اولین کسی که روزه گرفت چه کسی بود؟

 

اولین کسی که روزه گرفت چه کسی بود؟ 

 

 

 بر اساس برخی از روایات، اولین فردی که روزه گرفت، خود حضرت آدم(ع) بود. روایت در این باره چنین می‌گوید

«إِنَّ آدَمَ (ع) لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِیَ فِی بَطْنِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَى ذُرِّیَّتِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِی یَأْکُلُونَهُ بِاللَّیْلِ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ کَانَ عَلَى آدَمَ (ع)...»

هنگامی که حضرت آدم(ع) از میوه درخت ممنوعه خورد، آن میوه سی روز در شکمش باقی ماند

پس از آن بود که خداوند بر حضرت آدم و نسل او سی روز‏ گرسنگی و تشنگی را واجب نمود

و اگر در شب چیزی می‌خورند تفضلی است از جانب پروردگار.

 


این روایت تصریح دارد به این‌ که اولین فردی که در تاریخ بشر روزه گرفت، خود حضرت آدم(ع) بود و تاریخ وجوب روزه بازگشت به خلقت آدم می‌کند.

اما طبق برخی از روایات، اولین شخصی که از پیروان پیامبر(ص) و از مسلمانان روزه گرفت، امام علی(ع) بود

«قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ (ص) بِمَکَّةَ إِذْ وَرَدَ عَلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ طَوِیلُ الْقَامَةِ عَظِیمُ الْهَامَةِ مُحْتَزِمٌ بِکِسَاءٍ وَ مُلْتَحِفٌ بِعَبَاءٍ قُطْوَانِیٍّ قَدْ تَنَکَّبَ قَوْساً لَهُ وَ کِنَانَةً فَقَالَ لِلنَّبِیِّ (ص) یَا مُحَمَّدُ أَیْنَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ قَلْبِکَ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ (ص) بُکَاءً شَدِیداً حَتَّى ابْتَلَّتْ وَجْنَتَاهُ مِنْ دُمُوعِهِ وَ أَلْصَقَ خَدَّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ وَثَبَ کَالْمُنْفَلِتِ مِنْ عِقَالِهِ وَ أَخَذَ بِقَائِمَةِ الْمِنْبَرِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ سَطَحَ الْأَرْضَ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ سَیِّدِ کُلِّ أَبْیَضَ وَ أَسْوَد وَ أَوَّلُ مَنْ صَامَ وَ زَکَى وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ حَمَلَ الرَّایَتَیْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حُنَیْنَ ثُمَّ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ قَالَ فَغَابَ الْأَعْرَابِیُّ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَبِی سَعِیدٍ یَا أَخَا جُهَیْنَةَ هَلْ عَرَفْتَ مَنْ کَانَ یُخَاطِبُنِی فِی ابْنِ عَمِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب...»؛

 


ابو سعید خدری می‌گوید: با رسول خدا در مکه بودم که مردی اعرابی بلند قامت... وارد شد، گفت ای محمد .... پیامبر(ص) گریه‌ای شدیدی کرد به گونه‌ای که اشک بر صورت حضرت جاری شد.... بعد  فرمود ای اعرابی.... اولین کسی که روزه گرفت، زکات داد، صدقه داد، به سوی دو قبله نماز خواند، دوبار بیعت نمود، دوبار مهاجرت کرد.... پسرعمویم علی بن ابیطالب(ع) بود.

 

 

السلام علیک یا بقیه الله


السلام علیک یا بقیه الله



فرازی از دعای ندبه


««أَیْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ، کجا است آن کسی که برای برکندن ریشه‌ی ظالمان و ستمگران مهیا و آماده گردیده».


«أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ، کجا است آن کس که منتظریم اختلاف و عیب و کجی اهل عالم را اصلاح و به راستی و درستی باز گرداند».

«أَیْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَان‏، کجا است آن یگانه کسی که برای برانداختن اساس ظلم و عدوان مورد امید و نظر است».

