چقدر گناه لذت بخشه مگه نه؟!!!

 

 

من گناهان زیادی تو زندگیم انجام دادم و برای انجام گناهانم هم دلائل زیادی هم دارم که گناه هم خوبه هم لذت بخشه

اما اگر این باشه پس خدا چی ؟با اون بودن لذت بخش نیست؟

ولی میخوام تحقیق کنم, آخه من میگم.............

 


1)مثلا من میگم گناه به من آرامش میده!!!

 

غافل از اینم و باید بگم در حالیکه هیچ آرامشی زیباتر و عمیق تر از ذکر خداوند و یاد خداوند نیست که

فرمود (الا بذکر الله تطمئن القلوب)

قلب ارام گیرد با یاد خدواند متعال


2)من میگم گناه به من شخصیت میده!!!

 

در حالیکه عزت و شخصیت واقعی در دوری از گناهان ونزدیک شدن به خداوند استکه در آیه شریفه

سوره مبارکه فاطر آیات 10 و 35 میخونیم من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا


3)من میام میگم گناه منو به مجموعه های زیادی وارد می کنه

 

البته همیشه میگن خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

و منم گناهان زیادی انجام میدم.

اما غافل بودم از اینکه بیام برای خودم سوال طرح کنم که رنگ جماعت بهتر است یا رنگ خدایی ؟

اینجاست ایه نازل شد که میفرماد (صبغة اللّه و من احسن من اللّه صبغة)

چنین است رنگ‌آمیزی الهی و کیست بهتر از خدا در رنگ‌آمیزی و نگارگری؟

جای دوری هم نریم یه سر به سوره مبارکه بقره، آیه شریف 138(ای وای بر من اخه چرا گناه؟)


4)من میام میگم گناه من را پول دار می کنه!!!

 

حدیثی زیبا از اقا امام صادق (ع) داریم که می فرماد

و ما انعم اللّه علی عبد نعمة فسلبها ایاه حتی یذنب ذنباً یستحق بذلك السَّلب

خداوند نعمتی به بنده‌ای نداده تا از او بگیرد،جز آنكه گناهی انجام دهد كه به سبب آن گناه، نعمت از او گرفته شود.


5)و اومدم گفتم گناه عمر منو طولانی تر می کنه!!!

 

که به حدیث زیبای حضرت امیرالمومنین علی (ع) برخوردم که می فرماد

اعوذ باللّه من الذنوب الّتی تعجّل الفناء؛ از گناهانی كه در نابودی شتاب می‌كنند به خدا پناه می‌برم»


6)بارها اومدم گفتم گناه دلم رو حال میاره

 

اما حدیث از اقا امام باقر (ع) می‌فرمایند ، هیچ بندة مؤمنی نیست مگر این كه در قلبش نقطة سفیدی است.

پس هر گاه گناهی را مرتكب شود، نقطة سیاهی در قلبش نمودار می‌گردد و باعث تباهی دل

می‌شود اینم تو اصول كافی جلد 2 صفحه 273 اومده


7)روزو شب گفتم ای جانم از گناه لذت میبرم،چقدر لذت بخشه!!!

 

آقا امیرالمومنین علی(ع) در حدیثی اشاره فرمودند

و کم من شهوة ساعة قداورثت حزناً طویلا

چه بسا یک ساعت لذت ازگناه مایه اندوه و غصه دراز مدت می‌گردد.

ای وای بر من ای وای


ظهور مولایمان را بخواهیم

 

 اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

 


بوى عطریاس دارد جمعه ها

وعده دیدار دارد جمعه ها

جمعه ها بر عاشقان آیینه است

وعده گاه عاشقان آدینه است

جمعه ها دل یاد دلبر میكند

نغمه یابن الحسن(عج) سر میكند.

----------------------




اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه




 

امامت انتخابی یا انتصابی؟

 

 

به مناسبت عید غدیر که سالروز نصب اولین امام به جانشینی رسول خدا(ص) است، مقام والای «امام» را از زبان یکی از «امامان معصوم» مرور کرده‌ايم؛ بياني که به‌تازگي از سوي يکي از سخنرانان مذهبي نيز گرفتار تفسير نادرستي شده است.

در آخرین مجلس از کتاب أمالی صدوق، روایتي عجیب از امام رضا(ع) نقل شده که آن حضرت در پاسخ یکی از پرسشگران معنای امامت و مقام والای امامان را شرح می‌کند. این حدیث شریف، بسیار خواندنی و شگفت‌انگیز است. در اینجا متن کل حدیث را مطابق ترجمه محمدباقر کمره‌ای نقل کرده و در انتها نیز متن عربی را آورده‌ایم. آیات قرآن در متن فارسی داخل گیومه آورده شده و در متن عربی با رنگ سبز مشخص شده‌اند.


محمد بن بابویه معروف به شیخ صدوق (متوفی 381 هجری) کتاب مشهوری به نام «الأمالی» دارد که از دیر زمان مورد اقبال شیعیان بوده است. ایشان در طی 97 مجلس، احادیث منقول از پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام را املاء فرموده و شاگردان ایشان مکتوب کرده‌اند. هر مجلس از این کتاب شامل 1 تا 20 حدیث است.

 

******

 

مجلس نود و هفتم‏
روز پنجشنبه 11 روز از شعبان 368 هجری، مانده در مشهد رضا
عبد العزيز بن مسلم گويد ما در روزگار على بن موسى الرضا(ع) در مرو بوديم و يك روز جمعه در مسجد جامعش گرد آمديم و تازه وارد بوديم. مردم موضوع امامت را مورد گفتگو داشتند و اختلافات بسيار میان مردم بود. من شرفياب حضور سيد و مولايم رضا(ع) شدم و موضوع بحث روز مردم را به او خبر دادم. لبخندى زد و فرمود اى عبد العزيز! مردم نادانند و از دين خود فريب خوردند. به راستى خداى عز و جل پيغمبرش را قبض روح نكرد تا دين او را كامل كرد و قرآن را به او نازل فرمود كه تفصيل هر چيز در آن است. حلال و حرام و حدود و احكام و آنچه مردم بدان نياز دارند در آن بيان كرد و فرمود «ما در اين كتاب چيزى فرو گذار نكرديم» [انعام/ 38]. و در سفر حجة الوداع كه آخر عمر پيغمبر بود فرمود «امروز دين را براى شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را براى شما پسنديدم تا دين شما باشد» [مائده/ 3]. امر امامت از كمال دين و تماميت نعمت است.

 

و آن حضرت از دنيا نرفت تا براى مردم معالم دين آنان را بيان كرد و راه آنها را روشن كرد و آنها را بر جاده حق واداشت على(ع) را براى آنها پيشوا ساخت و چيزى كه امت بدان حاجتمند باشند وانگذاشت كه بيان نكرده باشد. هر كس گمان كند خدا دينش را كامل نكرده كتاب خداوند عزيز را رد كرده و هر كس كتاب خدا را رد كند كافر است. آيا شما قدر امامت و موقعيت آن را در ميان ملت مي‌دانيد؟ تا اختيار و انتخاب مردم در آن روا باشد؟ به راستى امامت اندازه‌‏اى فراتر و مقامى بزرگوارتر و موقعيتى بالاتر و آستانى والاتر و باطنى عميق‏تر از آن دارد كه عقل مردم بدان رسد و رأى و نظرشان بدان اندازه دهد تا بتوانند براى خود امامى انتخاب كنند. امامت مقامى است كه حضرت ابراهيم خليل پس از مقام نبوت و خُلّت از خدا، بدان رسيد و اين سومين درجه و فضيلتى بود كه بدان مشرف گرديد. و خداى تعالى جل ذكره بدان اشاره فرموده «به راستى تو را امام مردم ساختم» [بقره/ 124]. حضرت خليل از شادمانى بدين درجه و مقام، عرض كرد «و از ذريه و نژاد من هم بهره‏مند باشند؟» خداى تبارك و تعالى فرمود: «عهد و فرمان من به دست ظالمان نمي‌رسد» [بقره/ 124]. و اين آيه، امامت هر ظالمى را تا قيامت باطل كرده و آن را مخصوص برگزيدگان دانسته.

سپس خداى عز و جل او را گرامى داشت و امامت را در ذريه و نژاد برگزيدۀ او نهاد و فرمود: «اسحاق و يعقوب را به ابراهیم غنيمت بخشيديم و همه را شايسته نموديم و آنها را رهبرانى ساختيم كه به دستور ما هدايت مي‌كردند و كارهاى خير را به آنها وحى كرديم و بر پا داشتن نماز و پرداخت زكاة را و براى ما عابدان بودند» [انبیاء/ 72]. اين امامت هميشه در ذريه او بود و از هم ارث مي‌بردند قرن به قرن تا به پيغمبر(ص) رسيد و خدا فرمود: «به راستى سزاوارترین مردم به ابراهيم پيروان اويند و همين‏ پيغمبر و كسانى كه گرويدند و خدا ولى مؤمنان است» [آل‌عمران/ 68].

اين مقام امامت به آن حضرت اختصاص داشت و به دستور خدا آن را دريافت. به راستى كه خداى تعالى آن را واجب كرده بود و به ذريه برگزيده منتقل گرديد كه خدا به آنها علم و ايمان داده. طبق گفته خداى عز و جل: «گفتند آن كسانى كه به آنها علم و ايمان داده شد هر آينه در كتاب خدا مانديد تا روز قيامت» [روم/ 56]. آنها فرزندان على(ع) هستند تا قيامت، زيرا پس از محمد پيغمبرى نيست.



اين نفهم‌ها چطور براى خود امام مي‌تراشند با آنكه امامت مقام انبياء و ارث اوصياء است؟! امامت خلافت از طرف خدا و رسول خدا و مقام امير المؤمنين است و ميراث حسن و حسين است. امامت زمام دين و نظام مسلمين و عزت مؤمنين است. امامت بنياد پاك اسلام و شاخۀ با بركت آن است. به وسيله امامت نماز و روزه و زكاة و حج و جهاد درست مي‌شوند، غنيمت و صدقات بسيار مي‌گردند، حدود و احكام اجرا مي‌شوند، مرزها و نواحى كشور مصون مي‌شوند. امام حلال و حرام خدا را بيان مى‏كند و حدود خدا را بر پا مي‌دارد و از دين خدا دفاع مى‏كند «با حكمت و پند نيك» [نحل/ 125] و دليل رسا به راه خدا دعوت مي‌نمايد. امام مانند آفتاب در عالم طلوع كند و بر افق قرار می‌گيرد كه دست و ديدۀ مردم بدان نرسد.

امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور برافروخته و ستارۀ رهنما در تاريكى شب‌ها و بيابان‏هاى تنها و گرداب درياها است. امام آب گوارایي است براى تشنگى و رهبر بحق و نجات بخش از نابودي است. امام چون آتشى است بر تپه براى سرمازدگان، و دليلى است در تاريكي‌ها كه هر كه از آن جدا شود هلاك است.

امام ابري است بارنده، بارانى است سيل آسا، آفتابي است فروزان و آسماني است سايه‌بخش و زميني است گسترده و چشمه‌‏اي است جوشنده و غدير و باغى است. امام، امينى است يار و پدري است مهربان و برادرى است دلسوز و پناه بندگان خداست در موقع ترس و پيش‌آمدهاى بد. امام، امين خداى عز و جل است در ميان خلقش و حجت او است بر بندگانش و خليفه او است در بلادش و دعوت‏كننده به سوى خداى عز و جل است و دفاع‏كننده از خداى جل جلاله است.

امام كسى است كه از گناهان پاك است و از عيوب بركنار، به دانش مخصوص است و به حلم و بردبارى موسوم. نظام دين است و عزت مسلمين و خشم منافقين و هلاك كفار. امام، يگانۀ روزگار خود است. كسى با او برابر نيست و دانشمندى با او همتا نيست و جایگزين ندارد. مانند و نظير ندارد. بدون تحصيل [علم] مخصوص به فضل و از طرف مفضَّل منانِ وهابِ جواد و كريم بدان اختصاص يافته. كيست که به حقّ شناسایى امام برسد و تواند او را انتخاب كند؟ هيهات! هيهات! خِرد‌ها درباره‌اش گمراهند و خاطرها در گمگاه. عقل‌ها سرگردان و چشم‌ها بى‏ديد، بزرگان در اينجا كوچكند، و حكيمان در حيرت، و سخنوران گنگ. بردباران كوته ‏نظر و هوشمندان گيج و نادان. شعراء لال و ادباء درمانده و پيشوايانِ بى‏‌زبان شرح يك مقامش نتوانند و وصف يكى از فضائلش ندانند. همه به عجز معترفند.

چگونه توان كنهش را وصف كرد و اسرارش فهميد؟ چطور كسى به جاى او ايستد و حاجت مربوط به او آورد؟ نه! چطور؟ از كجا؟ او در مقام خود اختري است كه بر افروزد و از دسترس دست‏يازان و وصف واصفان فراتر است. انتخاب بشر كجا به اين پايۀ برتر رسد؟ عقل كجا و مقام امام كجا؟ كجا چنين شخصيتى يافت شود؟ گمان برند كه در غير خاندان رسول(ص) امامى يافت شود؟ خودشان تكذيب خود كنند. بيهوده آرزو برند و به گردنۀ‏ بلند لغزاننده‏‌اى گام نهند كه آنها را به نشيب پرتاب كند. خواهند به عقل نارساى خود امامى سازند و به رأى گمراه‏كننده پيشوایى پردازند، اما جز دورى از مقصد حق بهره نبرند.

«خدا آنها را بكشد! تا كى دروغ گويند؟» [توبه/ 30]. به پرتگاه برآمدند و دروغ بافتند «و سخت به گمراهى افتادند» [نساء/ 167] و به سرگردانى گرفتار شدند. دانسته و فهميده امام خود را گذاشتند و پرچم باطل افراشتند «شيطان كارشان را برابرشان آرايش داد و آنها را از راه بگردانيد با آنكه حق جلوی چشم آنها بود» [عنكبوت/ 38]. از انتخاب‌شدۀ خداى جل جلاله و رسول خدا، روى برتافتند و به انتخاب باطل خويش گرایيدند. قرآن ایشان را ندا می‌دهد: «پروردگار تو آنچه خواهد بيافريند و آنچه براى آنها انتخاب كند اختيارى در كار خود ندارند. منزه است خدا و برتر است از آنچه شريك او شمارند» [قصص/ 68].

و خدا فرموده است: «در برابر حكم خدا و رسولش براى هيچ مرد و زن با ايمان، اختيارى در امرى از امورش نيست» [احزاب/ 36]. و فرموده است: «چيست براى شما؟ چگونه قضاوت می‌كنيد؟ يا بلكه كتابى داريد كه از آن درس مي‌خوانيد؟ كه حق داريد چه اختيار كنيد؟ يا بر ما سوگندى داريد كه امضاء شده و تا قيامت حق قضاوت داريد؟ بپرس كدامشان در اين موضوع پيشوا است؟ يا براى آنها شريكانى است؟ بياورند شركاى خود را اگر راست گويند» [قلم/ 36 تا 41].

و خداى عز و جل فرموده است: «آيا در قرآن تدبر نكنند يا قفل بر دل دارند؟» [محمد/ 24]. يا «خدا دلشان را مهر كرده و نمي‌فهمند» [توبه/ 87]، یا گويند «مي‌شنويم و شنوایى ندارند. به راستى بدترین جانوران نزد خدا كرها و گنگ‌‌هایی هستند كه عقل ندارند. اگر خدا در آنها خيرى مي‌دید به آنها شنوایى مي‌داد و اگر هم مى‏شنيدند پشت مي‌كردند و رو بر مي‌گردانيدند» [انفال/ 21 تا 23]. يا گويند شنيديم و عمداً مخالفت كرديم، «بلكه آن فضلى است كه خدا به هر كه خواهد دهد، خدا صاحب فضل بزرگ است» [جمعه/ 4].


چگونه مي‌توانند امام اختيار كنند با آنكه بايد امام‏ شخصيتى باشد كه 1- دانا باشد و نادانى نداشته باشد 2- راعى و سرپرستى باشد كه شانه خالى نكند و نكول ننمايد 3- معدن قدس و طهارت و نور و زهد و علم و عبادت باشد 4- مخصوص باشد به دعوت از طرف رسول خدا و از جانب او معين شود 5- از نژاد فاطمه زهراء مطهره بتول باشد 6- در نسب او تيرگى و گفت‌وگو نباشد و از بالاترين خاندان در قبيله قريش و كنگره رفيع بنى هاشم و عترت رسول اكرم و پسند خداى عز و جل باشد 7- شرف اشراف و زادۀ عبدمناف باشد 8- شكافنده حقائق علم و داراى مقام كامل بردبارى و حلم باشد 9- مملو از معنويات امامت و داناى به تدبير و سياست باشد 10- واجب الاطاعة باشد و به امر خدا قيام كند 11- ناصح بندگان خدا و حافظ دين خداى عز و جل باشد.

به راستى پيغمبران و امامان(ع) را خدا توفيق دهد و از مخزون علم و حكمت خود به آنها چيزها عطا كند كه به ديگران ندهد و دانش آنها برتر از دانش همۀ اهل زمان‏هاى آنها است، چنانچه خداى عز و جل فرمايد: «آيا كسى كه هدایت كند شايسته پيروي است يا كسى كه نيازمند هدايت است؟ چه شده؟ شما چگونه قضاوت كنيد؟» [یونس/ 35] و فرمود: «به هر كه حكمت داده شد خير بسيار داده شده» [بقره/ 269]. دربارۀ طالوت فرمايد «به راستى خدا او را بر شما برگزيد و افزونى در علم و جسم داد، خدا به هر كه خواهد ملكش را بدهد، خداوند واسع و دانا است» [بقره/ 247]. دربارۀ پيغمبر خود فرموده: «و فضل خداوند بر تو، بزرگ است» [نساء/ 113]. دربارۀ خاندانش كه از آل ابراهيم هستند فرمود: «يا حسد بردند به مردم، در آنچه خدا از فضل خود به آنها داد؟ محققاً عطا كرديم به آل ابراهيم كتاب و حكمت و به آنها بزرگى داديم. برخى بدان ايمان داشته و برخى نداشته، دوزخ آتشى افروخته به قدر كفايت دارد» [نساء/ 54 و 55].

