درگذشت مادر بزرگوار جناب سرهنگ ذوالفقار عباسی



«کلُ مَنْ عَلَیهَْا فَانٍ، وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الجَْلَالِ وَ الْاکْرَامِ»


برادر عزیز و ارجمند جناب سرهنگ حاج ذوالفقار عباسی


از اینکه در غم از دست دادن مادر عزیزتان مرحومه مغفوره زنده یاد

حاجیه خانم زینب عابدی فیروز جایی

رخت اندوه بر تن نموده و به سوگ نشسته اید عمیقا متاسفیم

از درگاه احدیت برای آن عزیز سفر کرده رحمت غفران

و برای جنابعالی صبر و شکیبایی مسئلت می نماییم .



گروه فرهنگی هنری هیئت پنج تن آل عبا علیه السلام




ویژگی فرد خردمند در کلام نبی مکرم اسلام (ص)


ده ویژگی فرد خردمند در کلام نبی مکرم اسلام (ص)


پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم: ويژگى خردمند، اين است كه:

در برابر رفتار جاهلانه نادان نسبت به خود، بردبارى نشان می‌دهد.

از كسى كه به او ستم كرده است در می‌گذرد.

در برابر فرودست خود فروتن است.

از فرادست خود در طلب نيكى پيشى می‌گيرد.

هر گاه بخواهد سخن بگويد می‌انديشد.

اگر آنچه می خواهد بگويد خوب بود می‌گويد و بهره‏ مند می‌شود و اگر بد بود خاموشى می‌گزيند و سالم می‌ماند.

هر گاه با فتنه‏‌اى روبه‏ رو شود به خدا پناه می‌برد و دست و زبان خود را نگه می‌دارد.

هرگاه فضيلتى بيند، آن را غنيمت می‌شمارد.

شرم و حيا از او جدا نمی‌شود،

و آزمندى از او سر نمی‌زند.

اينها ده خصلتند كه خردمند به آنها شناخته می‌شود.

متن حدیث:


رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : صِفَةُ العاقِلِ أن يَحلُمَ عَمَّن جَهِلَ علَيهِ ، ويَتَجاوَزَ عَمَّن ظَلَمَهُ، ويَتَواضَعَ لِمَن هُوَ دونَهُ، ويُسابِقَ مَن فَوقَهُ في طَلَبِ البِرِّ، وإذا أرادَ أن يَتَكَلَّمَ تَدَبَّرَ؛ فإنْ كانَ خَيرا تَكَلَّمَ فغَنِمَ، وإن كانَ شَرّا سَكَتَ فسَلِمَ، وإذا عَرَضَت لَهُ فِتنَةٌ استَعصَمَ بِاللّه و أمسَكَ يَدَهُ ولِسانَهُ، وإذا رَأى فَضيلَةً انتَهَزَ بِها، لا يُفارِقُه الحَياءُ، ولا يَبدو مِنهُ الحِرصُ، فتِلكَ عَشرُ خِصالٍ يُعرَفُ بِها العاقِلُ .



سند:

«تحف العقول؛صفحه 28 »



متن کامل خطبه غدیر پیامبر ص در روز غدیر خم از کتاب ترجمه تفسیر البرهان


متن کامل خطبه غدیر پیامبر ص در روز غدیر خم


آنچه در زیر از نظر می گذرانید ترجمه کامل این خطبه است که از کتاب ترجمه تفسیر البرهان از انتشارات کتاب صبح که با حمایت نهاد کتابخانه های عمومی کشور انتشار یافته است، انتخاب کرده‌ایم:


«سپاس خدايي راست که به توحيد خود در اوج است و در يگانگي‌اش در نزدیکی خلق است و در سلطنتش شکوهمند و در ارکان قلمروي خود، عظيم است و در حالي که خود در جايگاهش است، او را به همه چيز احاطه دانش است و به قدرت و برهان خود بر تمام بندگان چيره است. ستوده‌ايست همواره ستايش ‌شونده و همواره سربلند و پيوسته آغازگر است و بازآورنده و همه امور را بازگشت به وي است. آفريننده آسمان‌هاست و گستراننده زمين‌ها و حکمران بر آنهاست. دور و منزه از خصايص آفريده‌هاست و در منزه بودن خود نيز از تقديس همگان برتر است و هموست پروردگار ملائکه و روح. بر همه آفريدگان خود تفضل کند و بر همه مخلوقات خود بخششگر است. به نيم نگاهي همه چشم‌ها را بيند و هيچ چشمي او را نبيند. بخشنده و بردبار و شکيباست. رحمت او هر چيز را رسيده و به نعمتش بر همه خلقش منت نهاده، در انتقام شتاب نکند و در كيفر سزاواران عذاب، صبور و شكيباست. بر نهان­ها آگاه و بر درون‌ها داناست. پوشيده‌ها بر او ناپيدا نيست و پنهان‌ها بر او شبهه­ناک نمي‌باشد. او راست فراگيري به هر چيز و چيرگي بر هر چه هست و توان در هر چيز و توانايي بر هر پديده و او را همانندي نيست و اوست پديدآور هر پديده، آن گاه که هيچ پديده نبود. جاودانه و زنده و عدل ‌گستر است. جز او خداوندي نباشد و اوست ارجمند و حكيم.
شکوهمندتر از آن است که به ديدگان دريابندش و اوست دريابنده ديده‌ها و اوست پنهان بين و کاردان. كسي با ديدن، به وصف او نرسد و بر چگونگي او در نهاني و آشكاري دست نيابد، مگر به آن چه او عز و جل خود بنمايد.
و گواهي مي‌دهم كه او خداوندي است كه نزاهتش روزگاران را بيازمود (نسخه ديگر : فراگرفت) و نورش، ابديت را کنار زد. هم او که بي‌رايزني رايزني، فرمانش را اجرا مي‌کند، و او را در تقدير نويسي‌اش انبازي نيست و در تدبيرگري‌اش، دوگونگي نباشد. هر آن چه نوآفريد، بي‌الگويي صورت بخشيد و آفريدگان را بدون ياوري کسي و بدون رنج و يا چاره‌جويي، هستي‌ بخشيد. جهان، بنيان نهاد تا هست شد و آفريد تا پديدار گشت.
پس اوست خدايي كه معبودي جز او نيست. همو كه سازندگيش استوار و کردارش نيکوست. دادگري است كه ستم روا نمي‌دارد و بزرگواريست كه كارها به او بازمي‌گردد.
و گواهي مي‌دهم او خدايي است كه هر موجودی در برابر بزرگي‌اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و در برابر توانايي‌اش تسليم و پيش هيبتش سر به زيراند. پادشاه قلمروها و چرخاننده سپهرها و رام ‌كننده آفتاب و ماه كه هر يك در مداري معين جريان يابند. او پرده شب را به روز و پرده روز را كه شتابان در پي شب است، به شب پيچد. اوست شكننده هر ستمگر سركش و نابود كننده هر شيطان رانده شده.
نه او را ناسازي باشد و نه برايش هم­پايي. يكتا و بي‌نياز، نه زاده و نه زاييده شده، او را همتايي نبوده و خداوندي يگانه و پروردگاري بزرگوار است. بخواهد و در گذراند و اراده كند و حكم نمايد. بداند و شماره کند و بميراند و زنده كند. نيازمند و بي‌نياز گرداند. بخنداند و بگرياند. نزديك آورد و دور برد و بازدارد و بخشش کند. او راست پادشاهي و ستايش. به دست اوست تمام نيكي و بر هر چيز تواناست.
شب را در روز و روز را در شب فرو بَرد. معبودي جز او نيست، گران‌مايه و آمرزنده؛ اجابت كننده دعا و فزون‌دهنده عطا، برشمارنده نفَس‌ها و پروردگار جن و انس است. او که چيزي بر وي مشكل نيايد؛ فرياد فريادخواهان، او را آزرده نكند و پافشاري اصراركنندگان، او را به ستوه نياورد.
نيكوكاران را نگاهدار و رستگاران را دستِ يار، مؤمنان را صاحب اختيار و جهانيان را پروردگار است؛ آن كه در همه احوال، سزاوار سپاس و ستايش همه آفريدگان است.
او را ستايش فراوان و سپاس جاودانه مي‌گويم بر شادکامي و پريشان‌حالي و بر دشواري و آساني، و به او و فرشتگان و نوشته‌ها و فرستاده‌هايش ايمان دارم و فرمان او را گردن مي‌نهم و اطاعت مي‌كنم و به سوي هر آن چه مايه خشنودي اوست، مي‌شتابم و بدان چه حكم کرد، تسليمم؛ از سر اشتياق به فرمانبري از وي و بيمناکي از گوشمالي وي. زيرا او خدايي است كه مكرش را ايمني نباشد و از بي عدالتي‌اش هراسي نيست.
و اكنون بر بندگي خويش در محضر وي اقرار مي‌کنم و به پروردگاري او گواهي مي‌دهم و وظيفه خود را در آن چه به من وحي شده، انجام مي‌دهم؛ مباد كه با سرننهادنم، از سوي او عذابي سرکوبگر فرود آيد كه احدي را ياراي پس راندن آن از من نباشد، هر چند کارداني­اش بسيار و دوستي‌اش خالص باشد.
چرا كه معبودي جز او نيست، اوست که مرا آگاهي داد كه اگر آن چه بر من نازل كرده، به مردم نرسانم، وظيفه رسالتش را انجام نداده‌ام، و خداوند تبارك و تعالي ايمني از آزار مردم را برايم تضمين كرده و البته كه او بسنده و بخشنده است.
پس آن گاه، چنين وحي‌ام فرستاد: بسم الله الرحمن الرحيم «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ـ في علي ـ وَإِن لَّمْ تَفْعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» [ به نام خداوند همه مهرِ مهرپرور. اي فرستاده ما! آن چه از سوي پروردگارت ـ در باره علي عليه السلام ـ بر تو وحي شد، ابلاغ كن، وگرنه رسالت خداوند را به انجام نرسانده‌اي؛ و او تو را از آسيب مردمان نگاه مي‌دارد].
هان اي مردمان! آن چه بر من فرود آمده، در تبليغ آن كوتاهي نكرده‌ام و اکنون سبب نزول آيه را بر شما بيان مي‌كنم: همانا جبرئيل، سه مرتبه بر من فرود آمد و مرا از سوي سلام، پروردگارم كه تنها اوست سلام، فرماني آورد كه در اين مكان برپاي ايستم و به هر سفيد و سياهي اعلام كنم كه علي بن ابي طالب، برادر، وصي و جانشين من در ميان امّت و امام پس از من است که جايگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسي است، ليكن پيامبري پس از من نخواهد بود و او پس از خدا و رسول خدا، صاحب اختيارتان است.
 پروردگارم در اين باره، آيه‌اي از کتاب خويش بر من نازل فرموده كه: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ راکعون»[1] [ همانا ولي، صاحب اختيار و سرپرست شما، خدا و پيامبر او و ايمان‌آورندگاني هستند كه نماز به پا مي‌دارند و در حال ركوع زكات مي‌پردازند] و هر آينه علي‌ بن ابي طالب عليه السلام است که نماز به پا داشته و در ركوع، زكات پرداخته و پيوسته جوياي خداي عز و جل است.
و من از جبرئيل درخواستم كه معاف نمودن من از رساندن اين پيام به شما را درخواست نمايد. زيرا كمي پرهيزکاران و فزوني منافقان و مداخله گناه‌ پيشگان و فريبکاري مسخره ‌كنندگان اسلام را مي‌دانم؛ همانان كه خداوند در كتاب خود در وصفشان فرموده: «يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ»[2] [به زبان آن را مي‌گويند كه در دل‌هايشان نيست] و آن را اندك و آسان مي‌شمارند؛ حال آن كه نزد خداوند، بس بزرگ است، و نيز از آن روي كه منافقان، بارها مرا آزار رسانيده تا بدان جا كه مرا اُذُن (سخن شنو و زودباور) ناميده‌اند، به خاطر همراهي بسيار علي عليه السلام با من و روي نمودن من به وي، تا بدان جا كه خداوند در اين باره آيه‌اي فرو فرستاد که: «الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» [و از آنانند كساني كه پيامبر خدا را مي‌آزارند و او را سخن شنو و زودباور مي‌نامند] بگو: « قل اذن » [آري سخن شنو است] بر عليه آنان كه گمان مي‌كنند او تنها سخن مي‌شنود «خير لکم» [اين براي شما بهتر است]،[3] تا پايان آيه.
و اگر مي‌خواستم نام گويندگان چنين سخني را بر زبان آورم و يا مستقيما با دستم به آنان اشاره كنم و يا مردمان را به سويشان هدايت كنم، به راحتي، اين کار را مي‌‌کردم، ليكن سوگند به خدا که در كارشان كرامت نموده، لب فروبستم. با اين حال، خداوند از من خشنود نخواهد گشت، مگر اين كه آن چه در حق علي عليه السلام فرو فرستاده به گوش شما برسانم. سپس پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم چنين خواند: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ـ في علي ـ وَإِن لَّمْ تَفْعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» [هان اي پيامبر ما! آن چه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده ـ در حقّ علي ـ ابلاغ كن؛ وگرنه كار رسالتش را انجام نداده‌اي، و البته خداوند تو را از آسيب مردمان نگاه مي‌دارد]
هان اي مردمان! بدانيد كه خداوند، او را برايتان صاحب اختيار و امام قرار داده و پيروي او را بر مهاجران و انصار و آنان كه به نيكي از ايشان پيروي مي‌كنند و بر باديه ‌نشينان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر كوچك و بزرگ و سفيد و سياه و بر هر يكتاپرست، واجب شمرده است.
فرمان او جاري، گفتار او بسنده و امرش نافذ است. ناسازگارش نفرين شده، و پيرو و باوركننده‌اش در مهر و رحمت است. هر آينه خداوند، او و شنوايان سخن او و فرمان بران وي را آمرزيده است.
هان اي مردمان! آخرين بار است كه در اين اجتماع به پا ايستاده‌ام. پس بشنويد و فرمان بريد و دستور حق را گردن گذاريد؛ چرا كه خداوند عز و جل ولي و معبود شماست و پس از خداوند، ولي شما، رسول و پيامبر صلي الله عليه و آله اوست كه اكنون با شما سخن مي‌گويد و پس از من، علي عليه السلام ولي و امام شماست به فرمان پروردگار. آن گاه، امامت در فرزندان من از نسل علي عليه السلام خواهد بود. اين قانون تا روز ديدار با خدا و رسول او دوام خواهد داشت.
حلال نيست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان حلال دانند، و حرام نيست، مگر آن چه آنان حرام دانند. خداوند عز و جل، حلال و حرام را براي من بيان فرموده و آن چه پروردگارم از كتاب خويش و حلال و حرامش به من آموخته، در اختيار علي عليه السلام نهاده‌ام.
هان اي مردمان! هيچ دانشي نيست، مگر اين که خداوند، آن را در جان من نبشته و من نيز آن را در جان پيشواي پرهيزكاران، علي عليه السلام بر نهاده‌ام. هيچ دانشي نيست، مگر آن که آن را به علي عليه السلام آموخته‌ام و او امام روشنگر است.
هان مردمان! از راه علي عليه السلام گم نشويد و از وي نگريزيد و از سرپرستي‌اش روي برنگردانيد. اوست که به درستي و راستي خوانده و خود نيز بدان عمل نمايد و نادرستي را نابود كند و از آن بازدارد. در راه خدا نكوهش نكوهش گران، او را از كار باز ندارد. او نخستين مؤمن به خدا و رسول اوست و كسي در ايمان، به او سبقت نجسته است و همو جان خود را فداي رسول الله صلي الله عليه و آله نموده و با او همراه بوده است؛ درحالي که هيچ يک از مردان غير از وي، خدا را به همراه رسول الله صلي الله عليه و آله عبادت نمي‌کردند.
هان اي مردمان! او را برتر دانيد، كه خداوند او را برگزيده، و پيشوايي او را بپذيريد، كه خداوند، او را برپاي داشته است.
هان اي مردمان! او از سوي خدا امام است و هرگز خداوند، توبه منكر او را نپذيرد و وي را نيامرزد و اين حتم است نزد خداوند در باره ناسازگار علي و هرآينه او را به عذاب دردناک پايدار و جاويدان كيفر كند. پس از مخالفت با سخن من در باره وي بهراسيد تا مبادا در آتشي درشويد كه آتش گيره آن مردمانند و سنگ، كه براي حق‌ستيزان آماده شده است.
هان مردمان! به خدا سوگند كه پيامبران پيشين به ظهورم مژده داده‌اند و اكنون من فرجام پيامبران و برهان بر آفريدگان در آسمان و زمينم. آن كس كه در آن،  ذره­اي به وادي ترديد درافتد، به كفر جاهليت نخستين درآمده و هر که در سخنان امروزم ترديد کند، در تمامي رسالتم شک کرده است و هرآينه جايگاه ناباوران آن، آتش دوزخ خواهد بود.
هان اي مردمان! خداوند عز و جل به منّت خود بر من و احسان خويش به من اين برتري را به من پيشكش كرد و به حق كه خدايي جز او نيست. و او راست تمام ستايش من در همه روزگاران و در هر حال و مقام.
هان ای مردمان! علي عليه السلام را برتر دانيد كه او برترين مردمان از مرد و زن پس از من است؛ با وجود ماست که آفريدگان پايدارند و خداوند روزي‌شان را فرو مي‌فرستد.
منفور است، منفور است؛ مغضوب است، مغضوب است آن که اين گفته مرا نپذيرد!
