوریان زیبا و سیه چشم و خادمان (بهشتی) بهره مند می گردد. و جامهایی (مملو از خوراکی و نوشیدنی) پیرامونش می گردانند و در جایگاه منیع و ممتاز بهشت مسکن یابد و در نعمتهای سرشار به سر برد و از تسنیم (و از نوشیدنی های بهشت) بدو نوشانیده می شود و از چشمه، سلسبیل آمیخته به زنجبیل، می نوشد که با مشک و عبیری سربسته شده که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است. از نوشیدنی هایی (پاکیزه) در باغی روشن، (با درختانی) پربار می نوشد که هر کس از آن بنوشد، نه دچار سردرد می شود و نه مست و مدهوش می گردد. این جایگاه کسی است که از پروردگارش بترسد و از نفس خویش بر حذر باشد و آن (نیز) کیفر کسی است که معصیت پروردگارش نماید و نفس (شیطانی) او، نافرمانی آفریدگارش را برایش تزیین نماید.

این کلامی است قاطع و انکارناپذیر و حکمی بر پایه عدل. بهترین سخنی است که (از خدا و رسول) برگرفته شده و برترین پندی است که (درقرآن) بدان تصریح شده است. از سوی پروردگار ستوده نازل شده است و روح القدس (برتر از تمامی فرشتگان و دارای پاکی) ممتاز، آن را بر پیامبری هدایت یافته و بلند منزلت فرود آورده است. درود فرستادگان
بزرگوار و گرامی داشتگان شایسته (الهی) بر او باد. پناه می برم به پروردگار مهربان از شرّ هر (شیطان) رانده شده. پس باید هریک از شما (به درگاه خداوند) تذلّل نماید و (به آستانش) دعا و زاری کند تا از پروردگار هر آفریده ای، آمرزش بطلبیم برای خودم و شما.»

--------------------------------------------------------------------------------------------------


خطبه بدون نقطه از حضرت علی علیه السلام




این خطبه ها درعین برخورداری از نظم و زیبایی در متن از معانی و معارف والا برخوردار است


خطبه بدون نقطه حضرت علی علیه السلام با ترجمه


آقا امیر مؤمنان على علیه السلام خطبه بدون نقطه را نیز،پس از مذاکره اصحاب در اینباره،بدون درنگ به ایراد آن پرداخته و فرمودند!

«الحمد لله اهل الحمد و ماواه،و له اوکد الحمد و احلاه،و اسعد الحمد و
اسراه،و اطهرالحمد و اسماه،و اکرم الحمد و اولاه.

الواحد الاحد الصمد لا والد له و لا ولد.سلط الملوک و اعداها و اهلک العداة و ادحاها،و اوصل المکارم و اسراها،و سمک السماء و علاها،و سطح المهاد و طحاها،و اعطاکم ماءها و مرعاها،و احکم عدد الامم و احصاها،و عدل الاعلام و ارساها.

الا له الاول لا معادل له،و لا راد لحکمه لا اله الا هو الملک السلام المصور العلام الحاکم الودود،المطهر الطاهر،المحمود امره المعمور حرمه المامول کرمه

علمکم کلامه و اراکم اعلامه،و حصل لکم احکامه،و حلل حلاله و حرم حرامه،و حمل محمدا الرسالة،و رسوله المکرم المسود المسدد الطهر المطهر،اسعد الله الامة،لعلو محله،و سمو سؤدده و سداد امره و کمال مراده.

اطهر ولد آدم مولودا،و اسطعهم سعودا،و اطولهم عمودا،و ارواهم عودا،و اصحهم عهودا،و اکرمهم مردا و کهولا.صلاة الله له و لآله الاطهار،مسلمة مکررة معدودة و لآل ودهم الکرام،محصلة مرددة مادام للسماء امر مرسوم و حد معلوم.

ارسله رحمة لکم،و طهارة لاعمالکم،و هدوء دارکم،و دحور عارکم،و صلاح احوالکم،و طاعة لله و رسله،و عصمة لکم و رحمة.

اسمعوا له،و راعوا امره،و حللوا ما حلل،و حرموا ما حرم،و اعمدوا رحمکم الله لدوام العمل،و ادحروا الحرص و اعدموا الکسل،و ادروا السلامة و حراسة الملک و روعها،و هلع الصدور و حلول کلها و همها
هلک و الله اهل الاصرار،و ما ولد والد للاسرار،کم مؤمل امل ما اهلکه،و کم مال و سلاح اعد صار للاعداء عده و عمده.