حکم اعدام سلمان رشدی

سلمان رشدی لعنت الله علیه





25 بهمن 1367 - حکم اعدام سلمان رشدى

بسمه تعالى‏

إنا للَّه و إنا إلیه راجعون‏

به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانى» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام می ‏باشند.

ازمسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس دراین راه کشته شود، شهید است ان شاء اللَّه.

ضمناً اگر کسى دسترسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد.

والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

صحیفه امام جلد‏21 صفحه 263

=======================

اطلاعیه دفتر امام درباره وجوب قتل سلمان رشدى و عدم امکان توبه

29 بهمن 1367

بسمه تعالى‏

رسانه‏‌هاى گروهى استعمارى خارجى به دروغ به مسئولین نظام جمهورى اسلامى نسبت می‌‏دهند که اگر نویسنده کتاب آیات شیطانى توبه کند حکم اعدام درباره او لغو می‌گردد.

امام خمینى- مدّ ظلّه- فرمودند:

این موضوع صد در صد تکذیب می‌گردد. سلمان رشدى اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامى همّ خود را به کار گیرد تا او را به دَرک واصل گرداند.

حضرت امام اضافه کردند:

اگر غیر مسلمانى از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل می‌خواهد به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازند.

صحیفه امام ج‏لد21 صفحه 268 

میلاد امام حسن عسگری مبارکباد

میلاد امام حسن عسگری مبارکباد


امام حسن عسکری(ع) بر اساس روایت مورخان، در ماه ربیع الثانی، روز دهم(1) یا هشتم(2) یا چهارم(3) سال 232 (و به نقل خطیب(4) سال 231) چشم به جهان گشود و 28 سال زندگی کرد.(5)

القاب آن بزرگوار را «الصّامت»، «الهادی»، «الرفیق»، «الزّکی» و «النّقی» ذکر کرده‌اند؛ برخی از مؤرخان لقب «الخالص» را هم بر القاب آن حضرت افزوده‌اند، البته «ابن الرضا» عنوانی است که امام جواد و امام عسکری – علیهما‌السلام- هر دو به آن شهرت یافته‌اند.(6)

چنان که امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) به لقب عسکریین معروف شده‌اند، ناگفته نماند عسکر عنوان نامشهوری برای سامرا بوده است، همچنین نقش انگشتری امام عسکری(ع) به دو صورت «سبحان من له مقالید السموات والارض»(7) و «ان الله شهید» ذکر شده است.(8)

به مناسبت میلاد سراسر نور یازدهمین پیشوای شیعیان در ادامه چهار داستان از زندگانی این امام همام(ع) در ادامه می‌آید:

* ماجرای آن ماهی‌ که از اعماق زمین به دست یار امام حسن عکسری(ع) رسید

ابوجعفر طبری نقل کرد: روزی در محضر پر فیض امام حسن عسکری(ع) نشسته بودم، از حضرت تقاضا کردم و عرضه داشتم : یا بن رسول‌اللّه! چنانچه ممکن باشد یک معجزه خصوصی برای من ظاهر سازید؟ تا آن را برای دیگر برادران و دوستان هم مطرح کنم، امام(ع) فرمود: ممکن است طاقت نداشته باشی و از عقیده خود دست برداری، به همین جهت سه بار سوگند یاد کردم بر اینکه من ثابت و استوار خواهم ماند. پس از آن ناگهان متوجّه شدم که حضرت زیر سجّاده خود پنهان شد و دیگر او را ندیدم، چون لحظه‌ای از این حادثه گذشت، حضرت ظاهر شد و یک ماهی بزرگی را که در دست خود گرفته بود به من فرمود: این ماهی را از عمق دریا آورده‌ام و من آن ماهی را از حضرت گرفتم و رفتم با عده‌ای از دوستان طبخ کرده و همگی از آن ماهی خوردیم که بسیار لذیذ بود.(9)


*علت تفاوت ارث زن و مرد از منظر امام عسکری(ع)

شخصی به نام فهفکی که اشکال تراشی‌های ابن ابی العوجاء یکی از دانشمندان معروف مادی عصر امام صادق(ع) در ذهن او نیز راه یافته بود، به حضور امام حسن عسکری(ع) آمد و پرسید: چرا در اسلام، سهم ارث زن نصف سهم مرد است؟ آیا چنین قانونی، یک نوع زورگویی به زن بینوا نیست؟ امام حسن عسکری(ع) فرمود: برای زن جهاد واجب نیست و تأمین معاش شوهر، واجب است (بنابراین در امور دیگری مخارج سنگینی بر عهده مرد است، نه بر عهده زن).