به راستى چون خدا بنده‌‏اى را براى اصلاح كار بندگان خود انتخاب كند به او شرح صدر عطا كند و در دلش چشمه‏هاى حكمت و فرزانگى بجوشاند و دانش خود را از راه الهام به او آموزد و در پاسخ هيچ سؤال و پرسشى در نماند و از حق و حقيقت سرگردان نشود. زيرا از طرف خداوند معصوم است و مشمول كمك و تأييد او است، از خطا و لغزش و برخورد ناصواب در امان است. خدا او را بدين صفات اختصاص داده تا حجت بالغه بر هر كدام از خلقش باشد كه او را درك كند. «اين فضل الهى است كه به هر كه خواهد عطا كند، خدا صاحب فضل بزرگى است» [حدید/ 21].

آيا بشر قادر است چنين امامى انتخاب كند يا فرد منتخب آنها داراى چنين صفاتى بوده و آن را پيش انداخته‏‌اند؟ به حقّ خانۀ خدا كه تعدى كردند و «قرآن را پشت سر انداختند. مثل اينكه مطلب را نمي‌دانند» [بقره/ 101]. هدايت و شفا در كتاب خدا است كه پشت بدان دادند «و پيرو هواى خود شدند» [محمد/ 14] و خدا آنها را نكوهيد و دشمن داشت و بدبخت ساخت و فرمود: «كيست گمراه‏تر از آنكه پيرو هوس خويش است، بى‏رهبرى از جانب خدا؟ به راستى خدا مردم ستمكار را هدايت نمي‌كند» [قصص/ 50]. و فرمود: «هلاك شوند و خدا اعمالشان را باطل سازد» [محمد/ 8]، و خداوند فرمود: «بزرگ است در دشمنى نزد خدا، و آنها كه گرويدند همچنان خداوند بر دل هر متكبر جبارى مهر زند» [غافر/ 35].

و صلى الله على محمد المصطفى و على المرتضى و فاطمة الزهراء و الائمة من ولدها المصطفين الاخيار، آل‌يس الابرار و سلم تسليما كثيراً.
[شیخ صدوق، الأمالي، ترجمه محمدباقر كمره‌‏اى، انتشارات کتابچی، تهران، چ 6، 1376؛ صفحات 674 تا 680]
 


 

متن عربی حدیث
يوم الخميس لإحدى عشرة ليلة بقيت من شعبان سنة ثمان و ستين و ثلاثمائة في مشهد الرضا


حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْجَلِيلُ أبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ رِضْوَانُ الله عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا أبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلاءِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:

كُنَّا فِي أيَّامِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِي مَسْجِدِ جَامِعِهَا فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ فِي بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأدَارَ النَّاسُ أمْرَ الإمَامَةِ وَ ذَكَرُوا كَثْرَةَ اخْتِلافِ النَّاسِ فِيهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي وَ مَوْلايَ الرِّضَا فَأعْلَمْتُهُ مَا خَاضَ النَّاسُ فِيهِ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ أدْيَانِهِمْ إنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ حَتَّى أكْمَلَ لَهُ الدِّينَ وَ أنْزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنَ فِيهِ تَفْصِيلُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الأحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إلَيْهِ كَمَلًا فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ [انعام/ 38] وَ أنْزَلَ فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ ص- الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِيناً [مائده/ 3] وَ أمْرُ الإمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّينِ.

وَ لَمْ يَمْضِ ص حَتَّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِينِهِمْ وَ أوْضَحَ لَهُمْ سُبُلَهُ وَ تَرَكَهُمْ عَلَى قَصْدِ الْحَقِّ وَ أقَامَ لَهُمْ عَلِيّاً ع عَلَماً وَ إمَاماً وَ مَا تَرَكَ شَيْئاً يَحْتَاجُ إلَيْهِ الْأُمَّةُ إلا بَيَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَهُوَ كَافِرٌ فَهَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الإمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إنَّ الإمَامَةَ أجَلُّ قَدْراً وَ أعْظَمُ شَأناً وَ أعْلَى مَكَاناً وَ أمْنَعُ جَانِباً وَ أبْعَدُ غَوْراً مِنْ أنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أوْ يُقِيمُوا إمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ إنَّ الإمَامَةَ خَصَّ الله بِهَا إبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ الله بِهَا فَأشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ إنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إماماً فَقَالَ الْخَلِيلُ سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ‏ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏ [بقره/ 124] فَأبْطَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إمَامَةَ كُلِّ ظَالِمٍ إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ صَارَتْ فِي الصَّفْوَةِ.

ثُمَّ أكْرَمَهُ الله بِأنْ جَعَلَهَا فِي ذُرِّيَّتِهِ أهْلَ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ وَهَبْنا لَهُ إسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ. وَ جَعَلْناهُمْ أئِمَّةً يَهْدُونَ بِأمْرِنا وَ أوْحَيْنا إلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ‏ [انبیاء/ 72] فَلَمْ تَزَلْ فِي ذُرِّيَّتِهِ يَرِثُهَا بَعْضٌ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى وَرِثَهَا النَّبِيُّ فَقَالَ جَلَّ جَلالُهُ- إنَّ أوْلَى النَّاسِ بِإبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الله وَلِيُ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ [آل‌عمران/ 68].

فَكَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا النَّبِيُّ عَلَيْهَا بِأمْرِ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى رَسْمِ مَا فَرَضَ الله فَصَارَتْ فِي ذُرِّيَّتِهِ الأصْفِيَاءِ الَّذِينَ آتَاهُمُ الله الْعِلْمَ وَ الإيمَانَ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الإيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ الله إلى‏ يَوْمِ الْبَعْثِ‏ [روم/ 56] وَ هِيَ فِي وُلْدِ عَلِيٍّ خَاصَّةً إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إذْ لا نَبِيَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ.

فَمِنْ أيْنَ يَخْتَارُ هَؤُلاءِ الْجُهَّالُ إنَّ الإمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الأنْبِيَاءِ وَ إرْثُ الأوْصِيَاءِ إنَّ الإمَامَةَ خِلافَةُ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ خِلافَةُ الرَّسُولِ وَ مَقَامُ أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مِيرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إنَّ الإمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إنَّ الإمَامَةَ أُسُّ الإسْلامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالإمَامِ تَمَامُ الصَّلاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِيرُ الْفَيْ‏ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الأحْكَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الأطْرَافِ الإمَامُ يُحِلُّ حَلالَ الله وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ الله وَ يُقِيمُ حُدُودَ الله وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ الله وَ يَدْعُو إلَى سَبِيلِ رَبِّهِ- بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ [نحل/ 125] وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ الإمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لا تَنَالُهَا الأيْدِي وَ الأبْصَارُ.

الإمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِيرُ وَ السِّرَاجُ الظَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِي فِي غَيَاهِبِ الدُّجَى وَ الْبَلَدِ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ الإمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَاءِ وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِي مِنَ الرَّدَى الإمَامُ النَّارُ عَلَى الْيَفَاعِ الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَى بِهِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى الْمَسَالِكِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِكٌ.

الإمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ وَ الأرْضُ‏ الْبَسِيطَةُ وَ الْعَيْنُ الْغَزِيرَةُ وَ الْغَدِيرُ وَ الرَّوْضَةُ الإمَامُ الأمِينُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الرَّقِيقُ وَ الأخُ الشَّفِيقُ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ الإمَامُ أمِينُ الله فِي أرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلادِهِ وَ الدَّاعِي إلَى الله وَ الذَّابُّ عَنْ حَرَمِ الله.

الإمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُبَرَّأُ مِنَ الْعُيُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّينِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْظُ الْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِينَ الإمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لا يُدَانِيهِ أحَدٌ وَ لا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لا يُوجَدُ بِهِ [مِنْهُ‏] بَدَلٌ وَ لا لَهُ مِثْلٌ وَ لا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبِ مَنْزِلَةٍ وَ لا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ بِمَعْرِفَةِ الإمَامِ أوْ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الألْبَابُ وَ حَسَرَتِ الْعُيُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَيَّرَتِ الْحُكَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الألْبَابُ وَ كَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَيِيَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأنٍ مِنْ شَأنِهِ أوْ فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ فَأقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِيرِ.

وَ كَيْفَ يُوصَفُ أوْ يُنْعَتُ بِكُنْهِهِ أوْ يُفْهَمُ شَيْ‏ءٌ مِنْ أمْرِهِ أوْ يُوجَدُ مَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ وَ يُغْنِي غَنَاءَهُ لا كَيْفَ وَ أيْنَ وَ هُوَ بِحَيْثُ النَّجْمُ مِنْ أيْدِي الْمُتَنَاوِلِينَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ فَأيْنَ الإخْتِيَارُ مِنْ هَذَا وَ أيْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أيْنَ يُوجَدُ مِثْلُ هَذَا أ ظَنُّوا أنَّ ذَلِكَ يُوجَدُ فِي غَيْرِ آلِ الرَّسُولِ كَذَبَتْهُمْ وَ الله أنْفُسُهُمْ‏ وَ مَنَّتْهُمُ الأبَاطِيلَ وَ ارْتَقَوْا مُرْتَقًى صَعْباً دَحْضاً تَزِلُّ عَنْهُ إلَى الْحَضِيضِ أقْدَامُهُمْ رَامُوا إقَامَةَ الإمَامِ بِعُقُولٍ حَائِرَةٍ بَائِرَةٍ نَاقِصَةٍ وَ آرَاءٍ مُضِلَّةٍ فَلَمْ يَزْدَادُوا مِنْهُ إلا بُعْداً.

قاتَلَهُمُ الله أنَّى يُؤْفَكُونَ‏ [توبه/ 30] لَقَدْ رَامُوا صَعْباً وَ قَالُوا إفْكاً وَ ضَلُّوا ضَلالاً بَعِيداً [نساء/ 167] وَ وَقَعُوا فِي الْحَيْرَةِ إذْ تَرَكُوا الإمَامَ عَنْ بَصِيرَةٍ- وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ كانُوا مُسْتَبْصِرِينَ‏ [عنکبوت/ 38] ‌رَغِبُوا عَنِ اخْتِيَارِ الله وَ اخْتِيَارِ رَسُولِهِ إلَى اخْتِيَارِهِمْ وَ الْقُرْآنُ يُنَادِيهِمْ- وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ الله وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ‏ [قصص/ 68].

وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إذا قَضَى الله وَ رَسُولُهُ أمْراً أنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أمْرِهِمْ‏ [احزاب/ 36] وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ أمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ. إنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ. أمْ لَكُمْ أيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ إنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ. سَلْهُمْ أيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ. أمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأتُوا بِشُرَكائِهِمْ إنْ كانُوا صادِقِينَ‏ [قلم/ 36 تا 41].

وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ أ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أقْفالُها [محمد/ 24] أمْ‏ طَبَعَ الله عَلى‏ قُلُوبِهِمْ‏ ... فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ‏ [توبه/ 87] أمْ‏ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ. إنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ الله الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ. وَ لَوْ عَلِمَ الله فِيهِمْ خَيْراً لاسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ‏ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَيْنا [انفال/ 21 تا 23] بَلْ هُوَ فَضْلُ الله يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ الله ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ‏ [جمعه/ 4].

فَكَيْفَ لَهُمْ بِاخْتِيَارِ الإمَامِ- وَ الإمَامُ عَالِمٌ لا يَجْهَلُ رَاعٍ لا يَنْكُلُ مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُكِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ الرَّسُولِ وَ هُوَ نَسْلُ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ لا مَغْمَزَ فِيهِ فِي نَسَبٍ وَ لا يُدَانِيهِ ذُو حَسَبٍ فِي الْبَيْتِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ الذِّرْوَةِ مِنْ هَاشِمٍ وَ الْعِتْرَةِ مِنَ الرَّسُولِ [مِنْ آلِ الرَّسُولِ‏] وَ الرِّضَا مِنَ الله شَرَفُ الأشْرَافِ وَ الْفَرْعُ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ نَامِي الْعِلْمِ كَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالإمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأمْرِ الله نَاصِحٌ لِعِبَادِ الله حَافِظٌ لِدِينِ الله.

إنَّ الأنْبِيَاءَ وَ الأئِمَّةَ يُوَفِّقُهُمُ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِلْمِهِ مَا لا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ كُلِّ عِلْمِ أهْلِ زَمَانِهِمْ فِي قَوْلِهِ جَلَّ وَ عَزَّ- أ فَمَنْ يَهْدِي إلَى الْحَقِّ أحَقُّ أنْ يُتَّبَعَ أمَّنْ لا يَهِدِّي إلا أنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‏ [یونس/ 35] وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً [بقره/ 269] وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي طَالُوتَ‏ إنَّ الله اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ الله يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ الله واسِعٌ عَلِيمٌ‏ [بقره/ 247] وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ ص- وَ كانَ فَضْلُ الله عَلَيْكَ عَظِيماً [نساء/ 113] وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الأئِمَّةِ مِنْ أهْلِ بَيْتِهِ وَ عِتْرَتِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ ص- أمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ الله مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً. فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى‏ بِجَهَنَّمَ سَعِيراً [نساء/ 54 و 55].

وَ إنَ‏ الْعَبْدَ إذَا اخْتَارَهُ الله عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ ألْهَمَهُ الْعِلْمَ إلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ وَ خَصَّهُ الله بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ ذلِكَ فَضْلُ الله يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ الله ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ [حدید/ 21].

فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَيَخْتَارُوهُ أوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمُوهُ تَعَدَّوْا وَ بَيْتِ الله الْحَقَّ وَ نَبَذُوا كِتابَ الله وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ‏ [بقره/ 101] وَ فِي كِتَابِ الله الْهُدَى وَ الشِّفَاءُ فَنَبَذُوهُ‏ وَ اتَّبَعُوا أهْواءَهُمْ [محمد/ 14] فَذَمَّهُمُ الله وَ مَقَّتَهُمْ وَ أتْعَسَهُمْ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَنْ أضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ الله إنَّ الله لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‏ [قصص/ 50] وَ قَالَ‏ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أضَلَّ أعْمالَهُمْ‏ [محمد/ 8] وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ الله وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ الله عَلى‏ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ [غافر/ 35].

 

 

 

پاداش خواندن قرآن

 

 

پاداش خواندن قرآن

 

مرحوم دیلمی از امام صادق (ع) روایت می کند که فرمود: خواندن قرآن از ذکر برتر و ذکر از صدقه بهتر و صدقه از

روزه بالاتر و روزه سپری است در مقابل آتش.

 

در عدة الداعی از امام صادق (ع) روایت شده که می فرماید: هر کس قرآن را در نماز و در حال ایستاده بخواند به

هر حرفی صد حسنه برای او ثبت خواهد شد و چنانچه در نماز نشسته بخواند پنجاه حسنه و در غیر نماز با وضو

بیست و پنج حسنه و بدون وضو ده حسنه در نامه عملش ثبت خواهد شد.

 

سپس فرمودند: من نمی گویم «المر» یک حرف است بلکه از برای الف آن ده حسنه و لام ده حسنه و میم ده

حسنه و راء آن ده حسنه (هر کدام جدا، جدا) نوشته می شود.

 

در اصول کافی از اسحاق بن عمار روایت شده که می گوید: به امام صادق(ع) گفتم: فدایت شوم من قرآن را حفظ

کرده ام آیا خواندن آن از حفظ بهتر است یا از رو خواندن؟

 

حضرت فرمود: از رو خواندن بهتر است، آیا نمی دانی که نگاه کردن بر روی قرآن عبادت است؟

 

 

منبع: آشنایی و انس با قرآن

 

 

 

 

 

متن ادب امام زمان عج 5

 

 

سلام بر تو اي شهسوار ملك وجود!

 

 

ملامت­گوي بي­ حاصل ترنج از دست نشناسد   

  در آن معرض كه چون يوسف جمال از پرده بنمايي

 

 

اي يوسف زمان!

 

 

سال­ها گذشت و ديدگان ناكام ما از آن روي رخشان فروغ بر نگرفت.

 

در داغ فراق تو، اشك­ها عرصه­ ی بينايي را بر ديده تنگ كردند و لاله‌های عاشق سوختند؛

وطوفان، دست تطاول بر گلبرگ‌ها­شان گشود.

 

در كوير تفتیده­ ی سرگشتگي، رهروان تشنه­ كام، با جگر‌هاي سوخته تو را مي‌طلبند، اي آب حيات!

 

 در درياي متلاطم و طوفاني،

 

 

بر زورق شكسته،

 

 

شيفتگان تو را مي‌طلبند، اي ساحل امن نجات!

 

 

در شب­هاي آكنده از تباهي، به در آي اي كوكب هدايت!

 

و راه بر گم­گشتگان وحشت­زده‌ي حيران بنما.

 

 

در نبرد خونين فلق، رخ بنما، اي خورشيد پنهان!

 

 

از آفاق دميدن آغاز كن، اي صبح صادق!

 

 

تلألؤ ستارگان، شعشعه‌اي از روي توست، اي فروغ الهي!

 

 

انوار تابناكت را بر عرصه­ ی بي­سوي جان­ها بتابان

 

 

پرستو‌ي دل­، به جستجوي تو به پرواز درمي‌آيدیش

 

 

 و در كوچ‌هایش نشان از تو مي‌جويد. اي بهار روزگاران!