هان! بدانيد جبرئيل از سوي خداوند خبرم داد: هر آن كه با علي عليه السلام بستيزد و بر ولايت او گردن ننهد، نفرين و خشم من بر او باد! پس هر نفسي بنگرد كه براي فرداي رستاخيز خود چه پيش فرستاده است و تقوا پيشه كنيد و از ناسازگاري با علي عليه السلام بپرهيزيد. مباد كه گام‌هايتان پس از استواري درلغزد؛ كه خداوند بر كردارتان آگاه است.
هان اي مردمان! قرآن را به انديشه خوانيد و ژرفي آيات و محکمات آن را فهم نماييد و در پي متشابهات آن نيفتيد که به خدا سوگند، بازداري هاي قرآن را کس به روشني نگويد و تفسير آن را آشکارا بيان نکند، مگر کسي که اکنون دستش در دست من است و او را به سمت خود، فراز کشيده‌ام و بازويش را بالا برده و به شما اعلام مي‌کنم: هر که من سرپرست او هستم، اين علي عليه السلام سرپرست اوست و او علي ‌بن ابي طالب برادر و وصي من است و سرپرستي و به ولايت پذيرفتن او حکمي است از جانب خداوند که بر من فرو فرستاده است.
هان اي مردمان! همانا او همجوار و همسايه خداوند است كه در کتاب خود مي‌فرمايد: «يَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ»[4] [تا آن که مبادا كسي در روز رستاخيز بگويد: افسوسم باد بر کوتاهي و کم کاري‌ام در همسايه خدا]
هان ای مردمان! همانا علي و فرزندان پاكم از نسل او، وزنه کوچك‌ترند و قرآن وزنه بزرگتر. هر يك از اين دو از ديگر همراه خود، خبر مي‌دهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.
هان! بدانيد كه آنان امانتداران خداوند در ميان آفريدگان و حاكمان او در زمين اويند.
هشدار! که خداوند عز و جل بيان کرد و من از جانب خداوند عز و جل بازگو نمودم. هان! که من وظيفه‌ خويش را ادا كردم. هشدار كه من ابلاغ كردم و هان! به گوشتان رساندم و زنهار! روشن نمودم. هشدار! كه هرگز به جز اين برادرم، كسي اميرالمؤمنين نخواهد بود. هشدار! كه پس از من اميري بر مؤمنان، براي كسي جز او روا نباشد.
سپس دست بر بازوي علي عليه السلام زد و او را فرازتر کشيد، و اميرالمؤمنين چنان بود که از همان آغاز که پيامبر صلي الله عليه و آله به خطبه برخاست، علي عليه السلام را فراز کشيده بود، به گونه­اي که پاهاي او تا زانوي رسول خدا صلي الله عليه و آله برابر بود و آن گاه فرمود:
هان اي مردمان! اين علي عليه السلام است، برادر و وصي و در دل‌گيرنده دانش من و هم اوست جانشين من در ميان امّت و بر تفسير كتاب خداي عز و جل كه مردمان را به سوي او بخواند و به آن چه موجب خشنودي اوست، عمل كند و با دشمنانش ستيز نمايد و بر فرمانبرداري از خداوند، ياريگر باشد و بازدارنده از نافرماني او باشد. همانا اوست جانشين رسول الله صلي الله عليه و آله و پيشواي ايمان‌آورندگان و امام هدايتگر به امر خداست و كسي كه به فرمان خدا با پيمان‌شكنان، روي گردانان از راستي و درستي و گريختگان از دين، پيكار كند.
مي‌گويم: به فرمان خداوند، سخن حق، نزد وي دگرگون نخواهد شد. مي‌گويم: پروردگارا! دوستداران او را دوست دار و دشمنان او را دشمن دار. ناباورانش را و انکار کنندگان حق او را نفرين کن و خشم خود را بر ناديده ‌گيرندگان وي فرود آر.
خداوندا! تو خود امامت را براي علي عليه السلام، ولي خود فرو فرستادي، آن هنگام که در تبيين آن به ‌واسطه آن چه از دين مردمان، تکميل نمودي و نعمت خود را بر ايشان، به کمال بخشيدي و اسلام را براي ايشان پسنديدي؛ وي را برترين شمردي و فرمودي: «وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»[5] [و آن كه جز اسلام ديني بجويد، از او پذيرفته نخواهد شد و در جهان ديگر در شمار زيانكاران خواهد بود] خداوندا! تو را گواه مي‌گيرم كه پيام تو را به مردمان رساندم.
هان اي مردمان! خداوند عز و جل، دين را با امامت علي عليه السلام تكميل فرمود. اينك آنان كه از او و جانشينانش از فرزندان من و از نسل او، تا برپايي رستاخيز و عرضه بر خدا، پيروي نكنند،«حَبِطَت أعمالُهم وَ فِي النَّار هُم خَالدونَ»[6] [ايشان كرده‌هايشان بيهوده بوده و تنها در آتش دوزخ جاودان خواهند بود] «لا يخَفَّف عنهم العذابُ وَ لا هُم ينظَرون»[7] [نه از عذابشان كاسته شود و نه ايشان را لحظه‌اي اماني داده شود]
هان اي مردمان! اين علي عليه السلام ياورترين شما براي من، سزاوارترين شما به من و نزديك‌ترين شما به من و عزيزترين شما بر من است. خداوند عز و جل و من از او خشنوديم. آيه رضايتي در قرآن نيست، مگر در باره او و خدا هيچ گاه ايمان‌ آوردگان را خطابي ننموده، مگر ابتدا از او، و آيه ستايشي نازل نگشته، مگر در باره او، و خداوند درآيه «هَلْ أَتَى علَى الْإِنسَانِ»[8] [آیا انسان را آن هنگام از روزگار (به یاد) آید که چیزی درخور یاد کردن نبود؟] گواهي بر بهشت رفتن نداده، مگر بري او، و آن را در حق غير او نازل نكرده و به آن آيه، جز او را نستوده است.
هان اي مردمان! او ياور دين خدا و دفاع كننده از رسول اوست. او پرهيزكار پاكيزه و رهنماي ارشاد شده است. پيامبرتان برترين پيامبر، وصي او برترين وصي و فرزندان او برترين اوصيايند.
هان اي مردمان! فرزندان هر پيامبر از نسل اويند و فرزندان من از صلب علي‌اند.
هان اي مردمان! به راستي كه شيطان، آدم را با رشك ‌ورزي از بهشت رانده است؛ مبادا شما به علي عليه السلام رشك ورزيد كه كرده‌هايتان نابود و گام‌هايتان لغزان گردد. آدم با يك اشتباه به زمين، هبوط داده شد و حال آن كه برگزيده خداي عز و جل بود. پس چگونه خواهيد بود شما اگر لغزش نماييد و حال آن كه شما بندگان خداييد.
آگاه باشيد! كه با علي نمي‌ستيزد، مگر تيره ‌بخت و سرپرستي او را نمي‌پذيرد، مگر پرهيزگار و به او نمي‌گرود، مگر گرونده‌اي بي‌آلايش.
به خدا سوگند كه سوره والعصر در باره علي نازل شد: «بسم الله الرحمن الرحيم* وَالْعصْر * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»[9] [ به نام خداوند همه مهر مهرپرور * قسم به عصر كه انسان در زيان است * مگر آنان که ايمان آورند و کردار نيک به‌ جاي آرند و در ميان خود به حق سفارش نمايند و يکديگر را به شکيبايي توصيه کنند].
هان مردمان! خدا را گواه گرفتم و پيام او را به شما رسانيدم «وَمَا علَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ»[10] [و بر فرستاده، وظيفه‌اي جز بيان و ابلاغ روشن نيست].
هان مردمان! «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ»[11] [تقوا پيشه كنيد، آن گونه كه بايسته است و نميريد جز در آن حال که به اسلام گرويدگانيد].
هان مردمان! به خدا و رسول و نوري که با وي نازل گشت، ايمان آوريد «مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا علَى أَدْبَارِهَا»[12] [پيش از آن كه چهره‌هايي را تباه و آن را باژگونه كنيم].
هان اي مردمان! نور از سوي خداوند عز و جل در جان من، سپس در جان علي‌بن ابي طالب عليه السلام، آن گاه در نسل او تا مهدي قائم عليه السلام كه حق خدا و حق هر مؤمني را باز مي‌ستاند، جريان يافته است. چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهي‌كنندگان، ستيزه‌گران، ناسازگاران، نابکاران و گنهكاران و ستمكاران و زورگيرندگان از تمامي جهانيان، حجت آورده است.
هان مردمان! همانا من رسول خدايم و پيش از من نيز رسولاني آمده و عمرشان سپري گشته است. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم، به جاهليت عقب گرد مي‌كنيد؟ و هر که (به قهقرا) بر پاشنه‌اش عقب گرد نمايد، هرگز خدا را زياني نخواهد رسانيد و خداوند، سپاسگزاران شكيبا را پاداش خواهد داد. بدانيد كه علي عليه السلام و پس از او فرزندان من از نسل او، دارنده صفت شكيبايي و سپاسگزاري اند.
هان اي مردمان! اسلامتان را بر من منت نگذاريد که خداوند بر شما خشم گيرد و شما را عذابي از نزد خود گرفتار نمايد. همانا پروردگار شما در كمين گاه است.
اي مردمان! به زودي پس از من پيشواياني خواهند بود كه شما را به سوي آتش مي‌خوانند و در روز رستاخيز تنها و بي ياور خواهند ماند. هان مردمان! خداوند و من از آنان بيزاريم.
هان اي مردمان! آنان و ياران و پيروانشان و دنباله روان آنان در ژرف‌ترين جاي دوزخ خواهند بود و چه جايگاه بدي است جايگاه متكبّران.
هان مردمان! اينك جانشيني خود را تا برپايي روز رستاخيز به شکل امامت و وراثت در نسل خود به امانت به جاي مي‌گذارم و اکنون ابلاغ کردم آن چه را ابلاغ نمودم تا برهان باشد بر هر شاهد و غايب و بر آنان كه زاده شده يا نشده‌اند، پس بايسته است تا برپايي رستاخيز، اين سخن را حاضران به غايبان و پدران به فرزندان برسانند و به زودي کساني امامت را با پادشاهي جايگزين و آن را غصب خواهند نمود. هان! نفرين و خشم خدا بر غاصبان و چپاول‌گران! و البته در آن هنگام است که تنها به کار شما خواهيم پرداخت، اي جن و انس! و بر سر شما شعله‌هايي از آتش و مس گداخته فرو خواهد ريخت و هرگز ياري کرده نشويد.
هان اي مردمان! هر آينه خداوند عز و جل شما را به حالتان رها نمي‌کرد، مگر آن که ناپاك را از پاك جدا كند و خداوند نخواهد که شما را بر غيب آگاه گرداند.
هان اي مردمان! هيچ سرزميني نيست، مگر اين كه خداوند به خاطر تكذيب اهلش، آن را نابود خواهد فرمود و آن چنان که فرمود: شهرها را در حالي که ستم پيشه مي‌کنند، هلاک مي‌گرداند و اين امام شما و ولي شماست و او وعده نموده با خداوند است و خداوند، وعده او را به حقيقت خواهد رساند.
هان ای مردمان! پيش از شما، شمار فزوني از گذشتگان گمراه شدند و خداوند گذشتگان را نابود كرد و هم او نابودكننده آيندگان است.
او خود در كتابش آورده: «أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ * ثُمَّ نُتْبِعهُمُ الْآخِرِينَ * كَذَلِكَ نَفْعلُ بِالْمُجْرِمِينَ * وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ»[13] [آيا پيشينيان را تباه نكرديم و به دنبال آنان آيندگان را گرفتار نساختيم؟ با مجرمان اين چنين كنيم. واي در اين روز بر ناباوران]
هان مردمان! همانا خداوند مرا امر کرده و نهي نموده و من نيز همان گونه علي عليه السلام را امر کردم و نهي نمودم و اکنون امر و نهي را از خداي ‌تعالي دريافته است؛ پس فرمان او را بشنويد و از آن چه بازتان مي‌دارد، خودداري کنيد و به خواست وي درآييد و راه‌هاي گونه‌گون، شما را از راه او باز ندارد!
صراط مستقيم خداوند، منم كه شما را به پيروي آن امر فرموده و پس از من علي عليه السلام است و آن گاه فرزندانم از نسل او، پيشواياني به حق، که راه راست مي‌نمايند و به ‌واسطه آن، راه را به شيوه ميانه‌روي مي‌پويند.
سپس پيامبر «الحمد لله» را تا انتها قرائت کرد و فرمود: هان! به خدا سوگند، اين سوره در باره من نازل شده و در باره ايشان نازل شده و شامل همه آنان مي‌باشد و به آنان اختصاص يافته است. آنان اولياي خدايند كه ترسي بر ايشان نيست و اندوهگين نمي‌گردند. هان بدانيد که حزب خدا، چيره و غالب خواهد بود. هشدار! كه ستيزندگان با امامان، اهل دو دستگي و ساربانان تباهي‌انگيز و همكاران شياطين‌اند «يُوحِي بَعضُهُمْ إِلَى بَعضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا»[14] [هر يک از ايشان از راه فريب، ديگري را سخنان آراسته تحويل مي‌دهد] تا آخر آيه. هان! بدانيد كه دوستان ايشان مؤمناني هستند که خداوند در كتاب خود از ايشان چنين ياد كرده: «لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»[15] [ نمي‌يابي قومي که به خدا و روز بازپسين ايمان آورده باشند، ولي با ستيزه‌گران با خدا و رسول را، دوستي نمايند]
هان! دوستداران امامان، ايمانيان‌اند كه قرآن چنان توصيف فرموده: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَـئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ»[16] [آنان كه ايمان آورده و باور خود را به ستم (شرك) نيالوده‌اند، ايشان در امان‌اند و هم ايشان راه ‌يافتگان‌اند]