نامه‌ای که امام حسن عسکری(ع) برای مردم قم نوشت/علت تفاوت ارث زن و مرد از منظر امام عسکری(ع)

فهیفکی می‌گوید: پیش خود(در ذهنم) گفتم: ابن ابی العوجاء به من گفت: همین سؤال را از امام صادق(ع) کردم، او نیز چنین جواب داد، ناگاه امام حسن عسکری(ع) به من رو کرد و فرمود: آری! این سؤال از ابن ابی العوجاء است و جواب ما یکی است و همه ما امامان به همدیگر مربوط و مساوی هستیم.(10)

* ماجرای پرداخت بدهی یار امام عسکری(ع) به روش عجیب

یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره‌اندیشی بودم.

در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای طلا داخل خاک‌ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده‌ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم.

بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی‌هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی‌های منزل و خانواده‌ام را تهیه و تأمین کردم.(11)


*نامه‌ای که امام حسن عسکری(ع) برای مردم قم نوشت

در زمان امام حسن عسکرى(ع) شخصى به نام «ابن بغا» بود، او از طاغوت‌هاى زمان بود و یکى از فرماندهان بنى عباس به شمار مى‌رفت، بسیارى از بیگناهان را کشت و هرگز از جنایت و ستمگرى دریغ نورزید. متون تاریخى حکایات غریبى از او نقل کرده‌اند از آن جمله آمده است: حکام بنى‌عباس او را به قم فرستادند تا مردم قم را گوش مالى دهد، او پیش از ورود به قم به یکى از شهرها رفته بود و با مردم آن شهر جنگید و بر آن‌ها مسلط شد و سه روز شهر را براى سپاه خود مباح اعلام کرد!

ماجرا گذشت تا اینکه متوکل عباسى در زمان امام حسن عسکرى(ع)، ابن بغا را به قم فرستاد، بنا به نقل تاریخ، مردم قم به امام حسن عسکرى(ع) عرض حال کردند و گفتند: اى فرزند رسول خدا! اگر «ابن بغا» به قم برسد هیچ چیزى را سالم نخواهد گذاشت، زیرا با آمدن به شهر قم، مردم را از دم تیغ گذرانده، به نوامیس مردم دست اندازى کرده، دارایى‌هاى مردم را غارت کرده و مزارع را به آتش مى‌کشد و جز جنایت کار دیگرى صورت نمى‌دهد.

نامه‌ای که امام حسن عسکری(ع) برای مردم قم نوشت/علت تفاوت ارث زن و مرد از منظر امام عسکری(ع)

تفرشی نویسنده «نقد الرّجال» در این باره می‌نویسد: پس از بیداد موسی بن بغا به مردم قم، آنان به ساحت مقدس امام عسکری(ع) متوسل شدند و از آن حضرت خواستند تا دعایی به آن‌ها یاد دهد و شر آن ستمگر را از آنان رفع کند…

همچنین در بحارالانوار نقل شده است که حضرت(ع) دعایی بسیار طولانی به آنان آموخت که در قنوت نمازهای خود ـ خصوصاً نماز وترـ بخوانند تا خداوند شرّ آن ستمگر را برطرف کند:

«اَللّهُمَّ وَ لاتَدَعْ لِلْجَوْرِ دَعامَةً اِلاّ قَصَمْتَها وَ لا جُنَّةً اِلاّ هَتَکْتَها، وَ لا کَلِمَةً مُجْتَمِعَةً اِلاّ فَرَّقْتَها... اَللّهُمَّ فَکَوِّرْ شَمْسَهُ، وَ حَطِّ نُورَهُ، وَ اَطْمِسْ ذِکْرَهُ، وَ ارْمِ بِالْحَقِّ رَأْسَهُ، وَ فَضِّ جُیُوشَهُ، وَ ارْعَبْ قُلُوبَ اَهْلِهِ...»(12)