 

با خنجر زرين، پهلوي شب را بشكاف،

 

 

كه شب از حد فزون شد، ای آفتاب درخشان!

 

 

هرچند خفاشان در انكار تو سايه‌ها را امتداد ‌دهند.

 

اي آفتاب دور! شب تيره به پايان رسيد. برآي! كه شمس و قمر از پايت سرمه كنند.

 

برآي و خاك از تن برگير، رايتت افراشته و بر صبا زين كن؛

كه توسنِ وحشيِ اين شبِ تيره، يكّه مي‌تازد.

 

اي دلدار! دل خراب است و ديده بي تاب.

 

دور دار از ما خرابي و بي‌تابي.

 

اي نور چشم! تن از واسطه­ ی دوري تو گداخت؛ و جان از آتش هجر تو سوخت.

 

خنك نسيم سايه­ ی طوباي تو؛ و عطر سدره المنتهاي تو دواست.

 

اي طبيب! نهال شوق تو در دل نشانده­ ايم و در تدبير درمان درمانده‌ايم.

 

آينه ­ی دل به زنگار آلوده شد،كيميايي كن كه جلا تويي.

 

اي آينه جمال شاهي و ای رايت الهي!

 

اي كليد­دار سراپرده­ ی دل!

 

اي بنده ­نواز! نوازشي،كه تازيانه­ ها خورده‌ايم.

 

اي نويد امن و امان؛ و اي آرامش جان!

 

اي نفحه­ ی نجات؛ و اي اسوه­ ی مساوات!

اي طالع مسعود، اي عماد محمود؛ و اي شاه اقليم وجود!

رخ بنماي كه جهان در انتظار توست.

اي زلال جويبار! سرداب­زدگان، ترنّم آب از تو مي‌جويند.

اي باد نوروزي! دل آزرده­ ی ما را نسيمي.

اي پيك بهروزي! مشام ما را شميمي؛

كه از لطف نسيم تو، مشام معطر كنيم،اي عطر گل نرگس!

 

اي باران! ببار كه بارانِ رحمت تو نمي‌شناسد.

 

اي برگ گل! رخ برافروز.

 

اي سرو قد! قد برافراز.

 

كه روي از بيگانه برگرفته‌ايم و دل از اغيار شسته‌ايم.

 

اي نقاب از رخ بركشيده! و اي توتياي ديده! بگشای بندِ نقاب.

 

خاموشي فرو نه،كه اينك ما نيز چون قدسيان، به ميهماني حضور تو،

به رسم پيشواز، اسپند و عود دود كرده‌ايم؛ و تهنيت­گو و مژدگاني در دست،

فرخنده ايام حضور تو را جستجو مي‌كنيم.

 

سخن اين است كه ما بي تو نخواهيم حيات، بشنو اي پيك! خبر گير و سخن بازرسان

 

 

 

فرار از دقیانوس شیطان رجیم و پناه به امام زمان عج

 

 

 

﴿ وَ اِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یعْبُدُونَ اِلَّا اللهَ فَأْوُوا اِلَى الْکهْفِ ینْشُرْ لَکمْ رَبُّکمْ مِنْ رَحْمَتِهِ...

 

به کهف پناه ­برید!

 

 دقیانوسِ خون­ریز و مردانی حق­پرست!

 

سالیانی بس دور حکم­رانی دقیانوس نام، بر مردمانی ستم­دیده حکومت می­کرد و خود را خدا
می­دانست. او مردم را وادار می­کرد تا وی را هم­چون خدا پرستش کنند. در همین زمان تاریک و خفقان بار، مردانی با هم یک­دل شدند که تنها باید پروردگار یکتا را پرستید. اینان به غاری پناه بردند تا از گزند دقیانوس در امان باشند و رحمت خدا نصیبشان شود.[1] حال چندین سال است که این ماجرا به تاریخ پیوسته، خاک دقیانوس را بلعیده و مردان کهف هم­چنان منتظرند.[2]

 

دقیانوس مُرد؛ اما اغواکننده­ی دقیانوس و دقیانوسیان زنده است.

 

این موجودِ اغواگر، شیطان است؛ رانده شده­ی درگاه الاهی؛ همان که مدام در کارِ گم­راه نمودن انسان­هاست.

 

به راستی شیطان کیست؟ چه می­کند؟ و چگونه در طول تاریخ، انسان­ها را به بازی گرفته­است؟

 

او کیست که خداوند در قرآن، این چنین ما را از او می­ترساند

 

و بدین­گونه دشمنی­ اش را با بشر شرح می­دهد؟[3]

 
 
 

شیطان یکی از عجیب­ترین مخلوقات است. او در اثر هزاران سال عبادت پروردگار، به درجات بالا دست یافت؛ اما ناگاه با یک نافرمانی از عرش خداوند بیرون شد و عهد کرد تا روز رستاخیز هر چه در توان دارد به­ کار بندد تا آدم و فرزندان آدم را از راه مستقیم منحرف کند.[4]

 

عجب عهدی!

شاید پایدار­ترین پیمان­ها، همین عهد شیطان باشد که از پسِ سال­ها جهان را دگر­گون ساخته است!

 

اما عجیب­ تر این­که ما انسان­ها، نسبت به این دشمنِ قوی غافلیم و این، خود زیرکانه ­ترین فریب و حربه­ ی شیطان است!

 

او خود را برای بشر ناتوان و ضعیف نشان می­دهد و با کوچک جلوه دادنِ خود، به آسانی در انسان نفوذ می­کند. کار شیطان این است که شهوات پست دنیوی را در دلِ انسان زینت می­­دهد[5] و به این ترتیب، بدون آن­که انسان متوجه شود، افسارش را به دست می­گیرد و به جهت دل­خواه خود می­کشد.

شیطان از معدود مخلوقاتی است که قادر است در فکر و ذهن انسان نفوذ کند و او را با وعده­ های دروغین فریب دهد.[6]

بدون شک، همین قدرت نفوذ اوست که به شدت این دشمن عجیب را خطرناک کرده است.

 

قرآن در مورد او می­فرماید:

 

﴿ (ای مردم!) شیطان دشمن شماست؛ پس او را به دشمنی گیرید. ﴾[7]

 

دردِ بی­درمان ِما، بی­ توجهی به همین کلام پروردگار است.

 

ای انسان! چرا شیطان را دشمن نمی­­دانی و بدین شکل او را ضعیف می­پنداری؟

 

انسان اگر به خود وانهاده شود، بی شک در مقابل شیطان، در جنگی نابرابر قرار گرفته و در قبال این موجود قوی، توانِ مقابله ندارد. انسانِ بی­ سلاح و سپر، همان­گونه که تا به حال در طول تاریخ گرفتار شده، در برابر شیطان مغلوب و درمانده خواهد شد.[8]

 

اما پروردگار مهربان که واقف بر این عجز بشری است، انسان­ها را بی­ حفاظ و پناه رها نکرده تا در این پیکار بازنده باشند.

 

﴿ و آن هنگام که از آنان و آن چه جز خدا می­پرستند کناره گرفتید؛ پس به کهف (غار) پناه برید تا خداوند از رحمتش بر شما فرود ریزد...﴾[9]

 

خداوند کریم برای حفاظت انسان از شرّ دقیانوس، کهف(= پناهگاهی) قرار داده، به انسان فرمان می دهد که در کهفِ خداوندی پنهان شو.

 

اما کهف چیست؟

آیا کهف تنها غاری تنگ و تاریک است؟

آیا سخن قرآن تنها به این معناست؟

مگر می­شود غار و کهفِ پناه­ جویان از دستِ شیطان تنها یک غار در دل کوه باشد؟!

 

امام رضا علیه ­السلام فرموده­ اند:

 

« ما کهفِ شما هستیم؛ همانند غارِ اصحاب کهف.»[10]

 

آری! خاندان پیامبر در همه­ ی زمان­ها پناهگاه خداوند می باشند و برای رهایی از شیطان، بهترین پناهگاه، حجت خداوند است.[11]

 

این مژده برای کسانی است که می­خواهند از آلودگی گناه در امان باشند.

 

بشر می­خواهد پاک بماند؛ از آلودگی گناه، از زشتی­ها، از بدی­ها؛

 

اما دشمنی آشکار همواره بر سرِ راهِ بشر نشسته است؛ ابلیس.

 

آن قدر در دلِ او وسوسه می­کند تا او را به سوی گناه بکشاند...

 

اما این­جا، در همین نزدیکی­ ها، پناهگاهی است؛

کهفی که قرآن دستور داده به آن پناه برید تا رحمت خدا شامل حالتان شود.

 

پناهگاه محکم، دژِ استوار، محلّ امان، سرچشمه­ ی خیرات؛ یعنی امام زمان علیه­ السلام ...       

 

پس باید دست بر­داشت و به امام زمان علیه ­السلام توسل جست و از او مدد گرفت؛ چرا که بر اساس قرآن و روایات، تنها راه مقابله با شیطان همین است.

نکند ماه رمضان بگذرد و باز شیطان از غل و زنجیر، رها شود[12]و دوباره نکبت گناه بر وجودمان سایه افکند ...

 

اما نه! در همه­ ی ماه­ها و در طول سال، خدا پناهگاهی قرار داده تا به او پناه بریم و از آلودگی­ها پاک بمانیم. این پناهگاه، حضرت مهدی علیه ­السلام است؛ پس بیایید بگوییم:

یا صاحب الزمان! دوری از گناه بر ما سخت است؛ ای پناهگاهِ خدا! تو ما را از شرّ شیطان
دور نگهدار

 


[1]. حيات القلوب، ج 2، داستان اصحاب كهف.

[2]. بر اساس روايات، اصحاب كهف جزءِ يارانِ حضرت مهدي عليه­ السلام خواهند بود؛ طبري، دلائل­ الامامه: 307.

[3]. يوسف(12): 5: ﴿ همانا شيطان براي انسان دشمني آشكار است ﴾ و نيز آيات ديگر.

[4]. اعراف(7): 11 – 17.

[5]. حجر(15): 39: ﴿ قالَ رَبِّ بِما اَغْوَيْتَني لَاُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الاَرْضِ وَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ.﴾

[6]. بقره(2): 268 ؛ ابراهيم(14): 22.

[7]. فاطر(35): 6.

[8]. اگر در قدرتِ وسوسه ­ها و ترغيبِ شيطان به گناه شك داريد، كافي است به كثرتِ آياتي كه خداوند، ابليس را دشمنِ آشكارِ بشر خوانده، دقت كنيد؛ خداوند در قرآن مي فرمايد:﴿ اِنَّ الشَّيْطانَ لِلْاِنْسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ ﴾؛ يوسف(12): 5. اميرالمؤمنين عليه­ السلام مي­فرمايند:« به درستي كه دام ابليس، عظيم و حيله و مكرش، بزرگ و زهرش بسيار كشنده است »؛ نهج البلاغه، خطبه­ي 234. اين موجودِ اغواگر، چنان در كارِ گم­راه نمودنِ انسان­ها كوشاست كه حتي دست از پيامبران الاهي نيز برنداشته است؛ هرچند آن مردانِ الاهي با پناه بردن به خدا و اوليايِ او از شرِ گناهان مصون و معصوم­اند.

[9]. كهف(18): 16.

[10].« وَ نَحْنُ كَهْفُكُمْ كَكَهْفِ اَصْحابِ الْكَهْفِ...»؛ كنزالدقائق 10: 571 (به نقل از وجود مقدس امام رضا عليه­السلام). 

[11]. در صلوات خاصه­ي ماه شعبان، چهارده معصوم عليهم­ السلام پناهگاه محكم (الكهف الحصين) خوانده شده­اند؛ مفاتيح الجنان، اعمال مشتركه­ ي ماه شعبان.

[12]. به نقل از: خطبه­ي گهربار حضرت رسول اكرم صلي­ا لله­ عليه­ وآله در آستانه­ ي ماه مبارك رمضان؛ مفاتيح الجنان، در فضيلت ماه مبارك رمضان.

 

 

 

قطره خون میچکد از پهلوی مادر به زمین

مادری خورده زمین ،خاک دو عالم به سرم
عالمی گشته حزین ،خاک دو عالم به سرم. . .
پسری دیده که مادر به زمین افتاده
وایم از آن و از این ،خاک دو عالم به سرم. . .

چادر و گونه ی مادر به گمانم هر دو
گشته با خاک عجین ،خاک دو عالم به سرم. . .

آنقدر ضربه ی سیلی بخدا محکم بود
ناله زد عرش برین ،خاک دو عالم به سرم. . .
دیده ای تار شد و حاصل گستاخی شد
ورم چشم و جبین ،خاک دو عالم به سرم. . .


ضربت سیلی ملعون حسنش را دق داد
ضربه هم داشت طنین،خاک دو عالم به سرم. . .


بعد از آن حادثه شرمنده نشد غوغا کرد
هیزم آورد، همین ،خاک دو عالم به سرم. . .
بر در خانه ی آتش زده ای می کوبید
آن لعین ابن لعین ،خاک دو عالم به سرم. . .


بیخبر بود گمانم در از این قصه ی شوم
میخ هم کرده کمین،خاک دو عالم به سرم..


بین دیوار و در انگار کسی میلرزد
درب و دیوار غمین ،خاک دو عالم به سرم. . .
مادری دست به پهلو به زمین افتاده
زینب و داغ چنین ، خاک دو عالم به سرم. . .


سوخت از داغ غم بستن دستان علی
قلب جبریل امین ،خاک دو عالم به سرم. . .


قطره خون میچکد از پهلوی مادر به زمین
وای از حال زمین ،خاک دو عالم به سرم. . .
غم و اندوه تو را با جگر پاره نوشت
حیدر خانه نشین ،خاک دوعالم به سرم. .

 

اشعار شهادت حضرت زهرا س

 

در پیچ و خم غم، گذرش خورد به دیوار

رفت اوج بگیرد که پرش خورد به دیوار

 

بودند ملائِک همه در محضرش امّا

ابلیس لگد زد کمرش خورد به دیوار

 

تا خادمه را کرد صدایش همه با خود

گفتند که لابد پسرش خورد به دیوار

 

لرزید مدینه به خود از ناله ی زهرا

با او همه ی دور و برش خورد به دیوار

 

می خواست که سیلی نخورد صورتش امّا

یک مرتبه چرخید سرش خورد به دیوار

 

با دست در آن کوچه به دنبال علی گشت

انگار که با چشم تَرَش خورد به دیوار

 

ای کاش به جای تو مرا... روی لبش داشت

هرگاه که حیدر نظرش خورد به دیوار

 

از عرش خدا نوحه گر فاطمه گردید

تا دختر خیرالبشرش خورد به دیوار

 

اشعار شهادت حضرت زهرا در عید نوروز

 

شور عاشورا

به غم توام بود امسال نوروز
دچار غم بود امسال نوروز
قرين با فرودين شد فاطميه
مه ماتم بود امسال نوروز
سراغ از عيد يا شادي نگيريد
به غم مدغم بود امسال نوروز
به جاي حرف شادي در مجالس
سخن از غم بود امسال نوروز
زمين در ناله باشد زين مصيبت
زمان مبهم بود امسال نوروز
چگونه گل به خنده وا کند لب
گه ماتم بود امسال نوروز
ز چشم آسمان خون گر ببارد
مسلم کم بود امسال نوروز
تو گويي شور عاشوراي ديگر
در اين عالم بود امسال نوروز
به ماتمخانه زهرا دو چشمم
قرين يم بود امسال نوروز
فدک، آتش، شکستن، درد پهلو
همه با هم بود امسال نوروز
علي گريان زهرا هست و جبريل
به او همدم بود امسال نوروز
مرا (قادر) به مولا عهد و پيمان
بسي محکم بود امسال نوروز
من از زهرايم و زهرا شعارم
همينم دم بود امسال نوروز


شاعر: قاسم قادري زفره‌اي

 

چشم خونبار بهار

نوروز ما مثل شب تار است ياران
چشم بهار از گريه خونبار است ياران
جايي که اشک مرتضي از ديده جاريست
گل هم به پيش چشم ما خار است ياران
تبريک در ماه غم زهرا حرام است
مهدي از اين تبريک بيزار است ياران
بي معرفت باشم اگر تبريک گويم
وقتي که پيغمبر عزادار است ياران
تبريک چون گويم که دخت مصطفي را
خون جگر جاري به رخسار است ياران
راه گلستان را به روي خود ببنديد
زهرا ميان درب و ديوار است ياران
زهراست ما را مادر و بايد بدانيم
مادر به ما، در حشر غمخوار است ياران
بلبل شده در بوستان همناله باگل
زيرا که در گلزار، گلزارست ياران
ما چون خريدار غم زهرا نباشيم
زهرا غم ما را خريدار است ياران
روزي که از فرزند مادر مي‌گريزد
زهرا براي دوستان يار است ياران
دريايي از خون جاري از چشم تر ماست
نوروز نه، روز عزاي مادر ماست


شاعر: غلامرضا سازگار (ميثم)

 

 

سکوت تلخ

دوباره موسم نوروز و ماه ماتم شد
مه شهادت دخت رسول خاتم شد
خزان گلشن پيغمبر خدا برسيد
اگر چه باغ و چمن در بهار خرم شد
فراز خانه‌ي خود بيرق عزا بزنيد
چه جاي عيد که هنگام غصه و غم شد
به جاي تهنيت عيد تسليت گوييد
براي امت ما گوييا محرم شد
به تن لباس عزا جاي رخت نو پوشيد
زنيد ناله که ايام حزن و ماتم شد
پس از رسول خدا گريه کار زهرا بود
براي فاطمه اسباب غم فراهم شد
زدند آتش کين بر در سراي علي
همين مقدمه‌ي کار ابن ملجم شد
اگر که آتش و مسمار و تازيانه نبود
به سوز سينه‌ي زهرا بگو چه مرهم شد
ز بعد فاطمه مولا به کنج تنهايي
چنان گريست که باران گريه‌اش يم شد
براي ساقي کوثر علي در آن غوغا
سکوت تلخ بر احقاق حق مقدم شد
علي غريب چنان شد در آن غريبستان
که بهر راز دلش چاه آب محرم شد
(بقا) خموش که از اين مصيبت عظمي
زمين شکسته دل و پشت آسمان خم شد


شاعر: سيد علي اصغر هاشمي (بقا)

 

 

نوروز غم‌افزا

غم‌فزا نوروز ما شد در عزاي فاطمه
شيعيان هستند گريان از براي فاطمه
جشن عيدي نيست بر پا اي محبان علي
چون مصادف گشته نوروز و عزاي فاطمه
محفل عيشي نمي‌گردد بپا امسال عيد
چون که راضي نيست زين شادي خداي فاطمه
شيعيان را جامه نو نيست برتن روز عيد
چون سيه پوشند از غم بچه‌هاي فاطمه
اي که مي‌خواهي بيارايي سراي خويش را
کن به چشم دل نظر سوي سراي فاطمه
رسم ديدار بزرگان را چو مي‌آري بجا
توامانش ساز با ذکر رثاي فاطمه
(ثابت ناييني) اين اشعار غمگين را سرود
تا شود نوروز او غرق عزاي فاطمه


شاعر: مرتضي قلي اعرابي ناييني (ثابت)

متن کامل خطبه غدیر خم با ترجمه فارسی

بسْم اللّه الرَّحْمن الرَّحیم

متن کامل خطبه غدیر خم با ترجمه فارسی

 

بخش اول: حمد و ثنای الهی

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ. یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ.

ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.

همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.

اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست. به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند.

کَریمٌ حَلیمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا یَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إِلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ اَلْمَکْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِکُلِّ شَیءٍ، والغَلَبَةُ علی کُلِّ شَیءٍ والقُوَّةُ فی کُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَئٍ وَلَیْسَ مِثْلَهُ شَیءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّیءِ حینَ لاشَیءَ دائمٌ حَی وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ.

جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَلایَجِدُ أَحَدٌ کَیْفَ هُوَمِنْ سِرٍ وَ عَلانِیَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلی نَفْسِهِ.

کریم و بردبار و شکیباست. رحمت اش جهان شمول و عطایش منّت گذار. در انتقام بی شتاب و در کیفر سزاواران عذاب، صبور و شکیباست. بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا. پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است. او راست فراگیری و چیرگی بر هر هستی. نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه اوست. او را همانندی نیست و هموست ایجادگر هر موجود در تاریکستان لاشیء. جاودانه و زنده و عدل گستر. جز او خداوندی نباشد و اوست ارجمند و حکیم.

دیده ها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها. بر پنهانی ها آگاه و بر کارها داناست. کسی از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد مگر، او - عزّوجلّ - خود، راه نماید و بشناساند.

وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله ألَّذی مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذی یَغْشَی الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذی یُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلامُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَلامَعَهُ شَریکٌ فی تَقْدیرِهِ وَلایُعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ. صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلی غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَکَلُّفٍ وَلاَ احْتِیالٍ. أَنْشَأَها فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ.

فَهُوَالله الَّذی لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنیعَةِ، الْعَدْلُ الَّذی لایَجُوُر، وَالْأَکْرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إِلَیْهِ الْأُمُورُ.

وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله الَّذی تَواضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهِ، وَاسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِهَیْبَتِهِ. مَلِکُ الْاَمْلاکِ وَ مُفَلِّکُ الْأَفْلاکِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، کُلٌّ یَجْری لاَِجَلٍ مُسَمّی. یُکَوِّرُالَّلیْلَ عَلَی النَّهارِ وَیُکَوِّرُالنَّهارَ عَلَی الَّلیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِکُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ.

و گواهی می دهم که او «الله» است. همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگیر و نورش ابدیت را شامل است. بی مشاور، فرمانش را اجرا، بی شریک تقدیرش را امضا و بی یاور سامان دهی فرماید. صورت آفرینش او را الگویی نبوده و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چاره جویی، هستی بخشیده است. جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است.

پس اوست «الله» که معبودی به جز او نیست. همو که صُنعش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا. دادگری است که ستم روا نمی دارد و کریمی که کارهابه او بازمی گردد.

و گواهی می دهم که او «الله» است که آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانایی اش تسلیم و به هیبت و بزرگی اش فروتن اند. پادشاه هستی ها و چرخاننده سپهرها و رام کننده آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معین جریان یابند. او پردی شب را به روز و پردی روز را - که شتابان در پی شب است - به شب پیچد. اوست شکنندی هر ستمگر سرکش و نابودکنندی هر شیطان رانده شده.

لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ یَشاءُ فَیُمْضی، وَیُریدُ فَیَقْضی، وَیَعْلَمُ فَیُحْصی، وَیُمیتُ وَیُحْیی، وَیُفْقِرُ وَیُغْنی، وَیُضْحِکُ وَیُبْکی، (وَیُدْنی وَ یُقْصی) وَیَمْنَعُ وَ یُعْطی، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

یُولِجُ الَّلیْلَ فِی النَّهارِ وَیُولِجُ النَّهارَ فی الَّلیْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزیزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذی لایُشْکِلُ عَلَیْهِ شَیءٌ، وَ لایُضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَلایُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّینَ.

اَلْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَرَبُّ الْعالَمینَ. الَّذِی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یَشْکُرَهُ وَیَحْمَدَهُ (عَلی کُلِّ حالٍ)

نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانندی. یکتا و بی نیاز، نه زاده و نه زاییده شده، او را همتایی نبوده، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است. بخواهد و به انجام رساند. اراده کند و حکم نماید. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. بازدارد و عطا کند. او راست پادشاهی و ستایش. به دست توانی اوست تمام نیکی. و هموست بر هر چیز توانا.

شب را در روز و روز را در شب فرو برد. معبودی جز او نیست؛ گران مایه و آمرزنده؛ اجابت کنندی دعا و افزایندی عطا، بر شمارندی نفَس ها؛ پروردگار پری و انسان. چیزی بر او مشکل ننماید، فریاد فریادکنندگان او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد.

نیکوکاران را نگاهدار، رستگاران را یار، مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است؛ آن که در همه احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.

أَحْمَدُهُ کَثیراً وَأَشْکُرُهُ دائماً عَلَی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ و بِمَلائکَتِهِ وکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ. أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطیعُ وَأُبادِرُ إِلی کُلِّ مایَرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ الله الَّذی لایُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَلایُخافُ جَورُهُ.

او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم بر شادی و رنج و بر آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته، فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم؛ و به سوی خشنودی او می شتابم و به حکم او تسلیمم؛ چرا که به فرمانبری او شائق و از کیفر او ترسانم. زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتیش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).

 

بخش دوم: فرمان الهی برای مطلبی مهم

 

وَأُقِرُّلَهُ عَلی نَفْسی بِالْعُبُودِیَّةِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَأُؤَدّی ما أَوْحی بِهِ إِلَی حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بی مِنْهُ قارِعَةٌ لایَدْفَعُها عَنّی أَحَدٌ وَإِنْ عَظُمَتْ حیلَتُهُ وَصَفَتْ خُلَّتُهُ

- لاإِلاهَ إِلاَّهُوَ - لاَِنَّهُ قَدْأَعْلَمَنی أَنِّی إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَی (فی حَقِّ عَلِی) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَقَدْ ضَمِنَ لی تَبارَکَ وَتَعالَی الْعِصْمَةَ (مِنَ النّاسِ) وَ هُوَالله الْکافِی الْکَریمُ.

و اکنون به عبودیت خویش و پروردگاری او گواهی می دهم. و وظیفه خود را در آن چه وحی شده انجام می دهم مباد که از سوی او عذابی فرود آید که کسی یاری دورساختن آن از من نباشد. هر چند توانش بسیار و دوستی اش (با من) خالص باشد.

- معبودی جز او نیست - چرا که اعلام فرموده که اگر آن چه (درباره ی علی) نازل کرده به مردم نرسانم، وظیفه رسالتش را انجام نداده ام؛ و خداوند تبارک و تعالی امنیت از [آزار] مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است.

فَأَوْحی إِلَی: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی عَلِی یَعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ).

مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی، وَ أَنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی (عَلی أُمَّتی) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ.

وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی عَلَی بِذالِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ (هِی): (إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)، وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکِعٌ یُریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کُلِّ حالٍ.

پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. ای فرستادی ما! آن چه از سوی پروردگارت درباری علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»

هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی سلام، پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است؛

و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است.

وَسَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أَنْ یَسْتَعْفِی لِی (السَّلامَ) عَنْ تَبْلیغِ ذالِکَ إِلیْکُمْ - أَیُّهَاالنّاسُ - لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَکَثْرَةِ الْمُنافِقینَ وَإِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإِسْلامِ، الَّذینَ وَصَفَهُمُ الله فی کِتابِهِ بِأَنَّهُمْ یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَیْسَ فی قُلوبِهِمْ، وَیَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَالله عَظیمٌ.

وَکَثْرَةِ أَذاهُمْ لی غَیْرَ مَرَّةٍ حَتّی سَمَّونی أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّی کَذالِکَ لِکَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إِیّی وَ إِقْبالی عَلَیْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّی) حَتّی أَنْزَلَ الله عَزَّوَجَلَّ فی ذالِکَ (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذونَ النَّبِی وَ یَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ - (عَلَی الَّذینَ یَزْعُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) - خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِالله وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ) الآیَةُ.

و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید. زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسی ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را می دانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را می گویند که در دل هایشان نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است.»

و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده تا بدانجا که مرا اُذُن [سخن شنو و زودباور ]نامیده اند، به خاطر همراهی افزون علی با من و رویکرد من به او و تمایل و پذیرش او از من، تا بدانجا که خداوند در این موضوع آیه ای فرو فرستاده: « و از آنانند کسانی که پیامبر خدا را می آزارند و می گویند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آری سخن شنو است. - بر علیه آنان که گمان می کنند او تنها سخن می شنود - لیکن به خیر شماست، او (پیامبر صلی الله علیه و آله) به خدا ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند و راستگو می انگارد.»

وَلَوْشِئْتُ أَنْ أُسَمِّی الْقائلینَ بِذالِکَ بِأَسْمائهِمْ لَسَمَّیْتُ وَأَنْ أُوْمِئَ إِلَیْهِمْ بِأَعْیانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْ أَدُلَّ عَلَیْهِمُ لَدَلَلْتُ، وَلکِنِّی وَالله فی أُمورِهمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ. وَکُلُّ ذالِکَ لایَرْضَی الله مِنّی إِلاّ أَنْ أُبَلِّغَ ما أَنْزَلَ الله إِلَی (فی حَقِّ عَلِی)، ثُمَّ تلا: (یا أَیُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی حَقِّ عَلِی - وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ).

و اگر می خواستم نام گویندگان چنین سخنی را بر زبان آورم و یا به آنان اشارت کنم و یا مردمان را به سویشان هدایت کنم [که آنان را شناسایی کنند] می توانستم. لیکن سوگند به خدا در کارشان کرامت نموده لب فروبستم. با این حال خداوند از من خشنود نخواهد گشت مگر این که آن چه در حق علی عیه السّلام فرو فرستاده به گوش شما برسانم. سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله چنین خواند: «ی پیامبر ما! آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده - در حقّ علی - ابلاغ کن؛ وگرنه کار رسالتش را انجام نداده ای. و البته خداوند تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»

 

بخش سوم: اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام

 

فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِکَ فیهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا) أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَالْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِی وَالْعَرَبی، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوکِ وَالصَّغیرِ وَالْکَبیرِ، وَ عَلَی الْأَبْیَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ.

ماضٍ حُکْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَالله لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطاعَ لَهُ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ فی هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطیعوا وَانْقادوا لاَِمْرِ(الله) رَبِّکُمْ، فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَإِلاهُکُمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِیُهُ الُْمخاطِبُ لَکُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِالله رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ.

هان مردمان! بدانید این آیه درباری اوست. ژرفی آن را فهم کنید و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است.

[هشدار که] اجرای فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است. ناسازگارش رانده، پیرو و باورکننده اش در مهر و شفقت است. هر آینه خداوند، او و شنوایان سخن او و پیروان راهش را آمرزیده است.

هان مردمان! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام. پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید؛ چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست؛ و پس از خداوند ولی شما، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید. و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد.

لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ الله وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ الله (عَلَیْکُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَالله عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِی الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَیْتُ بِما عَلَّمَنی رَبِّی مِنْ کِتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَیْهِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، علی (فَضِّلُوهُ). مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ الله فِی، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیْتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ (الَّذی ذَکَرَهُ الله فی سُورَةِ یس: (وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ).

مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْکِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَالَّذی یَهدی إِلَی الْحَقِّ وَیَعْمَلُ بِهِ، وَیُزْهِقُ الْباطِلَ وَیَنْهی عَنْهُ، وَلاتَأْخُذُهُ فِی الله لَوْمَةُ لائِمٍ. أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالله وَ رَسُولِهِ (لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَی الْایمانِ بی أَحَدٌ)، وَالَّذی فَدی رَسُولَ الله بِنَفْسِهِ، وَالَّذی کانَ مَعَ رَسُولِ الله وَلا أَحَدَ یَعْبُدُالله مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ.

(أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَالله مَعی. أَمَرْتُهُ عَنِ الله أَنْ یَنامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ).

روا نیست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند؛ و ناروا نیست مگر آن چه آنان ناروا دانند. خداوند عزوجل، هم روا و هم ناروا را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام.

هان مردمان! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوری یاسین یاد کرده که: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم...»

هان مردمان! از علی رو برنتابید. و از امامتش نگریزید. و از سرپرستی اش رو برنگردانید. او [شما را] به درستی و راستی خوانده و [خود نیز] بدان عمل نماید. او نادرستی را نابود کند و از آن بازدارد. در راه خدا نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد. او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته. و همو جان خود را فدای رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست که همراه رسول خدا عبادت خداوند می کرد و جز او کسی چنین نبود.

اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است. از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [در شب هجرت] در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، پذیرفت که جان خود را فدای من کند.

مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ الله، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ یَتُوبَ الله عَلی أَحَدٍ أَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَلَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَی الله أَنْ یَفْعَلَ ذالِکَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.

هان مردمان! او رابرتر دانید، که خداوند او را برگزیده؛ و پیشوایی او را بپذیرید، که خداوند او را برپا کرده است.

هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیری آن مردمانند؛ و سنگ، که برای حق ستیزان آماده شده است.

مَعاشِرَالنّاسِ، بی - وَالله - بَشَّرَالْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالْمُرْسَلینَ، وَأَنَا - (وَالله) - خاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ والْحُجَّةُ عَلی جَمیعِ الَْمخْلوقینَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضینَ. فَمَنْ شَکَّ فی ذالِکَ فَقَدْ کَفَرَ کُفْرَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی وَ مَنْ شَکَّ فی شَیءٍ مِنْ قَوْلی هذا فَقَدْ شَکَّ فی کُلِّ ما أُنْزِلَ إِلَی، وَمَنْ شَکَّ فی واحِدٍ مِنَ الْأَئمَّةِ فَقَدْ شَکَّ فِی الْکُلِّ مِنْهُمْ، وَالشَاکُّ فینا فِی النّارِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، حَبانِی الله عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَی وَ إِحْساناً مِنْهُ إِلَی وَلا إِلاهَ إِلاّهُوَ، أَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنِّی أَبَدَ الْآبِدینَ وَدَهْرَالدّاهِرینَ وَ عَلی کُلِّ حالٍ.

هان مردمان! به خدا سوگند که پیامبران پیشین به ظهورم مژده داده اند و اکنون من فرجام پیامبران و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم. آن کس که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی درآمده و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است، و شک و ناباوری در امامت یکی از امامان، به سان شک و ناباوری در تمامی آنان است. و هرآینه جایگاه ناباوران ما آتش دوزخ خواهد بود.

هان مردمان! خداوند عزّوجلّ از روی منّت و احسان خویش این برتری را به من پیشکش کرد و البته که خدایی جز او نیست. آگاه باشید: تمامی ستایش ها در همه روزگاران و در هر حال و مقام ویژی اوست.

مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِی الْخَلْقُ.

مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یُوافِقْهُ.

أَلا إِنَّ جَبْرئیلَ خَبَّرنی عَنِ الله تَعالی بِذالِکَ وَیَقُولُ: «مَنْ عادی عَلِیّاً وَلَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی»، (وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوالله - أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها - إِنَّ الله خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ).

مَعاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ الله الَّذی ذَکَرَ فی کِتابِهِ العَزیزِ، فَقالَ تعالی (مُخْبِراً عَمَّنْ یُخالِفُهُ): (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ الله).

هان مردمان! عل را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید.

دور دورباد از درگاه مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار نباشد!

هان! بدانید جبرئیل از سوی خداوند خبرم داد: «هر آن که با علی بستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد، نفرین و خشم من بر او باد!» البته بایست که هر کس بنگرد که برای فردای رستاخیز خود چه پیش فرستاده. [هان!] تقوا پیشه کنید و از ناسازگاری با علی بپرهیزید. مباد که گام هایتان پس از استواری درلغزد. که خداوند بر کردارتان آگاه است.