هان! ياران پيشوايان، كساني هستند كه به ايمان رسيده و از دودلي به دور هستند. هان! اولياي امامان، آنانند كه با آرامش به بهشت درخواهند شد و فرشتگان، با سلام، آنان را پذيرفته و خواهند گفت: «طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ»[17]  [درود بر شما كه پاك گرديديد، اينك داخل شويد كه در بهشت، جاودانه اید] هان! اولياي ايشان آنهايي هستند که خداوند فرمايد: «يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ»[18] [ به بهشت پاي مي‌نهند و در آن بدون حساب روزي داده خواهند شد] هان! دشمنان آنان آن كساني‌اند كه در آتش درآيند و همانا ناله افروزش جهنم را مي‌شنوند؛ در حالي كه در جوشش است و هرم شعله‌هاي آتش، همچون بازدمي زبانه مي‌كشد «كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعنَتْ أُخْتَهَا»[19] [هر گاه که گروهي از مردمان بدان داخل شوند، گروه ديگر را لعنت نمايند] هان! كه دشمنان ايشان همانانند كه خداوند در باره آنان فرموده: «كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ * قَالُوا بَلَى»[20] [هر گروهي از آنان که داخل جهنم شود آتشداران دوزخ ايشان را مي‌پرسند: مگر برايتان زنهار دهنده‌اي نيامد؟! مي‌گويند: آري] هان! ياران ايشان «الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِير»[21] [کساني‌اند که در نهان، از پروردگار خويش ترسانند، آمرزش و پاداش بزرگ براي آنان خواهد بود]
هان مردمان! چه بسيار فرق است ميان آتش و بهشت!
هان مردمان! ستيزه جويان ما کساني‌اند که خداوند، ايشان را نستوده و نفرين فرموده و دوستداران ما کساني‌اند که خداوند، ايشان را ستوده و دوست مي‌دارد.
هان مردمان! بدانيد كه همانا من بيم دهنده‌ام و علي عليه السلام هدايت‌گر.
هان مردمان! بدانيد كه من پيامبرم و علي عليه السلام وصي من است.
آگاه باشيد! همانا آخرين امام از ما، مهدي قائم عليه السلام است. هان! او بر تمامي اديان چيره خواهد بود.
هان! كه اوست انتقام‌گيرنده از ستمكاران.
هان! كه اوست فاتح دژها و ويران‌كننده آنها.
هان! كه اوست چيره بر هر قبيله‌اي از شرک.
هان! كه او خونخواه تمام اولياي خداست.
هان! که اوست ياور دين خداي عز و جل.
هان! كه اوست پيمانه‌گير از دريايي ژرف.
هان! كه او بر هر ارزشمندي به اندازه ارزش او، و بر هر ناداني به اندازه ناداني‌اش ارج كند.
هشدار! كه او برترين و برگزيده خداوند است.
هشدار! كه او وارث دانش‌ها و دربرگيرنده ادراك‌هاست.
هان! بدانيد كه او از سوي پروردگارش سخن مي‌گويد و آيات و نشانه‌هاي او را برپا كند. بدانيد همانا اوست باليده و استوار.
بيدار باشيد! هموست كه (اختيار امور جهانيان و آيين آنان) به او واگذار شده است.
آگاه باشيد! كه تمامي گذشتگان، ظهور او را پيشگويي كرده‌اند.
آگاه باشيد! كه اوست حجّت پايدار و پس از او حجّتي نخواهد بود و حقيقت و نوري نيست، مگر نزد او.
هان! كسي بر او پيروز نخواهد شد و ستيزنده او ياري نخواهد گشت.
آگاه باشيد كه او ولي خدا در زمين، داور او در ميان مردم و امانتدار امور آشكار و نهان است.
هان مردمان! من پيام خدا را برايتان آشكار كرده و تفهيم نمودم و اين علي عليه السلام است كه پس از من، شما را آگاه مي‌كند. اينك شما را مي‌خوانم كه پس از پايان خطبه با من بر بيعت با وي و اعتراف به او و سپس با علي عليه السلام دست بيعت دهيد. آگاه باشيد من با خداوند و علي با من پيمان بسته و من اكنون از سوي خداي عز و جل براي امامت او پيمان مي‌گيرم. «فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ علَى نَفْسِهِ»[22] [و هر که پيمان شکند، هر آينه بر ضد خود پيمان شکسته است]
هان مردمان! «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعتَمَرَ»[23] [همانا حج و عمره از شعائر (آيين‌هاي) الهي است. پس زائران خانه خدا و عمره‌كنندگان] تا پايان آيه.
هان مردمان! در خانه خدا حج گزاريد؛ كه هيچ خانداني داخل آن نشد، مگر رشد کرده و بس شمار گشتند، و كسي از آن روي برنگردانيد، مگر بي نسل و پراکنده گرديدند.
هان مردمان! مؤمني در موقف (عرفات، مشعر، منا) نمانَد، مگر اين كه خدا گناهان گذشته او را بيامرزد و چون حج خود پايان بَرد، کار خود را از گيرد.
هان مردمان! حاجيان، دستگيري شده‌اند و هزينه سفرشان جبران مي‌شود و البته، خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نخواهد كرد.
هان مردمان! خانه خدا را با دين كامل و دانشي ژرف، زيارت كنيد و از زيارتگاه‌ها جز با توبه و بازايستادن (از گناهان) برنگرديد.
هان مردمان! نماز را به پا داريد و زكات بپردازيد؛ همان‌ سان كه خداوند عز و جل امر فرموده است. پس اگر زمان بر شما دراز شد و كوتاهي كرديد يا از ياد برديد، علي عليه السلام صاحب اختيار و تبيين كننده بر شماست. خداوند عز و جل او را پس از من در ميان شما برنهاده و آنان که خداوند از نسل من و او (به جانشيني ما) خلق نمود،[24] پرسش‌هاي شما را پاسخ دهند و آن چه را نمي‌دانيد به شما مي‌آموزند.
هان! حلال و حرام بيش از آن است كه من شمارش كنم و بشناسانم؛ پس يك باره به حلال فرمان مي‌دهم و از حرام باز مي‌دارم و مأمورم بر شما بيعت بگيرم و دست در دست من نهيد در مورد پذيرش آن چه از سوي خداوند آورده‌ام در باره علي اميرالمؤمنين و اوصياي پس از او كه آنان از من و اويند و اين امامت در ايشان پايدار است و فرجام آنان، مهدي است تا روز رستاخيز که به حق، حکم خواهد داد.
هان مردمان! شما را به هرگونه حلال و حرامي راهنمايي كردم و از آن هرگز برنمي‌گردم و تغييري در کار نيست. بدانيد و آگاه باشيد! آنها را ياد كنيد و نگه داريد و يكديگر را به آن توصيه نماييد و در آن دگرگوني ميندازيد. هشدار كه دوباره مي‌گويم: بيدار باشيد! نماز را به پا داريد و زكات بپردازيد و امر به معروف كنيد و از منكر بازداريد.
و بدانيد كه ريشه امر به معروف اين است كه به گفته من (در باره امامت) برسيد و سخن مرا به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد و آنان را از ناسازگاري سخنان من بازداريد؛ همانا سخن من فرمان خدا و من است و هيچ امر به معروف و نهي از منكري جز با امام معصوم كمال نمي‌يابد.
هان مردمان! قرآن بر شما روشن مي‌كند كه امامان پس از علي عليه السلام فرزندان اويند و من به شما شناساندم كه آنان از او و از من‌اند. چرا كه خداوند در كتاب خود مي‌گويد: «وَجَعلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عقِبِهِ»[25] [آن را را فرماني پايدار در نسل او قرار داد] و مادام كه به قرآن و امامان تمسك كنيد، گمراه نخواهيد شد.
هان مردمان! تقوا پيشه کنيد و از سختي رستاخيز بهراسيد، همان گونه كه خداوند عز و جل فرمود: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعةِ شَيْءٌ عظِيمٌ »[26] [همانا لرزه روز رستاخيز حادثه بزرگ است].
مرگ، حساب، موازين و حسابرسي در برابر پروردگار جهانيان و پاداش و كيفر را ياد كنيد. آن كه نيكي آورد، پاداش گيرد و آن كه بدي كرد، بهره از بهشت نخواهد برد.
هان مردمان! شما بيش از آنيد كه در يك زمان با يك دست من بيعت نماييد. از اين روي خداوند عز و جل به من دستور داده كه از زبان شما اقرار بگيرم و پيمان ولايت علي اميرالمؤمنين را محكم كنم و نيز بر امامان پس از او كه از نسل من و اويند؛ همان گونه كه اعلام كردم كه ذرّيّه من از نسل اوست.
پس همگان بگوييد: ما سخنان تو را شنيده، سر مي‌نهيم و بدان خشنوديم و بر آن گردن گذاریم و بر آن چه از سوي پروردگارمان در امامت علي اميرالمؤمنين عليه السلام و امامان ديگر از پشت او به ما ابلاغ كردي، با دل و جان و زبان و دست‌هايمان با تو پيمان مي‌بنديم و بر اين پيمان زنده‌ايم و خواهيم مرد و برانگيخته مي‌شويم و هرگز آن را دگرگون و مبدل نكرده، شكّ و انكار نخواهيم داشت و از عهد و پيمان خود برنمي‌گرديم.
مطيع خداونديم و از تو و علي اميرالمؤمنين عليه السلام و اماماني پيروي مي‌کنيم که نام بردي از نسل خود و پشت او پس از حسن و حسين عليهما السلام، همان دو که جايگاه ايشان را نزد خود و منزلت ايشان در نزد خداوند تبارک و تعالي به شما گفتم و به شما بيان داشتم که آن دو، سرور جوانان اهل بهشتند و امامند پس از پدرشان علي عليه السلام که من پدر ايشانم پيش از او.
پس بگوييد به خدا و تو و علي و حسن و حسين و اماماني که نام بردي، عهد و پيماني براي امير المؤمنين از دل و جان و زبان و روح و دستانمان داديم و هر كس توانست با دست و گرنه با زبان پيمان بست و هرگز پيمانمان را دگرگون نخواهيم كرد و خداوند از ما هرگز شكستن عهد نبيند. خداوند را بر آن گواه خواهيم گرفت و هر آينه خداوند بر گواهي، كافي است و تو نيز بر ما گواه باش و همه فرمان ‌برندگان از آشکار و پنهان و فرشتگان خدا و سربازان و بندگان او و خداوند از هر شاهدي بزرگتر است.
هان مردمان! چه مي‌گوييد؟ همانا خداوند هر صدايي را مي‌شنود و نوايي را كه از دل­ها مي‌گذرد، مي‌داند. هر آن كس هدايت پذيرفت، خير را براي خويشتن پذيرفته و آن كه گمراه شد، به زيان خود رفته است و هر كس بيعت كند، هر آينه با خداوند پيمان بسته كه «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيدِيهِم»[27] [دست خدا بالاي دستان آنهاست]
هان مردمان! اينك با خداوند بيعت كنيد و با من پيمان بنديد و با علي اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان عليهم السلام پس از آنان از نسل آنان كه نشانه پايدارند و خداوند نابکاران را به ايشان تباه مي‌كند و به باوفايان به ‌واسطه ايشان مهر مي‌ورزد.
«فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ علَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عاهَدَ علَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عظِيمًا»[28] [هر كه پيمان شكند جز اين نيست كه به زيان خود گام برداشته، و هر كه بر عهدي كه با خدا بسته، پابرجا ماند؛ به زودي خدا او را پاداش بزرگي خواهد داد]
هان مردمان! آن چه بر شما گفتم، بگوييد و به علي عليه السلام با لقب اميرالمؤمنين سلام گوييد و بگوييد: «سَمِعنَا وَأَطَعنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ»[29] [شنيديم و فرمان مي‌بريم. پروردگارا، آمرزشت خواهيم و بازگشت به سوي تو است] و نيز بگوييد: «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ»[30] [تمام سپاس خدايي راست كه ما را به اين راهنمايي فرمود وگر نبود آن که خدا راهنمايي‌مان کند، راه نمي‌يافتيم]
هان مردمان! هر آينه برتري‌هاي علي بن ابي طالب عليه السلام نزد خداوند عز و جل كه در قرآن نازل فرموده، بيش از آن است كه من يك باره برشمارم. پس هر كس از مقامات او خبر داد و آنها را شناساند، تصديق و تأييدش كنيد.
هان مردمان! آن كس كه از خدا و رسولش و علي و اماماني كه نام بردم پيروي كند، به رستگاري بزرگي دست يافته است.
هان مردمان! بيشترين سبقت جويان به بيعت و پيمان و سروري او و درود آوردن بر او براي مقام «امارت مؤمنان»، رستگارانند و در بهشت­هايي پر بهره خواهند بود.
هان مردمان! آن چه خدا را خشنود كند، بگوييد. پس اگر شما و تمامي زمينيان كفران ورزند، خدا را زياني نخواهد رسانيد.
پروردگارا! ايمان‌آورندگان را بيامرز و كافران را هلاک گردان! و سپاس خدا راست پروردگار جهانيان».
پس آن گاه مردمان ندا برآوردند: آري شنيديم و سرنهاديم بر آن چه خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آله امر کرد با دل‌ها و زبان‌ها و دست‌هامان. آن گاه با ازدحام و فشار بر يکديگر به سمت رسول الله صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام آمدند و با دست، بيعت کردند و اولين کساني که با رسول الله صلي الله عليه و آله دست بيعت دادند، خليفه اولي و دومي و سومي و چهارمي و پنجمي بودند و ديگر مهاجران و انصار و بقيه مردم به حسب جايگاه خود با ايشان دست بيعت دادند تا آن که نماز غروب را با نماز عشاء خواندند و بيعت و دست دادن تا سه روز پس از آن ادامه داشت و هر گاه که قومي بيعت مي‌نمود، رسول الله صلي الله عليه و آله مي‌فرمود: «سپاس خدا راست پروردگار جهانيان. سپاس خدايي راست که ما را بر تمام جهانيان برتري داد».