اللهم لک الحمد و دوامه،و الملک و کماله،لا اله الا هو،وسع کل حلم حلمه،و سدد کل حکم حکمه،و حدر کل علم علمه.

عصمتکم و لواکم و دوام السلامة اولاکم،و للطاعة سددکم،و للاسلام هداکم،و رحمکم و سمع دعائکم و طهر اعمالکم و اصلح احوالکم

و اساله لکم دوام السلامة،:و کمال السعادة،و الآلاء الدارة،و الاحوال السارة،و
الحمد لله وحده.» (۱)


این خطبه نیز از مراتب علمى و فکرى مولاى متقیان حکایت دارد،که بدون تامل،پس از صحبت اصحاب به ایراد آن پرداخته،و در مورد توحید و نبوت و صفات الهى،و سنت و سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏باشد،و جامعه اسلامى را به تبعیت از آن حضرت و خود سازى دعوت مى‏فرمایند.

ترجمه خطبه:

ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین و شریف ترین آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.

یگانه و یکتای بی نیازی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند. نه پدری دارد و نه فرزندی. شاهان را به حکمت و آزمون مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت.

و ستمکاران و متجاوزان راهلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را به خلایق رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و برای زندگی آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را برای زندگی آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را برای زندگی در آن به درستی. و حکمت مقرّر فرمود و بر شماریکایک آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند هدایت مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.

معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و مایۀ سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد به توجّه پرستندگان و نیازمندان است و سخایش مورد امید.

کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.

بار رسالت را بر دوش محمّدصلّی الله علیه و آله افکند. همان رسول گرامی که بدو سروری و درستی در گفتار و کردار و رفتار ارزانی شده، پاک و پیراسته است.

خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان در نیاکان است و
زیباترین آنها در نسل و شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.

درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر برای آنان و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، برای همیشه تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر.

او فرستاد تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای زندگی شما و بر طرف شدن نقاط ننگ و شرم آور کارتان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی بس بزرگ و فراگیر

از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را و آنچه
را که موجب دغدغه سینه ها و تشویش دلها و روی کردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست.



به نام نامی اقا امیرالمومنین علی علیه السلام و کوری چشم دشمنان اقا علی ابن ابی طالب علیه السلام و تعجیل در فرج امام عصر حجت ابن الحسن المهدی روحی وله الفدا اجماعا صلوات محمدی پسند ختم کنین

اللهم صل علی محمدو ال محمدو عجل فرجهم



روایتهای زیبا و کاملا خواندنی در باره سرزمین کربلا



روایت های نورانی و خواندنی درباره کربلا




شخصیت، قیام و نهضت امام حسین (ع) همیشه در کلام معصومین (ع) وجود داشته است و عجب آنکه حتی معصومین پیش از امام حسین (ع) نیز اشاراتی به این واقعه و سرزمینی که در آن عاشورا رخ داد، داشته‌اند.
 
به گزارش جهان در این نوشتار ۴۰ حدیث در باره امام حسین (ع) که در سایت آیت‌الله محمدتقی بهجت آمده، منتشر می‌شود.

۱- حریم پاک
عن النبى (ص) قال: … و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة. (۱)
پیامبر اسلام (ص) در ضمن حدیث بلندى مى‌فرماید: کربلا پاک‌ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگ‌ترین بقعه‏‌ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.

۲- سرزمین نجات
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان. (۲)
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى‏شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.

۳- مسلخ عشق‏
قال على علیه السلام: هذا … مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم. (۳)
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است. شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.

۴- عطر عشق‏
قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (۴)
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوش‌بویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى‌درنگ به بهشت روند.

۵- ستاره سرخ محشر
قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة. (۵)
امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

۶- کربلا وبیت المقدس‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس. (۶)
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.

۷- فرات و کربلا
قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالى… (۷)
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.

۸- کربلا کعبه انبیاء
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (۸)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.

۹- کربلا، مطاف فرشتگان
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (۹)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند.
آیت الله بهجت
۱۰- راه بهشت
قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة. (۱۰)
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.

۱۱- کربلا حرم امن‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرماً. (۱۱)
امام صادق (ع) فرمود: به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آن که مکه را حرم قرار دهد. (شایان ذکر است منظور از این روایت درعالم بالا است که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت)

۱۲- زیارت مداوم‏
قال الصادق علیه السلام: زوروا کربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته… (۱۲)
امام صادق (ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.

۱۳- بارگاه مبارک‏
قال الصادق علیه السلام: «شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذکره الله فى القرآن،( قصص/۳۰) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هى کربلا. (۱۳)
امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است.