هان مردمان! همانا او هم جوار و همسایه خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و درباری ستیزندگان با او فرموده: «تا آنکه مبادا کسی در روز رستخیز بگوید: افسوس که درباری همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم...»

مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَانْظُرُوا إِلی مُحْکَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیَدَی) وَ مُعْلِمُکُمْ: أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.

هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِیّاً وَالطَّیِّبینَ مِنْ وُلْدی (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَکْبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَی الْحَوْضَ.

أَلا إِنَّهُمْ أُمَناءُ الله فی خَلْقِهِ وَ حُکّامُهُ فی أَرْضِهِ. أَلاوَقَدْ أَدَّیْتُ.

أَلا وَقَدْ بَلَّغْتُ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ، أَلاإِنَّهُ لا «أَمیرَالْمُؤْمِنینَ» غَیْرَ أَخی هذا، أَلا لاتَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدی لاَِحَدٍ غَیْرِهِ.

هان مردمان! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچک ترند و قرآن یادگار گران سنگ بزرگ تر. هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر می دهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.

هان! بدانید که آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین اویند.

هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم. هشدار که من آن چه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. هشدار که هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مؤمنان بری کسی جز او روا نباشد.

ثم قال: «ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.

 سپس فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پیامبر او! سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد.

 

بخش چهارم: بلند کردن امیرالمومنین علیه السلام بدست رسول خداصلی الله علیه و آله

 

مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَعَلی تَفْسیرِ کِتابِ الله عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعی إِلَیْهِ وَالْعامِلُ بِمایَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالی عَلی طاعَتِهِ وَالنّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ. إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَالْإمامُ الْهادی مِنَ الله، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ بِأَمْرِالله. یَقُولُ الله: (مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی).

بِأَمْرِکَ یارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ (وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْکَرَهُ وَاغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.

هان مردمان! این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من. و هموست جانشین من در میان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا و کسی که به فرمان خدا با پیمان شکنان، رویگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دین پیکار کند. خداوند فرماید: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.»

پروردگارا! اکنون به فرمان تو چنین می گویم: خداوندا! دوستداران او را دوست دار. و دشمنان او را دشمن دار. پشتیبانان او را پشتیبانی کن. یارانش را یاری نما. خودداری کنندگان از یاری اش را به خود رها کن. ناباورانش را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور.

اللهمَّ إِنَّکَ أَنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِی وَلِیِّکَ عِنْدَتَبْیینِ ذالِکَ وَنَصْبِکَ إِیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً)، (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَالْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ). اللهمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی قَدْ بَلَّغْتُ.

معبودا! تو خود در هنگام برپاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که: «امروز آیین شما را به کمال، و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم، و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.» «و آن که به جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نبوده، در جهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.» خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم.

 

بخش پنجم: تاکید بر توجه امت به مسئله امامت

 

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَکْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دینَکُمْ بِإِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَی الله عَزَّوَجَلَّ فَأُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ (فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ) وَ فِی النّارِهُمْ خالِدُونَ، (لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلاهُمْ یُنْظَرونَ).

هان مردمان! خداوند عزّوجلّ دین را با امامت علی تکمیل فرمود. اینک آنان که از او و جانشینانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپایی رستاخیز و عرضه ی بر خدا - پیروی نکنند، در دو جهان کرده هایشان بیهوده بوده در آتش دوزخ ابدی خواهند بود، به گونه ی که نه از عذابشان کاسته و نه برایشان فرصتی خواهد بود.

مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی، أَنْصَرُکُمْ لی وَأَحَقُّکُمْ بی وَأَقْرَبُکُمْ إِلَی وَأَعَزُّکُمْ عَلَی، وَالله عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِیانِ. وَ مانَزَلَتْ آیَةُ رِضاً (فی الْقُرْآنِ) إِلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ الله الَّذینَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آیَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ، وَلاشَهِدَ الله بِالْجَنَّةِ فی (هَلْ أَتی عَلَی الْاِنْسانِ) إِلاّلَهُ، وَلا أَنْزَلَها فی سِواهُ وَلامَدَحَ بِها غَیْرَهُ.

هان مردمان! این علی یاورترین، سزاوارترین و نزدیک ترین و عزیزترین شما نسبت به من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنودیم. آیه رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره ی اوست. و خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [و او اولین شخص مورد نظر خدی متعال بوده است ] . و آیه ی ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او. و خداوند در سوره ی «هل أتی علی الإنسان» گواهی بر بهشت [رفتن ] نداده مگر بری او، و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است.

مَعاشِرَالنّاسِ، هُوَ ناصِرُ دینِ الله وَالُْمجادِلُ عَنْ رَسُولِ الله، وَ هُوَالتَّقِی النَّقِی الْهادِی الْمَهْدِی. نَبِیُّکُمْ خَیْرُ نَبی وَ وَصِیُّکُمْ خَیْرُ وَصِی (وَبَنُوهُ خَیْرُالْأَوْصِیاءِ).

مَعاشِرَالنّاسِ، ذُرِّیَّةُ کُلِّ نَبِی مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِ (أَمیرِالْمُؤْمِنینَ) عَلِی.

مَعاشِرَ النّاسِ، إِنَّ إِبْلیسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلاتَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أَعْمالُکُمْ وَتَزِلَّ أَقْدامُکُمْ، فَإِنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إِلَی الْأَرضِ بِخَطیئَةٍ واحِدَةٍ، وَهُوَ صَفْوَةُالله عَزَّوَجَلَّ، وَکَیْفَ بِکُمْ وَأَنْتُمْ أَنْتُمْ وَ مِنْکُمْ أَعْداءُالله،

أَلا وَ إِنَّهُ لایُبْغِضُ عَلِیّاً إِلاّشَقِی، وَ لایُوالی عَلِیّاً إِلاَّ تَقِی، وَ لایُؤْمِنُ بِهِ إِلاّ مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ.

هان مردمان! او یاور دین خدا و دفاع کننده ی از رسول اوست. او پرهیزکار پاکیزه و رهنمی ارشاد شده [به دست خود خدا] است. پیامبرتان برترین پیامبر، وصی او برترین وصی و فرزندان او برترین اوصیایند.

هان مردمان! فرزندان هرپیامبر از نسل اویند و فرزندان من از صلب و نسل امیرالمؤمنین علی است.

هان مردمان! به راستی که شیطانِ اغواگر، آدم را با رشک از بهشت رانده مبادا شما به علی رشک ورزید که کرده هایتان نابود و گام هایتان لغزان خواهدشد. آدم به خاطر یک اشتباه به زمین هبوط کرد و حال آن که برگزیده ی خدی عزّوجلّ بود. پس چگونه خواهید بود شما و حال آن که شما شمایید و دشمنان خدا نیز از میان شمایند.

آگاه باشید! که با علی نمی ستیزد مگر بی سعادت. و سرپرستی او را نمی پذیرد مگر رستگار پرهیزگار. و به او نمی گرود مگر ایمان دار بی آلایش.

وَ فی عَلِی - وَالله - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْر: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ) (إِلاّ عَلیّاً الّذی آمَنَ وَ رَضِی بِالْحَقِّ وَالصَّبْرِ).

مَعاشِرَالنّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ الله وَبَلَّغْتُکُمْ رِسالَتی وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّالْبَلاغُ الْمُبینُ.

مَعاشِرَالنّاسِ، (إتَّقُوالله حَقَّ تُقاتِهِ وَلاتَموتُنَّ إِلاّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ).

و سوگند به خدا که سوره ی والعصر درباره ی اوست: «به نام خداوند همه مهر مهر ورز. قسم به زمان که انسان در زیان است.» مگر علی که ایمان آورده و به درستی و شکیبایی آراسته است.

هان مردمان! خدا را گواه گرفتم و پیام او را به شما رسانیدم. و بر فرستاده وظیفه ی جز بیان و ابلاغ روشن نباشد!

هان مردمان! تقوا پیشه کنید همان گونه که بایسته است. و نمیرید جز با شرفِ اسلام.

 

بخش ششم: اشاره به کارشکنی های منافقین

 

مَعاشِرَالنّاسِ، (آمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَالنَّورِ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ). (بالله ما عَنی بِهذِهِ الْآیَةِ إِلاَّ قَوْماً مِنْ أَصْحابی أَعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَأَنْسابِهِمْ، وَقَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِئٍ عَلی مایَجِدُ لِعَلِی فی قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَالْبُغْضِ).

مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ مَسْلوکٌ فِی ثُمَّ فی عَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ الله وَ بِکُلِّ حَقّ هُوَ لَنا، لاَِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَی الْمُقَصِّرینَ وَالْمعُانِدینَ وَالُْمخالِفینَ وَالْخائِنینَ وَالْآثِمینَ وَالّظَالِمینَ وَالْغاصِبینَ مِنْ جَمیعِ الْعالَمینَ.

هان مردمان! «به خدا و رسول و نور همراهش ایمان آورید پیش از آن که چهره ها را تباه و باژگونه کنیم یا چونان اصحاب روز شنبه [یهودیانی که بر خدا نیرنگ آوردند] رانده شوید.«به خدا سوگند که مقصود خداوند از این آیه گروهی از صحابه اند که آنان را با نام و نَسَب می شناسم لیکن به پرده پوشی کارشان مأمورم. آنک هر کس پایه کار خویش را مهر و یا خشم علی در دل قرار دهد [و بداند که ارزش عمل او وابسته به آن است.] .

مردمان! نور از سوی خداوند عزّوجل در جان من، سپس در جان علی بن ابی طالب، آن گاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و ما را می ستاند - جی گرفته. چرا که خداوند عزّوجل ما را بر کوتاهی کنندگان، ستیزه گران، ناسازگاران، خائنان و گنهکاران و ستمکاران و غاصبان از تمامی جهانیان دلیل و راهنما و حجت آورده است.

مَعاشِرَالنّاسِ، أُنْذِرُکُمْ أَنّی رَسُولُ الله قَدْخَلَتْ مِنْ قَبْلِی الرُّسُلُ، أَفَإِنْ مِتُّ أَوْقُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ؟ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْهان یَضُرَّالله شَیْئاً وَسَیَجْزِی الله الشّاکِرینَ (الصّابِرینَ). أَلاوَإِنَّ عَلِیّاً هُوَالْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَالشُّکْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، لاتَمُنُّوا عَلَی بِإِسْلامِکُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَی الله فَیُحْبِطَ عَمَلَکُمْ وَیَسْخَطَ عَلَیْکُمْ وَ یَبْتَلِیَکُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَنُحاسٍ، إِنَّ رَبَّکُمْ لَبِا الْمِرْصادِ.

هان مردمان! هشدارتان می دهم: همانا من رسول خدایم. پیش از من نیز رسولانی آمده و سپری گشته اند. آیا اگر من بمیرم یا کشته شوم، به جاهلیت عقب گرد می کنید؟ آن که به قهقرا برگردد، هرگز خدا را زیانی نخواهد رسانید و خداوند سپاسگزاران شکیباگر را پاداش خواهد داد. بدانید که علی و پس از او فرزندان من از نسل او، داری کمال شکیبایی و سپاسگزاری اند.

هان مردمان! اسلامتان را بر من منت نگذارید؛ که اعمال شما را بیهوده و تباه خواهد کرد و خداوند بر شما خشم خواهد گرفت و سپس شما را به شعله ی از آتش و مس گداخته گرفتار خواهد نمود. همانا پروردگار شما در کمین گاه است.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدی أَئمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی النّارِ وَیَوْمَ الْقِیامَةِ لایُنْصَرونَ. مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله وَأَنَا بَریئانِ مِنْهُمْ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُمْ وَأَنْصارَهُمْ وَأَتْباعَهُمْ وَأَشْیاعَهُمْ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ. أَلا إِنَّهُمْ أَصْحابُ الصَّحیفَةِ، فَلْیَنْظُرْ أَحَدُکُمْ فی صَحیفَتِهِ!!

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنِّی أَدَعُها إِمامَةً وَ وِراثَةً (فی عَقِبی إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ)، وَقَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرتُ بِتَبْلیغِهِهان حُجَّةً عَلی کُلِّ حاضِرٍ وَغائبٍ وَ عَلی کُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْلَمْ یَشْهَدْ، وُلِدَ أَوْلَمْ یُولَدْ، فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ. وَسَیَجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدی مُلْکاً وَ اغْتِصاباً، (أَلا لَعَنَ الله الْغاصِبینَ الْمُغْتَصبینَ)، وَعِنْدَها سَیَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَا الثَّقَلانِ (مَنْ یَفْرَغُ) وَیُرْسِلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَنُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.

 مردمان! به زودی پس از من پیشوایانی خواهند بود که شما را به سوی آتش می خوانند و در روز رستاخیز تنها وبدون یاور خواهند ماند.

هان مردمان! خداوند و من از آنان بیزاریم.

هان مردمان! آنان و یاران و پیروانشان در بدترین جی جهنم، جایگاه متکبّران خواهند بود. بدانید آنان اصحاب صحیفه اند. اکنون هر کس در صحیفه ی خود نظر کند.

هان مردمان! اینک جانشینی خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جی می گذارم در نسل خود تا برپایی روز رستاخیز. و حال، مأموریت تبلیغی خود را انجام می دهم تا برهان بر هر شاهد و غایب و بر آنان که زاده شده یا نشده اند و بر تمامی مردمان باشد. پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند.

آگاه باشید! به زودی پس از من امامت را با پادشاهی جابه جا نموده. آن را غصب کرده و به تصرف خویش درآورند.

هان! نفرین و خشم خدا بر غاصبان و چپاول گران! و البته در آن هنگام خداوند آتش عذاب - شعله هی آتش و مس گداخته - بر سر شما جن و انس خواهد ریخت. آن جاست که دیگر یاری نخواهید شد.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَکُنْ لِیَذَرَکُمْ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّی یَمیزَالْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ، وَ ما کانَ الله لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ ما مِنْ قَرْیَةٍ إِلاّ وَالله مُهْلِکُها بِتَکْذیبِها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُمَلِّکُهَا الْإِمامَ الْمَهْدِی وَالله مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.

مَعاشِرَالنّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَکُمْ أَکْثَرُالْأَوَّلینَ، وَالله لَقَدْ أَهْلَکَ الْأَوَّلینَ، وَهُوَ مُهْلِکُ الْآخِرینَ.

هان مردمان! هر آینه خداوند عزوجل شما را به حالتان رها نخواهد کرد تا ناپاک را ازپاک جدا کند. و خداوند نمی خواهد شما را بر غیب آگاه گرداند. (اشاره به آیه ی 179 / آل عمران است.)

هان مردمان! هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب اهل آن [حق را] ، آنان را پیش از روز رستاخیز نابود خواهد فرمود و به امام مهدی خواهد سپرد. و هر آینه خداوند وعده ی خود را انجام خواهد داد.

هان مردمان! پیش از شما، شمار فزونی از گذشتگان گمراه شدند و خداوند آنان را نابود کرد. و همو نابودکننده ی آیندگان است.

قالَ الله تَعالی: (أَلَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلینَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرینَ، کذالِکَ نَفْعَلُ بِالُْمجْرِمینَ، وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ).

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله قَدْ أَمَرَنی وَنَهانی، وَقَدْ أَمَرْتُ عَلِیّاً وَنَهَیْتُهُ (بِأَمْرِهِ). فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَالنَّهُی لَدَیْهِ، فَاسْمَعُوا لاَِمْرِهِ تَسْلَمُوا وَأَطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَانْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرشُدُوا، (وَصیرُوا إِلی مُرادِهِ) وَلا تَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبیلِهِ.

او خود در کتابش آورده: «آیا پیشینیان را تباه نکردیم و به دنبال آنان آیندگان را گرفتار نساختیم؟ با مجرمان این چنین کنیم. وی بر ناباوران!»

هان مردمان! همانا خداوند امر و نهی خود را به من فرموده و من نیز به دستور او دانش آن را نزد علی نهادم. پس فرمان او را بشنوید و گردن نهید و پیرویش نمایید و از آنچه بازتان دارد خودداری کنید تا راه یابید. به سوی هدف او حرکت کنید. راه هی گونه گون شما را از راه او بازندارد!

 

بخش هفتم: پیروان اهل بیت علیهم السلام و دشمنان ایشان

 

مَعاشِرَالنّاسِ، أَنَا صِراطُ الله الْمُسْتَقیمُ الَّذی أَمَرَکُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِی مِنْ بَعْدی. ثُمَّ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ (الْهُدی)، یَهْدونَ إِلَی الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلونَ.

ثُمَّ قَرَأَ: «بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِ الْعالَمینَ...» إِلی آخِرِها،

هان مردمان! صراط مستقیم خداوند منم که شما را به پیروی آن امر فرموده. و پس از من علی است و آن گاه فرزندانم از نسل او، پیشوایان راه راستند که به درستی و راستی راهنمایند و به آن حکم و دعوت کنند.

سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله قرائت فرمود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدللّه ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم» - تا آخر سوره.

وَقالَ: فِی نَزَلَتْ وَفیهِمْ (وَالله) نَزَلَتْ، وَلَهُمْ عَمَّتْ وَإِیَّاهُمْ خَصَّتْ، أُولئکَ أَوْلِیاءُالله الَّذینَ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاهُمْ یَحْزَنونَ، أَلا إِنَّ حِزْبَ الله هُمُ الْغالِبُونَ. أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُالْغاوُونَ إِخْوانُ الشَّیاطینِ یوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُروراً. أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ ذَکَرَهُمُ الله فی کِتابِهِ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ: (لاتَجِدُ قَوْماً یُؤمِنُونَ بِالله وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّالله وَ رَسُولَهُ وَلَوْکانُوا آبائَهُمْ أَوْأَبْنائَهُمْ أَوْإِخْوانَهُمْ أَوْعَشیرَتَهُمْ، أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الْإیمانَ) إِلی آخِرالآیَةِ.