منابع خطبه غدیر:
احتجاج طبرسی جلد 1 ص 58
بحار الانوار ج 37 ص 204
عوالم العلوم و المعارف و الاحوال ص 178
تفسیر صافی جلد 2 ص 56
روضة الواعظین و بصیرة المتعظین  جلد 1 ص 92
البرهان فی تفسیر القران جلد 2 صفحه 230
[1]- مائده/ 55.
[2]- فتح/11.
[3]- توبه/61.
[4]- زمر/56.
[5]- آل عمران/ 85.
[6]- توبه/17.
[7]- بقره/162 و آل عمران/88.
[8]- انسان/1.
[9]- عصر/1ـ 3.
[10]- نور/54 و عنکبوت/18.
[11]- آل عمران/102.
[12]- نساء/ 47.
[13]- مرسلات/16- 19.
[14]- انعام/112.
[15]- مجادله/22.
[16]- انعام/82.
[17]- زمر/73.
[18]- غافر/40.
19- اعراف/38.
[20]- ملک/8 و 9.
[21]- ملک/12.
[22]- فتح/10.
[23]- بقره/158.
[24]- در احتجاج: به جانشيني ما گذاشت.
[25]- زخرف/28.
[26]- حج/ 1.
[27]- فتح/10.
[28]- فتح/10.
[29]- بقره/285.
[30]- اعراف/43.