همچنین در مناقب آل ابیطالب(ع) نوشته شده است که امام حسن عسکری(ع) در نامه‌ای برای اهل قم از خداوند متعال برای آنان آرزوی رحمت، عمر طولانی، رشد و هدایت کردند:

«أَنَّ اللّهَ تَعالی بِجُودِهِ وَ رَأْفَتِهِ قَدْ مَنَّ عَلی عِبادِهِ بِنَبیِّهِ مُحَمَّدٍ بَشیراً وَ نَذیراً وَ وَفَّقَکُمْ بِقَبُولِ دینِهِ وَ اَکْرَمَکُمْ بِهِدایَتِهِ وَ غَرَسَ فی قُلُوبِ اَسْلافِکُمُ الْماضِینَ رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِمْ وَ اَصْلابِکُمُ الْباقینَ تَوَلّی کِفایَتَهُمْ وَ عَمَّرَهُمْ طَویلاً فی طاعَتِهِ، حُبَّ الْعِتْرَةِ الْهادِیَةِ فَمَضی مَنْ مَضی عَلی وُتَیْرَةِ الصَّوابِ وَ مِنْهاجِ الصِّدْقِ وَ سَبیلِ الرَّشادِ».(13)

نامه‌ای که امام حسن عسکری(ع) برای مردم قم نوشت/علت تفاوت ارث زن و مرد از منظر امام عسکری(ع)

خداوند متعال با وجود لطف و عناتیش، با فرستادن پیامبر اسلام(ص) به عنوان مژده بخش و هشدار دهنده بر مردم منت نهاد و شما را به پذیرش دینش توفیق داد و با هدایتش گرامی داشت و بذر محبت و دوستی خاندان پیامبر(ص) را در قلوب گذشتگان و آیندگان شما در سرزمین اطاعتش کاشت، آن‌ها که از میان شما رفتند به نجات و سعادت رسیدند و میوه‌های کردار نیک خود را چیدند و به پاداش اعمالشان نایل شدند. ای مردم! همواره اراده و نیت ما، استوار و محکم است و روان ما به افکار نیک و پاک شما آرام است و پیوند قرابت بین ما و شما پرتوان است که چنین پیوندی از سفارش‌های گذشتگان ما و شما است، پیمانی است که بر عهده جوانان ما و پیران شما برقرار است و همواره با اعتقاد واحد و به هم پیوستگی محکم هستیم، چرا که خداوند این ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی را بین ما برقرار کرده است.

امام(ع) در این نامه‌ در پرتو دعای خود مردم قم، گذشتگان و آیندگانشان را مشمول لطف خویش قرار دادند و زندگی سرشار از صفا و معنویت را برای آنان در سایه‌سار امامت و عترت در پیمودن منهج پارسایی و امامت خواستار شدند.



****************************

*پی‌نوشت‌ها:

1- مسار الشیعه، ص 30

2- اعلام الوری، ص 367.

3- مصباح کفعمی، ص 530.

4- تاریخ بغداد، ج 12، ص 57.

5- کافی،‌ج 1، ص 503.

6- وفیات الاعیان، ج 2، ص 94؛ الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص 113.

7- نورالابصار، ص 166.

8- بحار الانوار، ج 50، ص 238.

9- چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی

10- داستان‌های شنیدنی از چهارده معصوم(ع)، محمد محمدی‌اشتهاردی

11- چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی

12- بحارالانوار، ج 85، ص 229 و 230.

13- 51. همان، ج 50، ص 317، ح 14/ مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 4، ص 425/ الکنی والالقاب، شیخ عباس قمی، ج 3، ص 71/ معادن الحکمهٔ فی مکاتیب الائمّه، فیض کاشانی، ص 264.