هان! به خدا سوگند این سوره درباره ی من نازل شده و شامل امامان می باشد و به آنان اختصاص دارد. آنان اولیی خدایند که ترس و اندوهی برایشان نیست، آگاه باشید: البته حزب خدا چیره و غالب خواهد بود. هشدار که: ستیزندگان با امامان، گمراه و همکاران شیاطین اند. بری گمراهی مردمان، سخنان بیهوده و پوچ را به یکدیگر می رسانند. بدانید که خداوند از دوستان امامان در کتاب خود چنین یاد کرده: «[ی پیامبر ما] نمی یابی ایمانیان به خدا و روز بازپسین، که ستیزه گران خدا و رسول را دوست ندارند، گرچه آنان پدران، برادران و خویشانشان باشند. آنان [که چنین اند] خداوند ایمان را در دل هایشان نبشته است.» - تا آخر آیه.

أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الْمُؤْمِنونَ الَّذینَ وَصَفَهُمُ الله عَزَّوَجَلَّ فَقالَ: (الَّذینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدونَ).

(أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ آمَنُوا وَلَمْ یَرْتابوا).

أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یدْخُلونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنینَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِکَةُ بِالتَّسْلیمِ یَقُولونَ: سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلوها خالِدینَ.

أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ یُرْزَقونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ. أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یَصْلَونَ سَعیراً.

أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یَسْمَعونَ لِجَهَنَّمَ شَهیقاً وَ هِی تَفورُ وَ یَرَوْنَ لَهازَفیراً.

أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ الله فیهِمْ: (کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها) الآیة.

أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: (کُلَّما أُلْقِی فیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَلَمْ یَأتِکُمْ نَذیرٌ، قالوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلنا مانَزَّلَ الله مِنْ شَیءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ) إِلی قَوله: (أَلافَسُحْقاً لاَِصْحابِ السَّعیرِ). أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبیرٌ.

هان! دوستداران امامان ایمانیان اند که قرآن چنان توصیف فرموده: «آنان که ایمان آورده و باور خود را به شرک نیالوده اند، در امان و در راه راست هستند.»

هشدار! یاران پیشوایان کسانی هستند که به باور رسیده و از تردید و انکار دور خواهند بود.

هشدار! اولیی امامان آنانند که با آرامش و سلام به بهشت درخواهند شد و فرشتگان با سلام آنان را پذیرفته، خواهند گفت: «درود بر شما که پاک شده اید. اینک داخل شوید که در بهشت، جاودانه خواهید بود.»

هان! بهشت پاداش اولیی آنان است و در آن بی حساب روزی داده خواهند شد.

هان! دشمنان آنان آن کسانی اند که در آتش درآیند. و همانا ناله ی افروزش جهنم

را می شنوند در حالی که شعله هی آتش زبانه می کشد و زفیر (صدی بازدم) جهنم را نیز درمی یابند.

هان! خداوند درباره ی ستیزگران با آنان فرموده: «هرگاه امتی داخل جهنم شود همتی خود را نفرین کند.»

هشدار! که دشمنان امامان همانانند که خداوند درباره ی آنان فرموده: «هر گروهی از آنان داخل جهنم شود نگاهبانان می پرسند: مگر برایتان ترساننده ی نیامد؟! می گویند: چرا ترساننده آمد لیکن تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند وحی نفرستاده و شما نیستید مگر در گمراهی بزرگ!» تا آن جا که فرماید: «هان! نابود باد دوزخیان!»

هان! یاران امامان در نهان، از پروردگار خویش ترسانند، آمرزش و پاداش بزرگ بری آنان خواهد بود.

هان مردمان! چه بسیارراه است میان آتش و پاداش بزرگ!

مَعاشِرَالنَاسِ، شَتّانَ مابَیْنَ السَّعیرِ وَالْأَجْرِ الْکَبیرِ.

(مَعاشِرَالنّاسِ)، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ الله وَلَعَنَهُ، وَ وَلِیُّنا (کُلُّ) مَنْ مَدَحَهُ الله وَ أَحَبَّهُ.

مَعاشِرَ النّاسِ، أَلاوَإِنّی (أَنَا) النَّذیرُ و عَلِی الْبَشیرُ.

(مَعاشِرَالنّاسِ)، أَلا وَ إِنِّی مُنْذِرٌ وَ عَلِی هادٍ.

مَعاشِرَ النّاس (أَلا) وَ إِنّی نَبی وَ عَلِی وَصِیّی.

(مَعاشِرَالنّاسِ، أَلاوَإِنِّی رَسولٌ وَ عَلِی الْإِمامُ وَالْوَصِی مِنْ بَعْدی، وَالْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. أَلاوَإِنّی والِدُهُمْ وَهُمْ یَخْرُجونَ مِنْ صُلْبِهِ).

هان مردمان! خداوند ستیزه جویان ما را ناستوده و نفرین فرموده و دوستان ما را ستوده و دوست دارد.

هان مردمان! بدانید که همانا من انذارگرم و علی مژده دهنده.

هان! که من بیم دهنده ام و علی راهنما.

هان مردمان! بدانید که من پیامبرم و علی وصی من است.

هان مردمان! بدانید که همانا من فرستاده و علی امام و وصی پس از من است. و امامان پس از او فرزندان اویند.

آگاه باشید! من والد آنانم ولی ایشان از نسل علی خواهند بود.

 

بخش هشتم: حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف

 

أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی.

أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدِّینِ.

أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ.

أَلا إِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها.

أَلا إِنَّهُ غالِبُ کُلِّ قَبیلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ وَهادیها.

أَلاإِنَّهُ الْمُدْرِکُ بِکُلِّ ثارٍ لاَِوْلِیاءِالله.

أَلا إِنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ الله.

أَلا إِنَّهُ الْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمیقٍ.

أَلا إِنَّهُ یَسِمُ کُلَّ ذی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذی جَهْلٍ بِجَهْلِهِ.

أَلا إِنَّهُ خِیَرَةُالله وَ مُخْتارُهُ.

أَلا إِنَّهُ وارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَالُْمحیطُ بِکُلِّ فَهْمٍ.

أَلا إِنَّهُ الُْمخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُشَیِّدُ لاَِمْرِ آیاتِهِ.

أَلا إِنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ.

أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیْهِ.

أَلا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَیْنَ یَدَیْهِ.

أَلا إِنَّهُ الْباقی حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَ إِلاّعِنْدَهُ.

أَلا إِنَّهُ لاغالِبَ لَهُ وَلامَنْصورَ عَلَیْهِ.

أَلاوَإِنَّهُ وَلِی الله فی أَرْضِهِ، وَحَکَمُهُ فی خَلْقِهِ، وَأَمینُهُ فی سِرِّهِ وَ علانِیَتِهِ.

آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. هان! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.

هشدار! که اوست انتقام گیرنده از ستمکاران.

هشدار! که اوست فاتح دژها و منهدم کننده ی آنها.

هشدار! که اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و راهنمی آنان.

هشدار! که او خونخواه تمام اولیی خداست.

آگاه باشید! اوست یاور دین خدا.

هشدار! که از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.

هشدار! که او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او، و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.

هشدار! که او نیکو و برگزیده ی خداوند است.

هشدار! که او وارث دانش ها و حاکم بر ادراک هاست.

هان! بدانید که او از سوی پروردگارش سخن می گوید و آیات و نشانه هی او را برپا کند. بدانید همانا اوست بالیده و استوار.

بیدار باشید! هموست که [اختیار امور جهانیان و آیین آنان ] به او واگذار شده است.

آگاه باشید! که تمامی گذشتگان ظهور او را پیشگویی کرده اند.

آگاه باشید! که اوست حجّت پایدار و پس از او حجّتی نخواهد بود.(2) درستی و راستی و نور و روشنایی تنها نزد اوست.

هان! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده ی او یاری نخواهد گشت.

آگاه باشید که او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانتدار امور آشکار و نهان است.

 2) این تعبیر به عنوان حجّت و امامت است و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد زیرا آنان حجّت های پیشین اند که دوباره رجعت خواهند نمود.

 

بخش نهم: مطرح کردن بیعت

 

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنّی قَدْبَیَّنْتُ لَکُمْ وَأَفْهَمْتُکُمْ، وَ هذا عَلِی یُفْهِمُکُمْ بَعْدی. أَلاوَإِنِّی عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتی أَدْعُوکُمْ إِلی مُصافَقَتی عَلی بَیْعَتِهِ وَ الإِقْرارِبِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدی. أَلاوَإِنَّی قَدْ بایَعْتُ الله وَ عَلِی قَدْ بایَعَنی. وَأَنَا آخِذُکُمْ بِالْبَیْعَةِ لَهُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ. (إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ الله، یَدُالله فَوْقَ أَیْدیهِمْ. فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ الله فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً).

هان مردمان! من پیام خدا را برایتان آشکار کرده تفهیم نمودم. و این علی است که پس از من شما را آگاه می کند. اینک شما را می خوانم که پس از پایان خطبه با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده به امامت او اقرار نمایید. آگاه باشید من با خداوند و علی با من پیمان بسته و من اکنون از سوی خدی عزّوجل بری امامت او پیمان می گیرم. «[ی پیامبر ]آنان که با تو بیعت کنند هر آینه با خدا بیعت کرده اند. دست خدا بالی دستان آنان است. و هر کس بیعت شکند، بر زیان خود شکسته، و آن کس که بر پیمان خداوند استوار و باوفا باشد، خداوند به او پاداش بزرگی خواهد داد.

 

بخش دهم: حلال و حرام، واجبات و محرمات

 

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائرِالله، (فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِاعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما) الآیَة.

مَعاشِرَالنّاسِ، حُجُّواالْبَیْتَ، فَماوَرَدَهُ أَهْلُ بَیْتٍ إِلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِروا، وَلاتَخَلَّفوا عَنْهُ إِلاّبَتَرُوا وَ افْتَقَرُوا.

مَعاشِرَالنّاسِ، ماوَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إِلاَّغَفَرَالله لَهُ ماسَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إِلی وَقْتِهِ ذالِکَ، فَإِذا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.

مَعاشِرَالنَّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَیْهِمْ وَالله لایُضیعُ أَجْرَالُْمحْسِنینَ.

مَعاشِرَالنّاسِ، حُجُّوا الْبَیْتَ بِکَمالِ الدّینِ وَالتَّفَقُّهِ، وَلاتَنْصَرِفُوا عَنِ الْمشَاهِدِإِلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إِقْلاعٍ.

مَعاشِرَالنّاسِ، أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ کَما أَمَرَکُمُ الله عَزَّوَجَلَّ، فَإِنْ طالَ عَلَیْکُمُ الْأَمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أَوْنَسِیتُمْ فَعَلِی وَلِیُّکُمْ وَمُبَیِّنٌ لَکُمْ، الَّذی نَصَبَهُ الله عَزَّوَجَلَّ لَکُمْ بَعْدی أَمینَ خَلْقِهِ. إِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ تَخْلُفُ مِنْ ذُرِّیَّتی یُخْبِرونَکُمْ بِماتَسْأَلوُنَ عَنْهُ وَیُبَیِّنُونَ لَکُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.

هان مردمان! همانا حج و عمره از شعائر و آداب و رسوم خدایی است. پس زائران خانه ی خدا و عمره کنندگان بر صفا و مروه بسیار طواف کنند.

هان مردمان! در خانه ی خدا حج گزارید؛ که هیچ خاندانی داخل آن نشد مگر بی نیاز شد و مژده گرفت، و کسی از آن روی برنگردانید مگر بی بهره و نیازمند گردید.

هان مردمان! مؤمنی در موقف (عرفات، مشعر، منا) نمانَد مگر این که خدا گناهان گذشته ی او را بیامرزد و بایسته است که پس از پایان اعمال حج [با پرونده ی پاک ] کار خود را از سر گیرد.

هان مردمان! حاجیان دستگیری شده اند و هزینه هی سفرشان جبران می شود و جایگزین آن به آنان خواهد رسید. و البته خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد کرد.

هان مردمان! خانه ی خدا را با دین کامل و دانش ژرفی آن دیدار کنید و از زیارتگاهها جز با توبه و بازایستادن [از گناهان ] برنگردید.

هان مردمان! نماز را به پا دارید و زکات بپردازید همان سان که خداوند عزّوجل امر فرموده. پس اگر زمان بر شما دراز شد و کوتاهی کردید یا از یاد بردید، علی صاحب اختیار و تبیین کننده ی بر شماست. خداوند عزّوجل او راپس از من امانتدار خویش در میان آفریدگانش نهاده. همانا او از من و من از اویم. و او و فرزندان من از جانشینان او، پرسش هی شما راپاسخ دهند و آن چه را نمی دانید به شما می آموزند.

أَلا إِنَّ الْحَلالَ وَالْحَرامَ أَکْثَرُمِنْ أَنْ أُحصِیَهُما وَأُعَرِّفَهُما فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ اَنهَی عَنِ الْحَرامِ فی مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَیْعَةَ مِنْکُمْ وَالصَّفْقَةَ لَکُمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ فی عَلِی أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالأَوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذینَ هُمْ مِنِّی وَمِنْهُ إمامَةٌ فیهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدی إِلی یَوْمٍ یَلْقَی الله الَّذی یُقَدِّرُ وَ یَقْضی.

مَعاشِرَالنّاسِ، وَ کُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُکُمْ عَلَیْهِ وَکُلُّ حَرامٍ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَإِنِّی لَمْ أَرْجِعْ عَنْ ذالِکَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ. أَلا فَاذْکُرُوا ذالِکَ وَاحْفَظُوهُ وَ تَواصَوْابِهِ، وَلا تُبَدِّلُوهُ وَلاتُغَیِّرُوهُ. أَلا وَ إِنِّی اُجَدِّدُالْقَوْلَ: أَلا فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکاةَ وَأْمُرُوا بِالْمَعْروفِ وَانْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ.

هان! روا و ناروا بیش از آن است که من شمارش کنم و بشناسانم و در این جا یکباره به روا فرمان دهم و از ناروا بازدارم. از این روی مأمورم از شما بیعت بگیرم که دست در دست من نهید در مورد پذیرش آن چه از سوی خداوند آورده ام درباری علی امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او که آنان از من و اویند. و این امامت به وراثت پایدار است و فرجام امامان، مهدی است و استواری امامت تا روزی است که او با خداوند قدر و قضا دیدار کند.

هان مردمان! شما را به هرگونه روا و ناروا راهنمایی کردم و از آن هرگز برنمی گردم. بدانید و آگاه باشید! آن ها را یاد کنید و نگه دارید و یکدیگر را به آن توصیه نمایید و در آن [احکام خدا] دگرگونی راه ندهید. هشدار که دوباره می گویم: بیدار باشید! نماز را به پا دارید. و زکات بپردازید. و امر به معروف کنید و از منکر بازدارید.

 أَلاوَإِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلی قَوْلی وَتُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ یَحْضُرْ وَ تَأْمُروُهُ بِقَبُولِهِ عَنِّی وَتَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ، فَإِنَّهُ أَمْرٌ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ وَمِنِّی. وَلا أَمْرَ بِمَعْروفٍ وَلا نَهْی عَنْ مُنْکَرٍ إِلاَّمَعَ إِمامٍ مَعْصومٍ.

مَعاشِرَالنّاسِ، الْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَعَرَّفْتُکُمْ إِنَّهُمْ مِنِّی وَمِنْهُ، حَیْثُ یَقُولُ الله فی کِتابِهِ: (وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فی عَقِبِهِ). وَقُلْتُ: «لَنْ تَضِلُّوا ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما».

مَعاشِرَالنّاسِ، التَّقْوی، التَّقْوی، وَاحْذَرُوا السّاعَةَ کَما قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: (إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیءٌ عَظیمٌ). اُذْکُرُوا الْمَماتَ (وَالْمَعادَ) وَالْحِسابَ وَالْمَوازینَ وَالُْمحاسَبَةَ بَیْنَ یَدَی رَبِّ الْعالَمینَ وَالثَّوابَ وَالْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثیبَ عَلَیْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَیْسَ لَهُ فِی الجِنانِ نَصیبٌ.

و بدانید که ریشه ی امر به معروف این است که به گفته ی من [درباره ی امامت ] برسید و سخن مرا به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاری سخنان من بازدارید؛ همانا سخن من فرمان خدا و من است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری جز با امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد.

هان مردمان! قرآن بر شما روشن می کند که امامان پس از علی فرزندان اویند و من به شما شناساندم که آنان از او و از من اند. چرا که خداوند در کتاب خود می گوید: «امامت را فرمانی پایدار در نسل او قرار داد...» و من نیز گفته ام که: «مادام که به قرآن و امامان تمسک کنید، گمراه نخواهید شد.»

هان مردمان! تقوا را، تقوا را رعایت کرده از سختی رستخیز بهراسید همان گونه که خداوند عزّوجل فرمود: «البته زمین لرزه ی روز رستاخیز حادثه ی بزرگ است...»

مرگ، قیامت، و حساب و میزان و محاسبه ی در برابر پروردگار جهانیان و پاداش کیفر را یاد کنید. آن که نیکی آورد، پاداش گیرد. و آن که بدی کرد، بهره ی از بهشت نخواهد برد.

 

بخش یازدهم: بیعت گرفتن رسمی

 

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونی بِکَفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِی الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِی أَمیرِالْمُؤْمنینَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّی وَ مِنْهُ، عَلی ما أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِهِ.

فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ: «إِنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّکَ فی أَمْرِ إِمامِنا عَلِی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ. نُبایِعُکَ عَلی ذالِکَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَیْدینا. علی ذالِکَ نَحْیی وَ عَلَیْهِ نَموتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَیِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُکُّ (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْمیثاقَ.

هان مردمان! شما بیش از آنید که در یک زمان با یک دست من بیعت نمایید. از این روی خداوند عزّوجل به من دستور داده که از زبان شما اقرار بگیرم و پیمان ولایت علی امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند؛ همان گونه که اعلام کردم که ذرّیّه من از نسل اوست.

پس همگان بگویید:

«البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن ها خشنودیم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامان دیگر - از صلب او - به ما ابلاغ کردی، با تو پیمان می بندیم با دل و جان و زبان و دست هایمان. با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته می شویم. و هرگز آن را دگرگون نکرده شکّ و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم.

وَعَظْتَنا بِوَعْظِ الله فی عَلِی أَمیرِالْمؤْمِنینَ وَالْأَئِمَّةِ الَّذینَ ذَکَرْتَ مِنْ ذُرِّیتِکَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ الله بَعْدَهُما. فَالْعَهْدُ وَالْمیثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنَّا، مِنْ قُلُوبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَضَمائِرِنا وَأَیْدینا. مَنْ أَدْرَکَها بِیَدِهِ وَ إِلاَّ فَقَدْ أَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَلا نَبْتَغی بِذالِکَ بَدَلاً وَلایَرَی الله مِنْ أَنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّی ذالِکَ عَنْکَ الّدانی والقاصی مِنْ اَوْلادِنا واَهالینا، وَ نُشْهِدُالله بِذالِکَ وَ کَفی بِالله شَهیداً وَأَنْتَ عَلَیْنا بِهِ شَهیدٌ».

مَعاشِرَالنّاسِ، ماتَقُولونَ؟ فَإِنَّ الله یَعْلَمُ کُلَّ صَوْتٍ وَ خافِیَةَ کُلِّ نَفْسٍ، (فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها)، وَمَنْ بایَعَ فَإِنَّما یُبایِعُ الله، (یَدُالله فَوْقَ أَیْدیهِمْ).

مَعاشِرَالنّاسِ، فَبایِعُوا الله وَ بایِعُونی وَبایِعُوا عَلِیّاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَالْأَئِمَّةَ (مِنْهُمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ) کَلِمَةً باقِیَةً.

[ی رسول خدا] ما را به فرمان خدا پند دادی درباره ی علی امیرالمؤمنین و امامان از نسل خود و او، که حسن و حسین و آنان که خداوند پس از آنان برپا کرده است. پس عهد و پیمان از ما گرفته شد از دل و جان و زبان و روح و دستانمان. هر کس توانست با دست وگرنه با زبان پیمان بست. و هرگز پیمانمان را دگرگون نخواهیم کرد و خداوند از ما شکست عهد نبیند. و نیز فرمان تو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خود خواهیم رسانید و خداوند را بر آن گواه خواهیم گرفت. و هر آینه خداوند بر گواهی کافی است و تو نیز بر ما گواه باش.»

هان مردمان! چه می گویید؟ همانا خداوند هر صدایی را می شنود و آن را که از دل ها می گذرد می داند. «هر آن کس هدایت پذیرفت، به خیر خویش پذیرفته. و آن که گمراه شد، به زیان خود رفته.» و هر کس بیعت کند، هر آینه با خداوند پیمان بسته؛ که «دست خدا بالی دستان آن هاست.»

هان مردمان! اینک با خداوند بیعت کنید و با من پیمان بندید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان پس از آنان از نسل آنان که نشانه ی پایدارند در دنیا و آخرت.

یُهْلِکُ الله مَنْ غَدَرَ وَ یَرْحَمُ مَنْ وَ فی، (وَ مَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ الله فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً).

مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا الَّذی قُلْتُ لَکُمْ وَسَلِّمُوا عَلی عَلی بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ، وَقُولُوا: (سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ)، وَ قُولوا: (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِی لَوْلا أَنْ هَدانَا الله) الآیة.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ فَضائِلَ عَلی بْنِ أَبی طالِبٍ عِنْدَالله عَزَّوَجَلَّ - وَ قَدْ أَنْزَلَهافِی الْقُرْآنِ - أَکْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِیَها فی مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أَنْبَاَکُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ.

مَعاشِرَالنّاسِ، مَنْ یُطِعِ الله وَ رَسُولَهُ وَ عَلِیّاً وَ الْأَئِمَةَ الَّذینَ ذَکرْتُهُمْ فَقَدْ فازَفَوْزاً عَظیماً.

خداوند مکّاران را تباه می کند و به باوفایان مهر می ورزد. «هر که پیمان شکند»

جز این نیست که به زیان خود گام برداشته، و هر که بر عهدی که با خدا بسته پابرجا ماند، به زودی خدا او را پاداش بزرگی خواهد داد.»

هان مردمان! آن چه بر شما برگفتم بگویید و به علی با لقب امیرالمؤمنین سلام کنید و بگویید: «شنیدیم و فرمان می بریم پروردگارا، آمرزشت خواهیم و بازگشت به سوی تو است.» و نیز بگویید: «تمام سپاس و ستایش خدایی راست که ما را به این راهنمایی فرمود وگرنه راه نمی یافتیم» - تا آخر آیه.

هان مردمان! هر آینه برتری هی علی بن ابی طالب نزد خداوند عزّوجل - که در قرآن نازل فرموده - بیش از آن است که من یکباره برشمارم. پس هر کس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت او را تصدیق و تأیید کنید.

هان مردمان! آن کس که از خدا و رسولش و علی و امامانی که نام بردم پیروی کند، به رستگاری بزرگی دست یافته است.

مَعاشِرَالنَّاسِ، السّابِقُونَ إِلی مُبایَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْلیمِ عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ أُولئکَ هُمُ الْفائزُونَ فی جَنّاتِ النَّعیمِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا ما یَرْضَی الله بِهِ عَنْکُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَلَنْ یَضُرَّالله شَیْئاً.

اللهمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ (بِما أَدَّیْتُ وَأَمَرْتُ) وَاغْضِبْ عَلَی (الْجاحِدینَ) الْکافِرینَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.

هان مردمان! سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام بر او با لقب امیرالمؤمنین، رستگارانند و در بهشت هی پربهره خواهند بود.

هان مردمان! آن چه خدا را خشنود کند بگویید. پس اگر شما و تمامی زمینیان کفران ورزند، خدا را زیانی نخواهد رسانید.

پروردگارا، آنان را که به آن چه ادا کردم و فرمان دادم ایمان آوردند، بیامرز. و بر منکران کافر خشم گیر! و الحمدللّه ربّ العالمین.

 

پیامک های ویژه تبریک عید غدیر خم

 

 

پیامک های ویژه تبریک عید غدیر خم

جدیدترین اشعار و پیامک های عید سعید غدیر سال 93



پیامک های ویژه تبریک عید غدیر خم (93)

خورشید خجالت زده شد روز غدیر
در رشک رخ نبی و سیمای امیر
پس چهره برافروخت به ذکر صلوات
تفسیر بشد وگرنه آن دم تکویر
عید سعید غدیر خم مبارک باد

****************
نام علی : عدالت — راه علی : سعادت — عشق علی : شهادت
ذکر علی : عبادت — عید علی : مبارک

****************
آغاز علی بود و علی حُسن ختام
او اول و آخر است به دین اسلام
در عید غدیرخم فرستد صلوات
هر کس که و را علی ولی گشت و امام
عید سعید غدیر خم مبارک باد

****************
غدیر یعنی کسانی که عقب مانده اند برسند
و کسانی که جلو رفته اند برگردند، تا با ولایت حرکت کنند.
تبریک عید غدیر خم مبارک باد

****************
عمری است که دم به دم علی می گویم
در حال نشاط و غم، علی می گویم
یک عمر علی گفتم و ان شاالله
تا آخر عمر هم، علی می گویم
تبریک عید غدیر خم بر شما مبارک

 ****************
 
پایی که نیست همـره مـولا ، شکسته بـــاد
دستی که نیست یاور آن شـاه، بســته باد
تکمیل دیـن از او شد و نعمـت از او تمام
عیـد غـدیر خم بر شما مبارک
 
****************
 
فرمود رسول قادر لم یزلی
در شان وصیّ خویش با صوت جلی
افضل بُوَد از طاعت کلّ ثقلین
یک ضربت روز خندق از دست علی
عید غدیر خم، عید ولایت مبارک باد
 
****************
جانا پر پروانه ما را بپذیر
عشق دل دیوانه ما را بپذیر
یک روز دگر مانده به پیمان غدیر
تبریک صمیمانه ما را بپذیر
 
****************
 
رود است علی ، پاک و زلال است و روان
کوه است علی که استوار است و گران
من رود ندیده ام چنین پابرجا
من کوه ندیده ام چنین در جریان
 
****************
 
از روز ازل به کائنات شور علی بود
بر روی زمین به کائنات نور علی بود
تنها هدف خلقت آدم به دو صورت
چشمان علی بود و علی بود و علی بود
 
****************
 
موج یک حادثه در جان غدیر است امروز / و علی چهره ی تابان غدیر است امروز
عید غدیر خم، عید ولایت بر شما مبارک باد
 
****************
 
امروز به هرکوچه اذان باید گفت
در وصف علی ز آسمان باید گفت
چون عید امیر مومنین است
تبریک به صاحب الزمان باید گفت
عید غدیر خم مبارک باد
 
****************
 
 از کعبه ظهور کرد تا بر همه کس
معلوم شود که صاحب خانه کیست
عید غدیر مبارک باد
 
****************
 
خرم تمام سپهر و زمین است
شاد قلب اهل ایمان و یقین است
برتمام كائنات این مژده رسیده
تاج گذاری شه دین مبین است
عیدتان مبارک
 
****************
 
غدیر، بهاى هر چه بهاران، طراوت قطره قطره‏ ى باران
عطر دل‏ انگیز نعمت ولایت و موهبت هدایت مبارک باد
 
****************
 
بر عید غدیر، عید اکبر صلوات
بر چهره ی نورانی حیدر صلوات
بر فاطمه این عید هزاران تبریک
بر یک یکِ اهل بیت کوثر، صلوات
 
****************
 
بر خاطره ی زمان طراوت بارید
بر کام جهان دمی حلاوت بارید
رشکی به دل تمام دریاها شد
آن خم که بر او ابر ولایت بارید
 
****************
 
 غدیر، یک تاریخ است؛ تاریخى که ابتدایش مدینه است، میانش کربلا و انتهایش ظهور
 
****************
 
مستیم ولی ز جمع هوشیارانیم
مشغول دعای بارش بارانیم
با یک صلوات بیعتی تازه کنیم
تا حشر به بیعت علی می مانیم
 
****************
 
با گوهر ناب در صدف پرورده
امروز خدا به ما عنایت کرده
دیدم به غدیر با هزاران صلوات
صد دسته گل محمدی آورده
عاشقان عیدتان مبارک
 
****************
 
عید است و هوا شمیم جنت دارد
نام خوش مرتضی حلاوت دارد
با عطر گل محمدی و صلوات
این محفل ما عجب طراوت دارد

****************
 
موسم عید آمد و دل ها پر از شوق و شعف
از برای عاشقان، عشق علی باشد هدف
بشتابید ای عزیزان گر محب حیدرید
بهر بیعت با امیرالمومنین سوی نجف
عید غدیر خم مبارک باد
 
****************
 
غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان.
روز اکمال دین و عید ولایت امیرالمؤمنین(ع) مبارکباد
 
****************
 
ای دل ز ولایت علی شادی کن
احساس غرور و فخر و آزادی کن
با دسته گلی پر از درود و صلوات
از روز غدیر و شادی اش یادی کن
 
****************
 
سرچشمه ی وحی در كوير است غدير
تقدير خداوند قدير است، غدير
اي عشق! بگو به تشنه كامان ولا
درياست، اگر چه آبگير است غدير
عید بزرگ غدیر بر شیعان مولی علی(ع) مبارک باد
 
****************
 
باده بده ساقيا، ولى ز خم غدير
چنگ بزن مطربا، ولى به ياد امید
عید غدیر مبارک
 
****************
 
ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
از تو محکم شد شریعت، وز تو نعمت شد تمام
ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام
 
****************
 
ولايتش كه در غدير شد فريضه اُمم‏
حديثى از قديم بود ثبت دفتر قِدم
كه زد قلم به لوح قلب سيد امم رقم‏
مكمل شريعت آمد و متمم نعم
عید غدیر خم مبارکباد
 
****************
 
یک روز دلم به جشن مولا می رفت
در عــیدِ غدیرِ خُـم به صحرا می رفت
هـــر کـــوه کـــه در بــرابــــر مـی‏دیـــدم
چون دستِ علی بود که بالا می رفت
عید غدیر خم مبارک باد
 
****************
 
عید غدیر آمد و دل ها اسیر شد
مست از ولای حیدر و عشق امیر شد                
ای دل بگیر ذکر علی را شبانه روز
از ذکر دلربای تو آقا که سیر شد؟
 
****************
عمریست به عشق تو اسیریم علی
مست از خم باده غدیریم علی
داریم تمنا ز خداوند علی
با حب ولای تو بمیریم علی
عیدالله الاكبر، عید غدیر خم مبارک باد

 
****************

( من کنت مولا فهذا علی مولا )
حلول عید ولایت و امامت را که به شکرانه ی تکمیل دین و تتمیم نعمت همگان
با عرشیان و فرشیان است ، محضر شما و همه ی شیعیان
تبریک و تهنیت عرض می نمایم

 
****************

عیدی چو غدیر این قدر معظم نیست
حبلی چو ولایتش چنین محکم نیست
بر رشته ی محکم ولایت صلوات
بیچاره بود هر آن که مستعصم نیست
عید سعید غدیر خم مبارک باد

 
****************

سالگرد غدیر یادآور تجدید بیعت با فرزند غدیر، حضرت مهدی می‌باشد.
تجدید بیعت مبارک

 
****************

به روز غدیر خم از مقام لم یزلی / به کائنات ندا شد به صوت جلی
که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر / امام و سرور و مولا علیست علی
عید غدیر خم مبارک

 
****************

غدیر روز اثبات امامت ائمه طاهرین (علیهم السلام) بر شیعیان حضرت مهدی مبارک باد.

 
****************

در عید غدیرخم بسی مسرورم
از نور جمال مرتضی مسحورم
امید که در حشر به ذکر صلوات
با حب علی خدا کند محشورم
عید سعید غدیر خم مبارک باد

 
****************

 

 

 

 

 

 

 

غدیر در سیره اهل بیت علیهم السلام

 

 غدیر در سیره اهل بیت علیهم السلام

خدایش فرموده بود: ˈای پیامبر، آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده‏ای؛ خداوند تو را از گزند مردم نگه می‏دارد. خداوند گروه کافران را هدایت نمی‏کند.ˈ

در پی اجرای اوامر پروردگار و معرفی وصی و جانشین خود علی ‏بن‏ابی‏طالب(ع) آیه اکمال دین ˈالیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا، امروز دین شما را کامل کردم و نعمت ‏خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم‏ˈ نازل و روز غدیر جشن ولایت و وصایت ‏شد.

اهل بیت پیامبر و امامان بر حق شیعه، که نگاهبان اسلام حقیقی بودند و سعی داشتند آن را از خطرات دور سازند، از هر فرصتی بهره بردند تا غدیر را زنده بدارند و آن خاطره گرامی و به یاد ماندنی را مطرح کنند؛ زیرا در تابش آفتاب غدیر اهداف والای پیامبر جامه عمل ‏پوشید و برای فتنه‏انگیزی کج‏ اندیشان فرصت ‏باقی نماند.

نگاهی گذرا به سیره حضرت فاطمه (س) و امیرمومنان حضرت علی (ع) و دیگر امامان راستین شیعه ما را با اهمیت واقعه غدیر و نقش عظیم و سرنوشت‏ساز آن هدایت و نیکبختی بشر آشنا می‏سازد.

راویان، نویسندگان و مفسران اهل سنت و شیعه به واقعه غدیر و آیات نازل شده درآن توجه بسیار داشته‏اند. برخی از علمای شیعه مانند علامه طبرسی روایات نزول آیه تبلیغ در سرزمین غدیر را مشهور دانسته‏اند. از اهل سنت ابوالقاسم عبیدالله بن‏عبدالله حسکانی، از دانشمندان اهل سنت، نیز همین را مطرح می‏کند. او احادیث غدیر را در دوازده جزوه دسته ‏بندی کرده، آن را ˈدعاء الهداة الی اداء حق الموالاة‏ˈ نامیده است.

ابوالعباس احمد بن‏محمد بن‏سعید مشهور به ابن‏عقده - مورد اعتماد مذاهب چهارگانه اهل سنت - دراین باره کتابی به نام ˈحدیث الولایةˈ تدوین کرده است.

علامه امینی نیز کتاب گرانسنگ ˈالغدیرˈ را در یازده مجلد، به رشته نگارش درآورد. آنچه در مجموعه این آثار جلب توجه می‏کند موضعگیری آشکار ائمه اهل بیت علیهم السلام درباره این واقعه مهم است، موضعگیری هایی که از اهمیت غدیر و نقش آن در سعادت بشر پرده برمی‏دارد.



* فاطمه زهرا سلام الله علیها بر مزار حمزه سید الشهدا

روزی در احد بر مزار عموی پدرش حمزه سیدالشهدا ایستاده بود و عزاداری می‏کرد. محمود بن ‏لبید فرصت را غنیمت ‏شمرده، پس ازعزاداری پرسید: ای دختر پیامبر خدا (ص)، آیا برای امامت و زعامت علی بن‏ابی‏طالب (ع) از سخنان پیامبرخدا (ص) دلیلی به یاد داری؟

فاطمه فرمود: ˈشفگتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را فراموش کرده‏اید؟... خدا را گواه می‏گیرم که خود شنیدم آن بزرگوار می‏فرمود: علی بهترین کسی است که او را در میان شما جانشین خود قرار می‏دهم، علی [علیه السلام] امام و خلیفه بعد از من است.