اشعار عید غدیر خم استاد سازگار (میثم) بحرطویل

بحر طویل

ساقی از خمّ ولایم بچشان باده که امشب به تولای علی مست شوم، بی خبر از هست شوم، عاشق یکدست شوم، سر بکشم، پر بکشم، حلقه ی اقبال زنم، از قفس خاکی تن بال زنم، لب به سخن باز کنم، خوانم و پرواز کنم، گویم و اعجاز کنم، بر دو جهان ناز کنم، مدح علی بر همه آغاز کنم، هان منم و عشق امیرم، به همین عشق اسیرم، که کشد سوی غدیرم، روم و دامن دلدار بگیرم، نگهی افکند آنگونه که صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم، چه غدیری، چه امیری، چه بشیری، چه مه و مهر منیری، چه قیامی، چه پیامی، چه امامی، چه مقامی، همه جا بحر عنایت، همه جا نور لایت، شده از خالق معبود روایت، که بود عید ولایت، ملک و حور و پری، ارض و سما، کوه و چمن، دشت و دمن، ریگ و حجر، نخل و شجر، جنّ و بشر، یکسره کوشند مگر تا شنوند، از دو لب ختم رُسل، فخر سُبل، هادی کل، مدح علی شیر خدا را


جبرئیل آمده از سوی خداوند تعالی، به رخش نور تجلی، به لبش حکم تولّی، که الا ختم رسالت، گهر بحر جلالت، نبی امی خاتم، پدر عالم و آدم، صلوات از سوی حق بر تو بر آل تو هر دم، به علی باش مبلّغ، به تو امر از طرف خالق سرمد شده، بلّغ، برسان حکم خدا را، وَ بگو گفته ی ما را، که خدا یار تو باشد، اگر امروز زبان را نگشایی و تولای علی را به خلایق ننمایی و دل اهل ولا را نربایی، به خدایی که تو را داده چنین قدر و جلالت، به تو و حیدر و آلت، همه ابلاغ تو باطل شود از بدو رسالت، بگشا لعل لب و بانگ به عالم بزن و سیطره ی کفر و دو رویی همه بر هم بزن از شیر خدا دم بزن اینک بچشان بر همگان جام ولا را


چو شنید این سخن از پیک خدا خواجه ی عالم، شرف دوده ی آدم، نبی پاک و مکرم، همه توحید مجسم، لب جانبخش مسیحایی او غنچه صفت باز شد از هم، که الا ای همه حجاج، زن و مرد، ز پیر و ز جوان، خُرد و کلان، باز بگیرید عنان، کز طرف ذات خدای دو جهان آمده فرمان، که بگویم به شما آنچه شده وحی به من از سوی خلاق زمن، خلق در آن برکه شده جمع، چو پروانه که بر دور و بر شمع، بفرمود نبی تا ز جهاز شتران گشت به پا منبر و چشم همه بر قامت پیغمبر و بگذاشت نبی پای بر آن منبر و فرمود بسی حمد و ثنای احد داور و پس خواند یکی خطبه ی غرّای ز هر نقص مبرا، به نوایی که بسی بود دل آرا، به ندایی که زن و مرد شنیدند ز لعل لبش آن طُرفه ندا را


سخن ختم رسل برد ز سر هوش زن و مرد، سراپا همگان گوش، به جز نطق محمد همه خاموش، الا ای همه را بار ولایت به سر دوش، مبادا شود این قصه فراموش، که ناگاه نگاه نبی افتاد به رخسار علی، حجت حی ازلی، شیر خداوند جلی، آن به خداوند ولی، فارس میدان یلی، خواند ورا بر روی منبر به کنارش به چنان عزّ و وقارش، صلوات همه ی خلق نثارش، نگه ختم رسل سوی علی، شیفته ی روی علی، گشته ثناگوی علی، آی همه امت احمد بشتابید و بیایید و ببینید، همه دست علی را به سر دست محمد، دو لب خویش گشوده، دل یک خلق ربوده، که هر آنکس که منم رهبر و مولاش، بود تا ابدالدهر علی رهبر و مولاش، علی سرور و آقاش، علی حصن حصین است، علی سرّ مبین است، علی یاور دین است، علی یار و معین است، علی فخر زمان است، علی میر سماوات و زمین است، علی حبل متین است، امام است و امین است، همین است و همین است، علی رهبر و مولاست شما را


علی صوم و صلات است، علی حج و زکات است، علی صبر و ثبات است، علی خضر حیات است، علی نیت و تکبیر، علی حمد و رکوع است، وَ قیام است و قعود است، علی حج و علی کعبه، علی مروه، علی سعی و علی رکن و مفاف است و طواف است، علی اول اسلام، علی آخر اسلام، علی محور اسلام، علی رهبر اسلام، علی سرور اسلام، علی یاور اسلام، علی ردّ و قبول است، علی بحر عقول است، علی جان رسول است، علی زوج بتول است، علی عرش و علی فرش، وَ علی مهر و علی ماه، وَ علی آدم و نوح است، وَ خلیل است و کلیم است و مسیح است، علی یوسف و یعقوب و سلیمان و علی یونس و خضر است، علی فاتح بدر و اُحد و خیبر و احزاب، علی اصل خطاب است، ثواب است و عِقاب است، ظهور است و حجاب است، به ربّی که کریم است و رحیم است و ودود است و غفور است و حلیم است و عظیم است، خدا مثل علی شیر ندارد، دو جهان مثل علی میر ندارد، نتوان یافت همانند علی گر چه بگردید همه ارض و سما را


علی شاهد و مشهود، علی عابد و معبود، علی قاصد و مقصود، علی حامد و محمود، علی ذاکر و مذکور، علی ناصر و منصور، علی آمر و مأمور، علی ناشر و منشور، علی ناظر و منظور، علی باب مراد است، علی مرد جهاد است، علی کیست ولی الّه و وجه الّه و عین الّه و باب الّه و نور الّه و سر الّه یکتاست، علی آیت عظماست، علی عالِم اسماست، علی عالی و اعلاست، علی والی و والاست، علی شوهر زهراست، علی واسطه ی فیض الهی است، علی آمر و ناهی است، علی مُهر گواهی است، علی را علی را، بجز هو نشناسد، خدا را خدا را، به جز او نشناسد، بخدا غیر خدا و نبی و غیر علی، عالم خلقت نشناسند علی را، به همه خلق بگوئید که بی مهر علی هیزم نار است، گر آرید همه طاعت و تقوا و عبادات و دعا را