زیارت ناحیه مقدسه با متن فارسی



أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَةِ اللهِ مِنْ خَلیفتِهِ ،

سلام بر  آدم  یارِ مخلص  خدا  از  بینِ  آفریدگانش ، 

أَلسَّلامُ عَلى شَیْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ ،

درود  بر  شیث  ولىّ خدا  و بهترینِ  بندگانش ، 

أَلسَّلامُ عَلى إِدْریسَ الْقــآئِمِ للهِِ بِحُـجَّتِهِ ،

سلام  بر  ادریس  که  براى خدا حجّتِ  او را  بپا داشت ،

أَلسَّلامُ عَلى نُوح الْمُجابِ فی دَعْوَتِهِ ،

درود بـر نـوح که دعـایش قرینِ  اجابـت بود ،

ادامه نوشته

اشعار شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی



شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی 

شیعیان من هنگامی که آب گوارا نوشیدید مرایادکنید.

او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی 

ویاهنگامی که از غریبی یاشهیدی(خبری)شنیدید، برمن ندبه نمائید.

فانا السبط الذی من غیر جرم قتلونی 

من، نواده(پیامبر) هستم که مرا بی گناه کشتند.

و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونی 

وپس از آن از روی عمد، مرا پایمال خیل اسبان نمودند.

لیتکم فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی 

ای کاش ، همگی در روز عاشورا بودید ومی نگریستید.

کیف استسقی لطفلی فابوا ان یرحمونی
که چگونه برای کودک خردسالم ، مطالبه آب نمودم وآنان سرباززدند.



حدیث زیبا از اقا امام سجاد زین العابدین علیه السلام

حدیث زیبا از اقا امام سجاد زین العابدین علیه السلام


متن حدیث:

قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، إن أشَدَّ العُدمِ عُدمُ القَلبِ ، وإنَّ أعظَمَ المَصائِبِ مُصيبَةُ الدّينِ ، وأسنَى المَرزِئَةِ مَرزِئَتُهُ ، وأنفَعَ الغِنى غِنَى القَلبِ ، فَتَلَبَّث في كُلِّ ذلِكَ ، وَالزَمِ القَناعَةَ وَالرِّضا بِما قَسَمَ اللّه‏ُ ، وإنَّ السّارِقَ إذا سَرَقَ حَبَسَهُ اللّه‏ُ مِن رِزقِهِ ، وكانَ عَلَيهِ إثمُهُ ، ولَو صَبَرَ لَنالَ ذلِكَ وجاءَهُ مِن وَجهِهِ
يا بُنَيَّ ، أخلِص طاعَةَ اللّه‏ِ حَتّى لا يُخالِطَها شَيءٌ مِنَ المَعاصي ، ثُمَّ زَيِّنِ الطّاعَةَ بِاتِّباعِ أهلِ الحَقِّ ؛ فَإِنَّ طاعَتَهُم مُتَّصِلَةٌ بِطاعَةِ اللّه‏ِ ، وزَيِّن ذلِكَ بِالعِلمِ ، وحَصِّن عِلمَكَ بِحِلمٍ لا يُخالِطُهُ حُمقٌ ، وَاخزُنهُ بِلينٍ لا يُخالِطُهُ جَهلٌ ، وشَدِّدهُ بِحَزمٍ لا يُخالِطُهُ الضِّياعُ ، وَامزُج حَزمَكَ بِرِفقٍ لا يُخالِطُهُ العُنفُ.


سیدالساجدین امام زين‌العابدين عليه‌السلام فرمودند:

در بيان سفارش‌‏هاى لقمان عليه‌السلام به پسرش: اى پسرم! سخت‏ترين ندارى، نداشتن دل است و بزرگ‏ترين مصيبت، بدهكارى و بالاترين محروميت و بلا، همان بدهكارى است و سودمندترين ثروت، بی‎نيازىِ دل است.

پس در همه اينها درنگ كن و به آنچه خدا قسمت فرموده، قانع و خشنود باش.


هر گاه دزد بدزدد، خداوند عزو جل او را از روزی‌اش باز می‌دارد و گناه آن، بر عهده اوست. حال اگر شكيبايى مى‏‌ورزيد، از راه خودش به آن روزى دست می‌يافت.