دو فرزندم حسن و حسین[علیهما السلام] و نه نفر از فرزندان حسین[ع] پیشوایان و امامانی پاک و نیک‏اند. اگر ازآنان اطاعت کنید، شما را هدایت ‏خواهند کرد و اگر با آنها مخالفت ورزید، تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میانتان حاکم خواهد بود.ˈ



* غدیر خم در خطبه امام مجتبی(ع)

حسن بن‏علی (ع) در برابر طاغوت شام و مردم کوفه خطبه‏ای خوانده، مردم را به بالاترین نعمت از دست رفته، که حاکمیت اهل بیت (ع) بود، توجه داد. شایستگی و لیاقت ‏خویش و مشروعیت‏ خلافتش را متذکر شد و داستان روز بیاد ماندنی غدیر را چنین بازگو کرد: ˈمردم سخن جدم پیامبر (ص) را به یاد دارند که می‏فرمود: هر گاه مردم کسی را به رهبری خویش برگزینند در حالی که لایق تر و آگاه تر از آن فرد وجود داشته باشد، برای خویش تیره‏ بختی خریده‏اند مگر این که دوباره بدانچه رها کردند و به فراموشی سپردند بازگردند و آنچه را که از پیامبرشان درباره پدرم شنیده‏اند دنبال کنند، رسول خدا می‏فرمود: ای علی تو بعد از من مانند هارون پس از موسی هستی، او جانشین برادرش موسی بوده تو نیز جانشین و خلیفه منی؛ تنها تفاوت [میان آنها و ما] این است که بعد از من پیامبری و نبوت نخواهد بود. امام مجتبی (ع) سپس فرمود: این مردم پیامبر خود را دیدند و سخنانش را در ˈغدیر خم‏ˈ شنیدند. در آن روز جدم رسول خدا (ص) دست پدرم (ع) را گرفت و در برابر آنان گفت: هر کس من مولا و سرپرست او هستم علی مولای او خواهد بود؛ خدایا، دوست ‏بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن دارد... سپس جدم پیامبر (ص) دستور اکید داد که، حاضران مطالب غدیر را به غایبان برسانند.



* امام حسین (ع) و حدیث غدیر در منا

یک سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین علیه السلام به زیارت بیت الله الحرام در مراسم پر شکوه حج مشرف شد عبدالله بن‏عباس و عبدالله بن ‏جعفر او را همراهی کردند. آن سال عده زیادی از زنان و مردان بنی‏هاشم حضور داشتند. امام حسین (ع) در ایام تشریق آنان را در سرزمین منا جمع کرد در آن اجتماع عظیم بیش از هفتصد نفر از مردان تابعین و دویست نفر از صحابه پیامبر خدا (ص) گرداگرد وجودش زیر خیمه حلقه زدند و منتظر سخنان امام خویش بودند، حضرت بپا خاست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: شما شاهد و ناظر تجاوزات معاویه جنایتکار نسبت ‏به ما و شیعیان هستید و از آنها اطلاع دارید، سخنان مرا گوش کنید و بنویسید [تا برای آیندگان بماند] و به دیگر شهرها و قبایل و افراد مومن و مورد اعتماد خود برسانید و آنان را دعوت به ادا حق ما (اهل بیت) کنید ترس آن دارم که وقتش بگذرد و حقوق ما مغلوب ستمگر شود، گر چه خداوند بالاترین پشتیبان است. سپس فرمود: شما را به خدا سوگند: بیاد نمی‏آورید که پیامبر خدا (ص) روز غدیرخم پدرم علی (ع) را وصی و امام بعد از خود قرار داد و حدیث ولایت را بر شما خواند و فرمود همگی باید این پیام را به دیگران برسانید پاسخ دادند: چرا ما بیاد داریم.



* امام محمد باقر (ع) و غدیر

فضیل بن ‏یسار، بکیر بن‏اعین، محمد بن ‏مسلم، برید بن ‏معاویة و ابوالجارود همگی در محضر امام باقر (ع) بودند حضرت درباره ولایت علی بن‏ابی‏ طالب (ع) و روز غدیر فرمودند:

خداوند پیامبرش را مامور به ولایت علی [علیه السلام] کرد و این آیه شریفه را نازل کرد: ˈانما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة‏ˈ با نزول آیه فوق ولایت اولی الامر واجب شد ولکن عده‏ای نفهمیدند اولی الامر چه کسانی هستند؟ خداوند به محمد - صلی الله علیه و آله - دستور داد تا آن را توضیح دهد و همانند نماز و زکات و روزه و حج مصادیق خارجی آن را روشن سازد. در آن هنگام اضطراب او را فرا گرفت و ترسید عده‏ای به واسطه آن از آیین اسلام برگردند و او را تکذیب کنند او به خدا پناه برد در آن هنگام آیه تبلیغ (یا ایها الرسول بلغ... ) نازل شد پیامبر خدا (ص) امر حق را اجرا کرد و در غدیر خم ایستاد و فرمان اجتماع مردم و زوار بیت الله الحرام را داد و در آنجا علی بن ‏ابی‏ طالب (ع) را ولی بعد از خود معرفی کرد و دستور داد آنانی که در آنجا (غدیر خم) بودند پیام خداوند ˈولایت علی (ع)ˈ را به دیگر افراد برسانند.



* امام صادق (ع) در مسجد غدیر

حسان جمال می‏گوید: همراه امام صادق (ع) از مدینه به مکه مسافرت کردم. در نزدیکی میقات جحفه، چون به ˈمسجد غدیرˈ رسیدیم امام - علیه السلام - به جانب چپ مسجد نگریست و فرمود: این مکانی است که پیامبر خدا (ص)، در روز غدیر، علی را جانشین خود معرفی کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلی، مولاه. آن گاه امام (ع) به جانب دیگر نگاه کرد، جایگاه خیمه‏های دیگران را نشان داد و فرمود: سالم غلام ابوخذیفه و ابوعبیده جراح نیز در آنجا بود؛ گروهی از مردم چون علی (ع) را بر روی دست پیامبر دیدند با حسادت به وی نگریستند و به یکدیگر می‏گفتند: به دو چشم او [پیامبر] نگاه کنید، چگونه همانند دیوانه به اطراف خویش می‏نگرد و قرار ندارد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و این آیات را بر پیامبر خدا(ص) قرائت کرد: ˈآنان که کافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند؛ آنها می‏گفتند: او واقعا دیوانه است، در حالی که قرآن جز بیداری و آگاهی برای جهانیان نیست.ˈ



* امام کاظم (ع) و مسجد غدیر

عبدالرحمان بن‏حجاج گفت: خدمت موسی‏ بن ‏جعفر(ع) رسیدم. در حالی که قصد سفر داشتم، از آن حضرت درباره مسجد غدیر خم پرسیدم.

امام - علیه السلام - فرمود: در آن مسجد نماز بخوانید که فضیلت و ثواب بسیار دارد، پدرم [به هر که عازم آن دیار بود] فرمان می‏داد تا در مسجد غدیر نماز بگزارد.



* امام رضا (ع) و غدیر

امام رضا (ع) به احمد بن‏محمد بن‏ابی ‏نصر بزنطی درباره برکات روز غدیر فرمود: ای فرزند ابونصر، هر جا که بودی روز غدیر سمت مرقد امیرمومنان - علیه السلام – بشتاب که:

1 - خداوند گناهان شصت ‏ساله هر مومن زیارت ‏کننده او را می‏آمرزد.

2 - خدواند، به برکت روز غدیر دو برابر گروهی که در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر آزاد می‏کند، از آتش جهنم می‏رهاند.

3 - پروردگار یک درهم انفاق به مستحق را هزار برابر پاداش خواهد داد.

سپس فرمود: روزغدیر به برادران دینی خود برتری و فضیلت ده و مردان و زنان با ایمان را خوشحال و مسرور نما.

 

 

کیفیت منابع خطبه غدیر

 

کیفیت منابع خطبه غدیر

درباره اسناد و منابع و کیفیت نقل متن خطابه غدیر سؤالاتى مطرح مى‏شود که به عنوان رفع ابهامات علمى است . به تبیین این پرسش‏ها مى‏پردازیم تا جهات سندى خطابه از هر جهت کامل ارائه شده باشد .

 

آیا ائمه به متن مفصل خطبه استناد کرده ‏اند ؟

 استناد ائمه به خطابه غدیر دو گونه است :

-          روایت کامل خطبه و استناد به آن به عنوان بزرگترین منشور ابدى اسلام . این صورت در روایت امام باقر (ع) مشهود است که حضرت اضافه بر نقل کامل خطبه داستان مفصل غدیر را هم ضمیمه کرده‏اند ، که به دو سند از دو کتاب احتجاج و الیقین نقل شد .

-          استناد به فرازهاى خطبه است . پیداست این صورت اکثراً به جمله‏هاى شاخص و اصلى خطبه باز مى‏گردد که براى اثبات ولایت شاهد آورده مى‏شود . موارد این استنادها بسیار زیاد بوده و از همه امامان وارد شده است ؛ و با توجه به روایت امام باقرمى‏توان اذعان داشت که با توجه به خطبه مفصل ، به موارد لازم آن استناد فرموده‏اند .

آیا منابع قبل از قرن پنجم مثل کلینى و صدوق و شیخ مفید متن مفصل خطبه را نقل کرده ‏اند؟

با در نظر گرفتن شرایط علما و مؤلفین و نیز اشتغالات و تخصص‏هاى آنان و همچنین تاریخچه کتب خطى در طول چهارده قرن ، با یک جمع بندى پاسخ این سؤال در ۴ مرحله روشن خواهد شد .

-          شیخ کلینى (م ۳۲۸ ق) کتابى درباره غدیر داشته که امروزه مفقود است و ما نمى‏توانیم با قاطعیت بگوییم کلینى خطبه را نقل نکرده است .  الذریعه: ج ۷ ص ۱۷۳ ش ۹۰۰٫

-          روایات بسیارى داریم که مؤلفین قرون اولیه به خاطر شرایط تقیه در اجتماع از نقل آن پرهیز داشتند تا بتوانند اصل مطلب را اثبات کنند . درباره کلینى و صدوق و مفید که در بغداد و در بین مخالفین به نقل معارف اهل‏بیت : مى‏پرداختند وجود چنین شرایطى مسلم است و به همین جهت هر یک کتابى درباره غدیر دارند و نیز مطالب مفصلى درباره آن در تألیفاتشان به ما رسیده است ، اگر چه خطبه مفصل غدیر نرسیده باشد .

-          روایات بسیارى داریم که متقدمین به آنها دست نیافته‏اند و متأخرین آن‏ها را یافته‏اند . این به خاطر کمبود ارتباطات و قلت نسخه‏هاى یک کتاب در زمان‏هاى گذشته بوده که در اثر فحص و جستجو و احیاناً به طور اتفاقى به نسخه‏اى از یک کتاب و یا نقل حدیثى دست مى‏یافتند .

-         گذشته از آنچه ذکر شد ضابطه در قبول احادیث نقل آن در سال یا قرن خاصى نیست ، بلکه وثاقت اسناد و اتصال آن تا زمان نقل اصل حدیث تنها قانون حاکم در پذیرفتن احادیث است . این قانون لایتغیر درباره همه احادیث تاریخى و فقهى و اخلاقى و غیره جارى است و در هیچیک از این موارد مسئله نقل در قرن خاصى یا توسط علماى خاصى به عنوان رد یا قبول حدیثى پذیرفته نشده است . بنابراین –  بر فرض که خطبه غدیر در قرن اول هم نقل نشده باشد –  وقتى در قرون بعدى با اسناد معتبر نقل شده باشد ، براى صحت واعتبار آن کافى است .

روایات منابع اهل تسنن در چه حدى با متن مفصل خطبه توافق دارد ؟

توافق اطمینان آورى در این باره به چشم مى‏خورد ، که مى‏توان آن را از چند دیدگاه مورد توجه قرار داد :

-          در روایات اهل تسنن خطبه غدیر از چند سطر تا چند صفحه نقل شده است ، که عبارات آنها با خطبه مفصل تطابق کامل دارد . این بدان معنى است که آنان به علل مختلف در صدد نقل قسمتى از خطبه بوده‏اند در حالى که همه آن را در اختیار داشته‏اند . این علل مى‏تواند اختصار خطبه بلند براى هدف مورد نظر ، حذف یا به حد اقل رساندن آنچه با مذهب آنان توافق ندارد ، ترس خود آنان از مردم و حاکمان نسبت به نقل کامل حدیث و امثال آن باشد .

-          اسناد کتاب الیقین و التحصین و الاقبال تماماً از اهل سنت است و سید ابن طاووس دقیقاً به همین جهت آن را نقل کرده و حتى کتاب‏هایى که سید از آنها نقل کرده از مؤلفین معروف و مورد اعتماد اهل تسنن هستند که عبارتند از احمد بن محمد طبرى معروف به خلیلى ، حسن بن احمد جاوانى در کتاب “نور الهدى و المنجی من الردى” ، کتاب “النشر و الطی” که روایات حذیفه و زید بن ارقم از این طُرُق است .

-          در اسناد خطبه مفصل غدیر افرادى وجود دارند که از نظر اهل تسنن مورد اعتماد هستند و از این دیدگاه نیز باید نقل اهل تسنن نسبت به خطبه غدیر را در نظر داشت .

-          آنچه به عنوان مستند سازى خطبه غدیر در بخش قبلى انجام شده دقیقاً این هدف را دنبال مى‏کند که اگر هم خطبه مفصل غدیر در منابع اهل تسنن نقل نشده باشد ، با تفکیک مطالب آن و نشان دادن استناد هر یک به روایات آنان ثابت مى‏شود که آنچه در این خطبه آمده از نظر پذیرفتن اصل مطلب جاى شبهه‏اى ندارد ، اگرچه به صورت خطبه هم نباشد .

آنچه به عنوان متن کامل خطابه آمده با کدامیک از مدارک نه گانه‏اش تطابق بیشترى دارد؟

در این مورد به کار بردن کلمه “تطابق” مناسب نیست ، زیرا هدف از مقابله به دست آوردن کاملترین صورت از یک متن است که در مقابله نسخ خطى مسئله‏اى رایج است . یعنى با کنار هم قرار دادن چند نسخه و ملاحظه اختلافات آنها قسمت‏هاى افتاده از یک متن به جاى خود باز مى‏گردد و تفاوت متن‏ها در کلمات مشخص مى‏گردد . پس مقابله حقیقى آن است که هیچ نسخه‏اى اصل قرار داده نشود بلکه جمع بندى و تلفیقى از همه نسخه‏ها به صورت کامل‏ترین متن عرضه شود و به همین جهت نمى‏توان گفت : متن کامل به کدامیک از مدارک نه گانه‏اش نزدیکتر است . از سوى دیگر اگر یک نسخه اصل قرار داده شود ما فقط به یک روایت اکتفا کرده‏ایم و فقط اختلافات را در پاورقى‏ها آورده‏ایم ، و این هرگز به معناى دستیابى به نسخه اکمل نیست .

آیا متن مفصل‏تر از خطبه معروف یافت نشده است ؟

آنچه تلاش علمى تا امروز نتیجه داده و با جستجوى بسیار به دست آمده ، در متن مقابله شده منعکس است و تاکنون هر نسخه‏اى یافت شده مقابله کاملى با آن صورت گرفته است . بنابر این آنچه تاکنون عرضه شده کامل‏ترین نسخه تلقى مى‏شود که مفصل‏تر از آن وجود ندارد .

آیا اجازه حدیثى براى چنین مقابله‏ هایى که درباره خطبه انجام شده لازم است؟

-         در روزگارى که منابع ما به چاپ رسیده‏اند و یا حتى اگر به صورت خطى باشند توسط کارشناسان و متخصصین شناسایى شده و در کتابخانه‏هاى ویژه‏اى نگهدارى مى‏شوند ، اجازه حدیثى لزوم گذشته را ندارد .

-          وقتى محقق اختلاف نسخ را در پاورقى نشان داده باشد و ظاهر و باطن کار او براى کارشناسان روشن باشد ، قضاوت در باره یک کار علمى نیاز به اجازه ندارد .

آیا کلماتى از قبیل مصافقتى از عربى خالص دور به نظر نمى‏ آید؟

در این باره دو نکته لازم به ذکر است :

-          ضابطه قبول یا رد حدیث هرگز فصاحت یا عربیت خالص نیست و هیچکس چنین ادعایى نکرده است . ما تابع اسناد معتبرى هستیم که حدیثى را براى ما نقل مى‏کند . معناى سند موثق آن است که بر ما لازم است آن حدیث و نقل را بپذیریم و طبق مفاد آن عمل کنیم ، چه با قواعد فصاحت تطابق داشته باشد و چه نداشته باشد . این بدان جهت است که معصومین : با در نظر گرفتن مخاطب یا مخاطبین سطح گفتار را تغییر مى‏دادند اگرچه قادر به فصاحت اکمل بودند .

-         تشخیص عربى خالص کار بسیار پیچیده‏اى است که حتى بسیارى از اهل تخصص از آن عاجزند و این مسئله در هر زبانى جارى است . دوران‏هایى که هر زبانى گذرانده و تغییرات خواسته یا ناخواسته‏اى که در آن ایجاد شده مسائلى است که تشخیص خالص بودن هر زبانى را بسیار مشکل مى‏سازد و ما نمى‏توانیم ادعاهاى مطرح شده در این زمینه را بپذیریم .