شور عاشورا
به غم توام بود امسال نوروز
دچار غم بود امسال نوروز
قرين با فرودين شد فاطميه
مه ماتم بود امسال نوروز
سراغ از عيد يا شادي نگيريد
به غم مدغم بود امسال نوروز
به جاي حرف شادي در مجالس
سخن از غم بود امسال نوروز
زمين در ناله باشد زين مصيبت
زمان مبهم بود امسال نوروز
چگونه گل به خنده وا کند لب
گه ماتم بود امسال نوروز
ز چشم آسمان خون گر ببارد
مسلم کم بود امسال نوروز
تو گويي شور عاشوراي ديگر
در اين عالم بود امسال نوروز
به ماتمخانه زهرا دو چشمم
قرين يم بود امسال نوروز
فدک، آتش، شکستن، درد پهلو
همه با هم بود امسال نوروز
علي گريان زهرا هست و جبريل
به او همدم بود امسال نوروز
مرا (قادر) به مولا عهد و پيمان
بسي محکم بود امسال نوروز
من از زهرايم و زهرا شعارم
همينم دم بود امسال نوروز
شاعر: قاسم قادري زفرهاي
چشم خونبار بهار
نوروز ما مثل شب تار است ياران
چشم بهار از گريه خونبار است ياران
جايي که اشک مرتضي از ديده جاريست
گل هم به پيش چشم ما خار است ياران
تبريک در ماه غم زهرا حرام است
مهدي از اين تبريک بيزار است ياران
بي معرفت باشم اگر تبريک گويم
وقتي که پيغمبر عزادار است ياران
تبريک چون گويم که دخت مصطفي را
خون جگر جاري به رخسار است ياران
راه گلستان را به روي خود ببنديد
زهرا ميان درب و ديوار است ياران
زهراست ما را مادر و بايد بدانيم
مادر به ما، در حشر غمخوار است ياران
بلبل شده در بوستان همناله باگل
زيرا که در گلزار، گلزارست ياران
ما چون خريدار غم زهرا نباشيم
زهرا غم ما را خريدار است ياران
روزي که از فرزند مادر ميگريزد
زهرا براي دوستان يار است ياران
دريايي از خون جاري از چشم تر ماست
نوروز نه، روز عزاي مادر ماست
شاعر: غلامرضا سازگار (ميثم)
سکوت تلخ
دوباره موسم نوروز و ماه ماتم شد
مه شهادت دخت رسول خاتم شد
خزان گلشن پيغمبر خدا برسيد
اگر چه باغ و چمن در بهار خرم شد
فراز خانهي خود بيرق عزا بزنيد
چه جاي عيد که هنگام غصه و غم شد
به جاي تهنيت عيد تسليت گوييد
براي امت ما گوييا محرم شد
به تن لباس عزا جاي رخت نو پوشيد
زنيد ناله که ايام حزن و ماتم شد
پس از رسول خدا گريه کار زهرا بود
براي فاطمه اسباب غم فراهم شد
زدند آتش کين بر در سراي علي
همين مقدمهي کار ابن ملجم شد
اگر که آتش و مسمار و تازيانه نبود
به سوز سينهي زهرا بگو چه مرهم شد
ز بعد فاطمه مولا به کنج تنهايي
چنان گريست که باران گريهاش يم شد
براي ساقي کوثر علي در آن غوغا
سکوت تلخ بر احقاق حق مقدم شد
علي غريب چنان شد در آن غريبستان
که بهر راز دلش چاه آب محرم شد
(بقا) خموش که از اين مصيبت عظمي
زمين شکسته دل و پشت آسمان خم شد
شاعر: سيد علي اصغر هاشمي (بقا)
نوروز غمافزا
غمفزا نوروز ما شد در عزاي فاطمه
شيعيان هستند گريان از براي فاطمه
جشن عيدي نيست بر پا اي محبان علي
چون مصادف گشته نوروز و عزاي فاطمه
محفل عيشي نميگردد بپا امسال عيد
چون که راضي نيست زين شادي خداي فاطمه
شيعيان را جامه نو نيست برتن روز عيد
چون سيه پوشند از غم بچههاي فاطمه
اي که ميخواهي بيارايي سراي خويش را
کن به چشم دل نظر سوي سراي فاطمه
رسم ديدار بزرگان را چو ميآري بجا
توامانش ساز با ذکر رثاي فاطمه
(ثابت ناييني) اين اشعار غمگين را سرود
تا شود نوروز او غرق عزاي فاطمه
شاعر: مرتضي قلي اعرابي ناييني (ثابت)