اى پسرم! طاعتِ (عبادتِ) الهى را خالصانه انجام بده، به طورى كه گناه كوچكى هم با آن مخلوط نشود.

سپس با پيروى از دارندگانِ ايمان حقيقى، طاعت خود را زينت ببخش، زيرا طاعت آنان، به طاعت الهى پيوسته است.

و همين طاعت را با دانش، آراسته كن . و دانشت را با بردبارى حراست كن، تا حماقت با آن درنياميزد.

بردبارى‏‌ات را با نرم‏خويى ذخيره كن، تا با نادانى همراه نگردد. و نرم خويى‏‌ات را با تدبيرْ استوار كن، تا نابودى در آن راه نيابد. و تدبيرت را با مدارا درآميز، تا زورى در آن نباشد.



منبع:

«قصص الأنبياء ص196 ح247،بحارالأنوار ج13ص420» 



کلیپ بابا

 

کلیپ زیبای بابا در ارتباط با محرم (حضرت رقیه سلام الله علیها ) که از شبکه هدهد فارسی برای کودکان و نوجوانان اجرا شده توسط مداح نوجوان سید محمد باقر علوی

بــــابــــا!

افتاده ام دیگر ز پا بابا

دلم شده ماتم سرا بابا

دیدم سرت بر نیزه ها بابا


آسمان سوزد به حال قلب زار، هر یتیم ،دل شکسته

می کشد دست نوازش هر ستاره ،بر دل غم،گین و خسته

بغض هجرانت پدر راه نفس را ،بر دل و بر ،سینه بسته

بــــابــــا!

خون شد دلم ز غصه ها بابا

دمی کنار من بیا بابا

دیدم سرت به نیزه ها بابا

بــــابــــا!

افتاده ام دیگر ز پا بابا

دلم شده ماتم سرا بابا

دیدم سرت بر نیزه ها بابا


برگ یاس کوچکت را روز و شب ها ،زد نشانه ،خار صحرا

می زند دشمن ندارم پای رفتن ،خون شده بر، قلب زهرا

باید از ره آید آن سردار لشکر، تا بگیرد، دست من را

بابا!

عمو ی من رفته کجا بابا؟

نفس ندارم به خدا بابا

دیدم سرت بر نیزه ها بابا

بــــابــــا!

افتاده ام دیگر ز پا بابا

دلم شده ماتم سرا بابا

دیدم سرت بر نیزه ها بابا


برای دانلود این کلیپ زیبا  اینجا کلیک کنید



عصر یک جمعه دلگیر ( روضه مهدی سلحشور)



عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه باران نرسیده است؟ به هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است و هنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیده است

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیده است، چرا کلبة احزان به گلستان نرسیده است، دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، زمین مُرد.

خداوند گواه است، دلم چشم به راه است که در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است تویی آیینه، روی من بیچاره سیاه است و جا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس تو کجایی گل نرگس؟ به فدای نفس های غریب تو که آغشته به حزن است ، زجنس غم و ماتم زده آتش به دل عالم و آدم ،مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در روی کدامین غم عظما به تنت رخت عزا کرده ای  عشق مجسم ،که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت، نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت ،فدای رُخت ای ماه بیاااااااا،صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی آجرک الله عزیز دو جهان یوسف در چاه ،کنون شعله آه تو شود حس تو کجایی گل نرگس؟

دل ما سوخته از آه نفس های غریبت، دلمان بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی ،و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی ،که شما زائر آنید و ،خلاصه شود ایا که مرا نیز به همراه خودت ،زیر رکابت ببری تا بشوم کرب وبلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزلی ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق بیچارة دلدادة دلسوخته ارباب ندارد؟

گریه کن ،گریه و خون ،گریه کن آری ،که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را، و اگر طاقتتان است کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم ،و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود ،چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است.