سخن ختم رسل را همه حجّاج شنیدند، وَ زدل نعره ی تکبیر کشیدند، به حیدر گرویدند، وَ مقامش همه دیدند، بدو روی نمودند و پی بیعت او دست گشودند و علی را همه از جان و دل خویش ستودند، بسی نغمه ی تبریک سرودند، گروهی شده مسرور، گروهی ز حسد کور، که بر خواست ز قلب کره ی خاک به نُه قلّه ی افلاک ندای علی مولا علی مولا، همه آئید و ببینید چه غوغای عظیمی شده بر پا که زن و مرد، چه از پیر و چه برنا، همه پروانه ی مولا، همگی مست تولا، همگی غرق تجلی، همه دلداده ی مولا، علی عالی اعلی، همه دیدند که عطر گل لبخند محمد به بهشت ابدی کرده مبدّل همه جا را


علی ای سرّ ودودم، علی ای بود و نبودم، علی ای غیب و شهودم، علی ای رکن و سجودم، تو قیام و تو قعودم، به تو پیوسته برازنده بود از طرف ختم رسل خلعت زیبای خلافت، تو امامی، تو قیامی، تو سلامی، تو شه عرش مقامی، تو صلاتی، تو صیامی، کرم و عزت و ایمان و شجاعت بود از تو، تو ولیّی، تو علیّی، تو همان وجه خدایی، تو همان شمس هدایی، تو همه هستی مایی، تو به هر درد دوایی، تو شفیع دو سرایی، تو شه ارض و سمایی، تو همان نفس رسولی، تو همان زوج بتولی، تو دَرِ شهر علومی، تو هماره ز دل ختم رسل عقده گشودی، تویی آنکس که همه خلق نبودند و تو بودی، به خدایی که تو را داد چنین جاه و جلالت، به ولایت، به رسالت، به فضیلت، به عدالت، که ره غیر تو کفر است و ضلالت، همه عالم ز تو گوید، دم «میثم» ز تو گوید، تو امامی، تو امامی، تو امامی، تو وصیّی، تو وصیّی، تو وصیّی، به خداوند قسم شخص رسول دو سرا را


**** استاد سازگار****



اشعار عید غدیر خم استاد سازگار (میثم)