۱۴- شوق زیارت‏
قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً. (۱۴)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.

۱۵- حج مقبول و ممتاز
قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله. (۱۵)
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى که همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

۱۶- تولدى تازه‏
عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على علیه السلام … فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه. (۱۶)
حمران مى‏گوید هنگامى که از سفر زیارت امام حسین (ع) برگشتم، امام باقر علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‌دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید مانند روزى که مادرش او را زاده است.

۱۷- زیارت مظلوم‏
عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم. (۱۷)
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند: هر کس که مى‏خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم ـ امام حسین ـ را ترک نکند.

۱۸- شهادت و زیارت
قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء. (۱۸)
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.

۱۹- زیارت، بهترین کار
قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من أفضل ما یکون من الأعمال. (۱۹)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که مى‏تواند انجام یابد.

۲۰- سفره‏هاى نور
قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام. (۲۰)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.

۲۱- شرط شرافت‏
قال الصادق علیه السلام: من اراد ان یکون فى جوار نبیه و جوارعلى و فاطمه علیهم السلام فلا یدع زیارة الحسین علیه السلام. (۲۱)
امام صادق (ع) فرمود: کسى که مى‏خواهد در همسایگى پیامبر (ص) و در کنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترک نکند.

۲۲- زیارت، فریضه الهى‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن على علیهماالسلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله تعالى واجبه على کل مسلم. (۲۲)
امام صادق (ع) فرمود: اگر یکى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است؛ چرا که حق حسین (ع) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.
کربلا
۲۳- کربلا کعبه کمال‏
قال ابوعبدالله علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها. (۲۳)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین‌تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.

۲۴- از زیارت تا شهادت
قال ابوعبدالله علیه السلام: لا تدع زیارة الحسین بن على علیهماالسلام و مُرّ أصحابک بذلک یمدالله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ الله سعیدا ولا تموت الا شهیدا. (۲۴)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.

۲۵- حدیث محبت
عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته. (۲۵)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏اندازد.

۲۶- نشان شیعه بودن
قال الصادق علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة. (۲۶)
امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.

۲۷- سکوى معراج‏
قال الصادق علیه السلام: من اتى قبرالحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عزوجل فى اعلى علیین. (۲۷)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترین درجه عالى مقامان ثبت مى‏کند.

۲۸- مکتب معرفت
قال ابوالحسن موسى بن جعفرعلیه السلام: أدنى ما یثاب به زائر ابى عبدالله علیه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز. (۲۸)
حضرت امام موسى کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابى که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات داده مى‏شود این است که تمام گناهان بخشوده مى‏شود. بشرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.

۲۹- همچون زیارت خدا
قال الرضا علیه السلام: من زار قبرالحسین (ع) بشط الفرات کان کمن زار الله. (۲۹)
امام رضا علیه السلام فرمود: کسى که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسى است که خدا را زیارت کرده است.

۳۰- زیارت عاشورا
قال الصادق علیه السلام: من زارالحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة. (۳۰)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند بهشت بر او واجب مى‏شود.

۳۱- بالاتر از روسپیدى
قال ابوعبدالله علیه السلام: من باب عند قبرالحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه کأنما قتل معه فى عرصة کربلا. (۳۱)
امام صادق (ع) فرمود: کسى که شب عاشورا در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسى که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد.

۳۲- نشانه‌هاى ایمان‏
قال ابو محمدالحسن العسکرى علیه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، والتختم فى الیمین، و تعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم. (۳۲)
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: نشانه‏هاى مؤمن پنج چیز است: ۱ ـ پنجاه رکعت نماز (نماز یومیه و نمازهای نافله) ۲ ـ زیارت اربعین ۳ ـ انگشتر به دست راست کردن ۴ ـ بر خاک سجده کردن ۵ ـ بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن.

۳۳- رواق منظر یار
قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و الائمة علیهم السلام من ولده. (۳۳)
پیامبر خدا(ص) فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.‏

۳۴- تربت و تربیت‏
قال الصادق علیه السلام: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فإنها امان. (۳۴)
امام صادق (ع) فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا که خاک کربلا فرزندانتان را بیمه مى‏کند.

۳۵- بزرگترین دارو
قال ابوعبدالله علیه السلام: فى طین قبرالحسین علیه السلام الشفاء من کل داء و هو الدواء الاکبر. (۳۵)
امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است که بزرگ‌ترین داروست.

۳۶- تربت و هفت حجاب‏
قال الصادق علیه السلام: السجود على تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع. (۳۶)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجاب‌هاى هفتگانه را پاره مى‏کند.