بگذار که قبلش بنویسم که ببخشید مرا یوسف زهرا، اگر این مخمل خون بر تن تبدار حروف است ،که این روضه مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است ، که ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است، ولی حیف که ارباب قتیل العبرات است، ولی حیف که ارباب اسیر الکربات است، ولی حیف ،هنوزم که هنوز است ،حسین بن علی تشنة آب است، و زنی محو تماشاست ،ز بالای بلندی، الف قامت او دال، و همه هستی او در کف گودال ،سپس آه که و الشمر ...(1) نه نه خدایا چه بگویم که دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرد از تپش روضه که خود غرق عزایی تو خودت کرب وبلایی ،قَسَمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی تو کجایی تو کجایی

شب سوم شده باید که گریزی بزنم آه ،به یک مجلس پر شور ،که این کار ثواب است، ثواب است و نفس در نفس سینه هر مستمعش مثل عذاب است، دلِ تک تکشان وای کباب است، ببین روضه عجب ساده و ناب است که بر پا شده در بین خرابه است،

بیا گوش کن آری سخن از قحطی آب است، ولی یک نفر آنجاست که بی تاب تر از باقی آنهاست، ببینید ،ببینید، درست است رباب است، ببینید گلم رنگ ندارد ،سر جنگ ندارد، چه بزمی است، چه شوری است، چه حالی است ،فقط روضه و ناله است ،و مداح پر از عاطفه اش طفل سه ساله است که در دست ظریفش، که در دست نحیفش سر باباست سلام ای شه زیبا سر بابا ،چه کسی کرده به ویرانه مقیمم، چه کسی کرده یتیمم.


(1)- «و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه»






چه فکری میکنی ای تیر آیا قد اصغر را نمیبینی؟

چه فكری می كنی ای تیر آیا قد اصغر را نمی بینی؟/

مگر بر آستان خیمه مادر را نمی بینی؟ /

كه خود را می كشی این قدر با شدت/

كه دقت كرده ای این گونه با دقت/

 كه از زه می پری این طور با سرعت؟/

همیشه نقطه ی قلب هدف مشكی ست /

 اما خوب دقت كن! / كه این دفعه

سفیدی گلوگاهی هدف گشته /

 به روی دست خورشید جهان ماهی هدف گشته /

 اگر یك شعبه هم بودی نمی ماند از گلو چیزی /

چه تصویر غم انگیزی /

كه تیری با سه تا شعبه به سوی حنجری رفته /

به قصد آفتابی بر ورای منبری رفته /

 پریشانم از این برخورد/ گر آبش نمی دادید این كودك خودش می مرد/

چرا تیر سه شعبه؟ برای كودك تشنه  نبودِ آب كافی بود /

برای اینكه بابا بشكند از پا میان علقمه بانگ "برادر جان مرا دریاب" كافی بود /

 فقط درد علی اكبر برای این كه از پا در بیاید عاقبت ارباب ،كافی بود /

چرا دیگر علی اصغر؟  چرا شش ماه ی پرپر؟/

چه فكری می كنی ای تیر  هر اندازه مجبوری /

هدف كوچك تر است از تو نمی بینی مگر كوری؟ /

مگر كوری؟ یقینا با چنین فرضی /

چنین طولی  چنین عرضی /

 اگر حتی به بالا ... نه! به زیر گردنش خوردی /

به غیر از حنجره از صورتش هم قسمتی بردی /

مگرحجم گلوی آدم بالغ چه اندازه ست؟  علی اصغر تشنه كه دیگر جای خود دارد /

هزاران نكته دراین جاست كه فرضِ بر نشد دارد/

یكی اینكه به این سرعت  اگر تیری رها گشته /

زبانم لال حتما سر از پیكر جدا گشته /

و گر هم مانده جای تیر و حنجر جا به جا گشته /

 و دیگر این كه از این سو، گلوی خشك شش ماهه

ز جنس نرم غضروف است / و از آن سو نشانه گیری زیر گلوی

حرمله بسیار معروف است /

 نتیجه گیری اش از تو ،  شب هفتم همیشه روضه مكشوف

است !!!