۳۷- سجده بر تربت عشق‏
کان الصادق (ع) لا یسجد الا على تربة الحسین (ع) تذللا لله و إستکانة الیه. (۳۷)
رسم حضرت امام صادق (ع) چنین بود که: جز بر تربت حسین (ع) به خاک دیگرى سجده نمى‏کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏کرد.

۳۸- تسبیح تربت
قال الصادق (ع): السجود على طین قبرالحسین (ع) ینور الى الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبرالحسین (ع) کتب مسبحا و ان لم یسبح بها … (۳۸)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مى‏کند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.

۳۹- تربت شفا بخش
عن موسى بن جعفرعلیه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهماالسلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا. (۳۹)
حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبر مى‏داد، فرمود: چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید؛ چرا که خوردن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.

۴۰- یکى از چهار نیاز
قال الامام موسى الکاظم (ع): لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواک یستاک به و سبحة من طین قبر أبى عبدالله علیه السلام … (۴۰)
حضرت امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بى‏نیاز نیستند: ۱ ـ سجاده‏اى که بر روى آن نماز خوانده شود۲ ـ انگشترى که در انگشت باشد ۳ ـ مسواکى که با آن دندان‌ها را مسواک کنند ۴ ـ تسبیحى از خاک مرقد امام حسین (ع)

————————————————————
پی نوشت ها:
۱- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۵/ کامل الزیارات، ص ۲۶۴٫
۲- کامل الزیارات، ص۲۶۹، باب ۸۸، ح ۸ .
۳- تهذیب، ج ۶، ص۷۳ / بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۶٫
۴- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۱۶۹٫
۵- ادب الطف، ج ۱، ص ۲۳۶، به نقل از کامل الزیارات، ص ۲۶۸٫
۶- کامل الزیارات، ص ۲۶۹، باب ۸۸، ح۷ .
۷- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۰۹/ کامل الزیارات، ص ۲۶۹ .
۸- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴ به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۱۱٫
۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴ به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۱۱٫
۱۰- کامل الزیارات، ص ۲۷۱، باب ۸۹، ح ۱٫
۱۱- کامل الزیارات، ص ۲۶۷/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۰٫
۱۲- کامل الزیارات، ص ۲۶۹٫
۱۳- بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۰۳؛ به نقل از تهذیب. ‏
۱۴- ثواب الاعمال، ص ۳۱۹؛ به نقل از کامل الزیارات.
۱۵- مستدرک الوسائل، ج ۱ ص ۲۶۶/ کامل الزیارات، ص ۱۵۶٫
۱۶- امالى شیخ طوسى، ج ۲، ص ۲۸، چاپ نجف/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۰٫
۱۷- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۵۳٫
۱۸- مستدرک الوسائل ج ۱۰، ص ۲۵۶ / کامل الزیارات ، ص ۱۰۹٫
۱۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۱۱٫
۲۰- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۰/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۷۲٫
۲۱- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۱، ح ۳۹٫
۲۲- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۳٫
۲۳- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۵٫
۲۴- وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۳۵٫
۲۵- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۸۸/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۷۶ .
۲۶- کامل الزیارات، ص ۱۹۳/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۴٫
۲۷- من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۵۸۱٫
۲۸- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۳۶، به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۳۸٫
۲۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص۲۵۰؛ به نقل از کامل الزیارات.‏
۳۰- اقبال الاعمال، ص ۵۶۸٫
۳۱- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۷۲٫
۳۲- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۷۳ / التهذیب، ج ۶، ص ۵۲ .
۳۳- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۳۵٫
۳۴- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۰٫
۳۵- کامل الزیارات، ص ۲۷۵ / وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۰٫
۳۶- مصباح التمهجد، ص ۵۱۱/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۳۵٫
۳۷- وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۶۰۸٫
۳۸- من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۶۸/ وسائل الشیعه، ج ۳ ص ۶۰۸٫
۳۹- جامع الاحادیث الشیعه، ج ۱۲، ص ۵۳۳٫
۴۰- تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۷۵٫

سوز دل من و تو فقط یا امام زمان عج







اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فجهم

وحشرنا معم و لعن اعدائهم اجمعین



ای سوز دل من مولا،آقا

جهت دانلود کلیک کنید

ویا آدرس را در اکسپلورر اجرا کنین بدون دانلود شروع به پخش میکنه

من که خیلی از سوز دلش حال کردم

اگر به شما هم حالی دست داد مارو از دعای خیرتون فراموش نکنین


یا حق