علم بدوش سقا (محمود کریمی)



علم به دوش سقا چشمای زینب دریا

پر فرشته تر شده از اشک زهرا حسین اومده از راه

علی اکبر اذان بگو الله اکبر

به همره مولای حرم الله اکبر

پیاده شده زهرای حرم الله اکبر

به یاری سقای حرم الله اکبر


دختر علی اومده شده کربلا تازه کربلا

دم به دم به حسین میگه اومدیم کجا اومدیم کجا

علی اکبر اذان بگو الله اکبر

به همره مولای حرم الله اکبر

پیاده شده زهرای حرم الله اکبر

به یاری سقای حرم الله اکبر

یه حاجی شش ماهه رو دست ثارالله

دل تمومی این قافله غرق آهه دیگه آخر راهه

وای از این غم تو کربلا آقام غریبه

حرمله ها از راه رسیدن آقام غریبه

وقتی بنی الزهرا رو دیدن آقام غریبه

برا حرم نقشه کشیدن آقام غریبه

وقتی که توی کربلا غروب روز عاشورا میشه

تشنه لب زیر دست و پا سر ارباب ما جدا میشه

حسین وای حسین وای حسین وای



ماه غم اندوه اهلبیت ع www.aleabaa.ir

یا قاضی الحاجات


باز هم ایام حزن و اندوه  اهل بیت(ع) و شیعیان ایشان  رسید.بزرگترین صحنهء طبیعی درس ایثار و شهادت و ...خونهای  بچه های تشیع در سرها میجوشد.

شهادت  صفحهء مفتوح خاصان روزگار است و جانفشانی و ایثار و ...معانی بلندی که محدود اشخاصی از اولاد آدم بدان نائل میشوند!

درود بر رهبر معظم انقلاب و ملت بزرگ ایران که  شبیه ترین مدل حادثهء کربلا را در ایثار و شهادت بازسازی و مصور کردند

درود بر شهدای کربلا و انقلاب اسلامی ایران

درود و سلام وافر بر رهروان شهدا که در حسرت شهادت و ایام جنگ و شهادت بسیار وارسته تر و جلوتر از شهدا فعالند


فرا رسیدن این ایام بر حضرت حجت(س) و تمام عاشقان امام حسین(ع) تسلیت باد.

در این دور و زمونه میتوان به اینکه حسین(ع) کشتی نجات و چراغ هدایت است  بطور ملموس پی برد،

تمام کمبودهای ایمانی و عقیدتی و رفتاری و...رو با توسل به امام حسین(ع) درمان کنیم.

شما یک یا حسین از ته دلت با  معرفت بگو همه چی رو من ضامن!!!،یا حسین(ع).یا حق



ماه محرم ماه عزای امام حسین علیه السلام تسلیت باد


باز محرم آمد و اشك هايش براي حسين
باز محرم آمد و ناله هايش براي زينب
باز محرم آمد و دلتنگي هايش براي رقيه
باز محرم آمد و دل شكستگي هايش براي عباس

دهه اول محرم كه مي شود بغض عجيبي روي سينه مان سنگيني مي كند و اشك ها در چشمانمان  دور دور  مي زند و منتظر تلنگري است كه جاري شود ...

كاش به جاي اين همه دل نازكي كمي هم از صبر زينب مي آموختیم كه در سخت ترين شرايط محكم بايستیم تا دشمنانمان بلرزند ...

كاش به جاي اين همه بي تابي كمي از استقامت حسين ع مي آموختیم و كمي از وفاداري ابوالفضل ع ....

و كاش ذره اي از جوانمردي حسين در وجود مان  بود ...

كاش و صد ای کاش .....

فراموش نکنیم تباکی بر اهلبیت عصمت و طهارت ع ، اون حالت محزون و اون حالت گریه در گوش دادن به مصیبتها  به خود میگیریم ، همین حالت آخرت ما را اباد میکند

حال این تباکی است ، اگر اشکی  قدر بال مگسی بر چشم حلقه ببندد که هیچ...........

اگر بر گونه جاری شود و بر زمین بچکد که ...................................

جانم فدای حسین ع

که بهشتمان را به بهانه میدهند


 
آقا جان
قربان مصیبتهای سوزناک تو
چقدر فرق است بین اینکه ” سرت ” را به دامن دخترت بگذاری ، تا این که ” سرت ” را  به دامن دخترت بگذارند….


صل الله علیک یا ابا عبدالله