امین وحی طبع من بیا به لاله زارها

بگیر اوج و پر بزن به گرد شاخسارها

بریز دُر زهر طرف به طرف جویبارها

بیار شعر ناب خود به بزم گلعذارها

بخوان قصیده از علی به شیوۀ هزارها

که جان به هر نفس کنم فدات بارها

بیا به محفل ولا درُی فشان سری بزن

ز دست ختم انبیا شراب کوثری بزن

ز دیده گوهری فشان به سینه آذری بزن

دمی بیا غمی ببر دلی ستان پری بزن

به وصف مرتضی علی نوای دیگری بزن

بشو ز جان غبارها ببر ز دل قرارها

نزول رحمت خدا به دامن کویر شد

علی علی علی بگو که موسم غدیر شد

امام کشور ازل الی الابد امیر شد

به کبریا سفیر شد به مصطفی وزیر شد

محّب او شد عزیز شد عدوی او حقیر شد

به قلب این نشاط ها به چشم اوست خارها

مبارک است بر همه نزول رحمت خدا

کمال یافت دین حق به نام حجّت خدا

ولایت علی بود تمام نعمت خدا

اطاعت علی بود قرین طاعت خدا

محبّت علی بود همان محبّت خدا

خزان باغ دل شود به مهر او بهارها

مراسم غدیر را خدا گرفته در زمین

به اشرف پیمبران خطاب می کند چنین

که ای رسول کبریا علی است بر تو جانشین

علی است پیر انبیا علی است میر مؤمنین

علی بود مدار حق علی بود قرار دین

علی است شهریار کُلّ به کلّ شهریارها

مقام کلّ انبیا مقام نیست بی علی

قیام خیل قائمین قیام نیست بی علی

در آسمان و در زمین نظام نیست بی علی

بنای محکم تو را قوام نیست بی علی

رسالت تو نزد ما تمام نیست بی علی

کمال دین علی بود به عمر روزگارها

چو بر نبی خطاب شد کلام حیّ ذوالمنن

ستاد بین مسلمین چنانکه مه در انجمن

گرفت جان خویش را به روی دست خویشتن

به خطبه ای بلیغ تر ز حدّ معجز سخن

چنان به وصف مرتضی فشاند گوهر از دهن

که هوش برد از سر طوایف و تبارها

الا همه موالیان چه انتها چه ابتدا

شوید گوش سر بسر رسول می دهد ندا

که بر تمام خلق ها رسیده حکم از خدا

هر آنکه را منم نبی علی بر اوست مقتدا

علی است رهبر همه علی است مشعل هُدا

علی است آنکه حق از او گرفته اقتدارها

علی است آنکه کعبه شد مزّین از ولادتش

علی است آنکه هر نبی بود به او ارادتش

علی است آنکه هر وصی بود از او سعادتش

علی است آنکه یافت جان عبادت از عبادتش

علی است آنکه بر همه عیان بود سیادتش

علی است میر و فاتح تمام کارزارها

به ذات حّی لم یزل سفیر نیست جز علی

به من که خود پیمبرم وزیر نیست جز علی

به مؤمنات و مؤمنین امیر نیست جز علی

صراط مستقیم را مسیر نیست جز علی

به سرّ هو به راز حق خیبر نیست جز علی

علی است واقف از ازل ز رمز و راز کارها

علی است آنکه بدر شد به حمله ای مسخّرش

علی است آنکه در اُحد ستود حّی داورش

علی است آنکه عمرو شد جدا به تیغ او سرش

علی که فخر می کند خدا به فتح خیبرش

خوشا کسی که این بود امام و رهبرش

که اوست در صف جزا قسیم نور و نارها

سلام بر تو یا علی که جانِ جانِ عالمی

تو عبد ذات خالقی تو خالقی مجّسمی

تو خطاب مبرمی تو هم کتاب محکمی

تو عین ولام و یاء نه، تو کلّ اسم اعظمی

تو صاحب اختیار حق به حقّ حق مسلّمی

بود به دستت از خدا تمام اختیارها

تو از تمام انبیا به غیر مصطفی سری

تو بحر فضل را دُری تو شهر علم را دری

تو از رسل فراتری تو با نبی برادری

تو جانشین احمدی تو بر صحابه سروری

تو مقتدا، تو رهنما، تو مرتضی، تو حیدری

خدای را رسول را به توست افتخارها

علوم دهر، حرفی از روایت تو یا علی

نجوم چرخ جلوه ای ز آیت تو یا علی

وجود، ظرف کوچک عنایت تو یا علی

کتاب پنج انبیا حکایت تو یا علی

بس است کلّ خلق را ولایت تو یا علی

که می کند جحیم را چو قلب لاله زارها

منم که با ثنای تو چکامه آفریده ام

هر آنچه گفتم از ازل خود از شما شنیده ام

به مهر تو کشیده ام اگر نفس کشیده ام

هماره بوده مدح تو مرام و مشی و ایده ام

اگر بود به هر نفس هزارها قصیده ام

فضایل تو را یکی نگفتم از هزارها

منم مدیحه خوان تو بیان محکمم بده

ز یک شرارۀ غمت نشاط عالمم بده

کلیم کن زبان گشا مسیح کن دمم بده

به سینه آتشم فشان به دیده زمزمم بده

چو «میثم» تو گشته ام زبان میثمم بده

خوشم که این زبان مرا کشد به اوج داره

**** استاد سازگار****


اشعار عید غدیر خم استاد سازگار


دلم مست شراب الغدیر است

سرا پایم کتاب الغدیر است

الا ساقی سر و جانم فدایت

تمام هست خود ریزم به پایت

نجات از بند و دام هستیم ده

زمینای ولایت مستیم ده

چنان بر گیر با یک جرعه هوشم

که چون خم در غدیر خم بجوشم

دل از کف دادۀ ما اُنزلم کن

ز اکملت لکم دین کاملم کن

بده جامم که عیدی دل پذیر است

نه نوروز است این عید غدیر است

وجودم مست از جام تولاّست

دلم دریایی از نور تجلاّست

بیا تا مدح مولا را بگوییم

به صحرای غدیر خم بپوییم

محمّد (ص) نغمۀ توحید دارد

در آن صحرا خدا هم عید دارد

چه صحرایی ز جنّت با صفاتر

ز دامان منی هم دلرباتر

چه عیدی خوب تر از عید قربان

چه روزی روز عترت روز قرآن

محمّد (ص) وقت ابلاغ است، بلّغ

منافق را به داغ است، بلّغ

محمّد (ص) پیک حق را این پیام است

رسالت بی ولایت نا تمام است

نمایان کن جلال حیدری را

کز آن کامل کنی پیغمبری را

بگو با مردم عالم علی کیست

بگو دین جز تولاّی علی نیست

بگو حکم علی نصّ کتاب است

بگو خطّ علی اسلام ناب است

بگو این آیه بر من گشت نازل

نبوّت بی ولایت نیست کامل

تویی پیغمبر و حیدر امیر است

تو را غار حرا او را غدیر است

رسالت با ولایت یک کتاب است

یکی ماه است و دیگر آفتاب است

الا ای خلق عالم سر به سر گوش

محمّد (ص) دم زند، خاموش خاموش

محمّد (ص) را به لب دُرّ ثمین است

ثنا گوی امیرالمؤمنین است

تو گویی می رسد بر گوش جان ها

پیامش در زمین و آسمان ها

که هر کس را منم امروز مولا

علی از نفس او بر اوست اُولی

علی دین را امام راستین است

علی دست خدا در آستین است

علی یعنی چراغ اهل بینش

علی یعنی پناه آفرینش

علی آیینۀ آیین اسلام

علی یعنی تمام دین اسلام

علی میزان، علی ایمان، علی حق

علی سر تا قدم توحید مطلق

علی مولود کعبه رکن دین است

علی آیینۀ حقّ الیقین است

علی بر حزب حق صاحب لوا بود

علی فرماندۀ کلّ قوا بود

علی شمعی که در بزم ازل سوخت

علی جبریل را توحید آموخت

علی در ملک هستی ناخدا بود

علی پیش از خلایق با خدا بود

علی حمد و علی ذکر و علی دم

علی حجر و حطیم و بیت و زمزم

علی حجّ و صلوة است و صیام است

علی رکن و قعود است و قیام است

علی دست خدا در فتح خیبر

علی روز اُحد یار پیمبر

علی در یاری ترک جان گفت

علی در بستر ختم رسل خفت

علی جوشن به تن پوشید بی پشت

علی در جنگ عمر و عبدود کشت

علی بگذاشت بر دوش نبی پا

علی خورشید را بر کند از جا

علی بازوی دیو نفس بسته

علی در کعبه بت ها را شکسته

علی اسلام را در صدر تابید

علی در بدر هم چون بدر تابید

علی دین است و قرآن است و احمد

علی یعنی علی یعنی محمّد (ص)

ولی الله اعظم رکن دین اوست

اولوالامر تمام مسلمین اوست

که قرآن می کند وصف خضوعش

ز خاتم بخشی و حال رکوعش

هزاران سلسله آوارۀ اوست

حدیث منزلة دربارۀ اوست

گُهر از سلُمک سلمی فشانم

حدیث لحمک لحمی بخوانم

عدم بود و عدم بود و عدم بود

که حیدر با محمّد (ص) همقدم بود

دُر توحید افشاندند با هم

خدا را هر دو می خواندند با هم

علی داد از ولادت با نبی دست

نبی عقد اخوّت با علی بست

علی در چرخ ماه انجمن بود

شنیدی مهر با او هم سخن بود

اگر خورشید حرفی با علی گفت

یقین دارم که تنها با علی گفت

نمی دانم که بودم چیستم من

اگر پرسید یاران کیستم من

نه صوفّیم نه سالوِس ریایی

نه وهّابی نه بابی نه بهایی

نه آن را و نه این را دوست دارم

امیرالمؤمنین را دوست دارم

نه در دل هست مهری ز آن سه یارم

نه با اهل سقیفه کار دارم

مسلمانم مسلمان غدیرم

امیرالمؤمنین باشد امیرم

بود خاک در او آبرویم

غلام یازده فرزند اویم

دلم از خردسالی با علی بود

سخن ناگفته ذکرم یا علی بود

چو از اوّل گِلم را می سرشتند

بر آن گِل نام مولا را نوشتند

ولای مرتضی بود و گِل من

علی بود و علی بود و دل من

سرم در هر قدم خاک رهش باد

که مادر یا علی گفت و مرا زاد

چو پا در عالم خاکی نهادم

برون آمد خروشی از نهادم

سراپای وجودم با علی بود

خروشم بانگ یا مولا علی بود

لب خاموشم از مولا علی گفت

مؤّذن هم به گوشم یا علی گفت

به عشق مادر از آن رو اسیرم

که با اشک ولایت شیرم

مرا اندر غدیر عشق زادند

سرشک شوق و شیر عشق دادند

سرشک و شیر با خونم عجین شد

تولاّی امیرالمؤمنین شد

مرا شیر ولایت داد مادر

مرا با عشق حیدر زاد مادر

ولایت روح را آب حیات است

ولایت خَلق را فلک نجات است

ولایت گوهر دریای نور است

ولایت همدم موسی به طور است

ولایت هدیه رب جلیل است

ولایت رهنمای جبرئیل است

ولایت گُل بر آرد از دل خار

ولایت میثم است و چوبۀ دار

ولایت یعنی از حیدر حمایت

ولایت یعنی از عترت روایت

ولایت یعنی از جان دست شستن

به موج خون رضای دوست جستن

ولایت یعنی از گهواره تا گور

طریق عترت از روی خط نور

ولایت بستگی دارد به فطرت

ولایت خطّ قرآن است و عترت

به قرآن، قول پیغمبر همین است

تمام دین امیرالمؤمنین است

به حقّ حق همین است و جز این نیست

که هر کس را ولایت نیست دین نیست

تو را گر مهر مولا نیست در دل

ز طاعات و عباداتت چه حاصل

اگر گیری وضو با آب زمزم

اگر سجّاده گردد عرش اعظم

اگر گویی اذان بر بام افلاگ

گر از تکبیر گردد سینه ات چاک

اگر ضرب المثل گردد خضوعت

به حمد و قل هو الله و رکوعت

اگر در سجده صدها سال مانی

خدا را از درون خسته خوانی

اگر باشد به توحیدت تعهّد

اگر گردی شهید اندر تشّهد

مبادا بر نماز خود بنازی

ولایت گر نداری بی نمازی

گرفتم اینکه مانند تن و جان

وجودت شد یکی با کُّل قرآن

همه آیات آن را خواندی از بر

ز باء اوّلین تا سین آخر

اگر مهر شه مردان نداری

به قرآن بهره از قرآن نداری

محمّد (ص) شهر علم است و علی در

ز در در شهر وارد شو برادر

هر آنکو ناید از در دزد باشد

که در محشر جحیمش مزد باشد

مرا غرق تجّلا کن علی جان

مرا مست تولّا کن علی حان

ز جام معرفت سیراب گردان

چو شمع محفل خود آب گردان

اَگر آلوده ام دل بر تو بستم

و گر خارم کنار گُل نشستم

نمک پروردۀ خوان تو هستم

نمک خوردم نمکدان را شکستم

اگر خار و پستم، تو عزیزی

مبادا آبرویم را بریزی

اردتمند زهرای بتولم

قبولم کن قبولم کن قبولم

کیم من «میثم» بی دست و پایی

گنه کاری تهی دستی گدایی

بگو دشمن کشد بر اوج دارم

امیرالمؤمنین را دوست دارم


****استاد سازگار****



اشعار عید غدیر خم استاد لطیفیان



کار من نیست که بنشینم املات کنم
شان تو نیست که در دفترم انشات کنم


عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم

سالی یک بار من عاشق نشوم می میرم
سالی یک بار اجازه بده لیلات کنم

همه جا رفتم و دیدم که تو هستی همه جا
تو کجا نیستی ای ماه که پیدات کنم؟

پدر خاکی و ما بچه ی خاکی توایم
حق بده پس همه را خاک کف پات کنم

از تو ای پیر طریقت که سر راه منی
آن قدر معجزه دیدم که مسیحات کنم

از خدا خواسته ام هر چه که دارم بدهم
جای آن چشم بگیرم که تماشات کنم

تو همانی که خدا گفت: تو رب الارضی
سجده بر اشهد ان لایی الّات کنم

مثل ما ماه پیمبر به خودت ماه بگو
اشهد انّ علیّاً ولی الله بگو

آینه هستم و آماده ی ایوان شدنم
آتشی هستم و لبریز گلستان شدنم

چند وقتی است به ایوان نجف سر نزدم
بی سبب نیست به جان تو پریشان شدنم

سفره ی نان جویی پهن کن ای شاه عرب!
بیشتر از همه آماده ی مهمان شدنم

آن که از کفر در آورد مرا مِهر تو بود
همه اش زیر سر توست مسلمان شدنم

از چه امروز نیفتم به قدومت، وقتی...
ختم شد سجده ی دیروز به انسان شدنم

روی خورشید تو خورشید پرستم کرده
با تجلّی تو در معرض سلمان شدنم

ده ذی الحجه ی من هجده ذالحجه ی توست
هشت روز است که آماده قربان شدنم

جان به هر حال قرار است که قربان بشود
پس چه خوب است که قربانی جانان بشود

شان تو بود اگر این همه بالا رفتی
حق تو بود که بالاتر از این جا رفتی

شانه ی سبز نبی باطنش عرش الله است
تو از این حیث روی عرش معلّا رفتی

انبیا نیز نرفتند چنین معراجی
انبیا نیز نرفتند تو اما رفتی

به یقین دست خدا دست پیمبر هم هست
پس تو با دست خودت این همه بالا رفتی

باید این راه به دست دگری حفظ شود
علت این بود که تا خیمه ی زهرا رفتی

تو ولی هستی و منجی ولایت، زهراست
تو هدایت گری و روح هدایت زهراست

آی مردم به خدا نیست کسی برتر از این
ازلی طینتِ اول تر و آخرتر از این

تا به حالا که ندیدند و بعد از این هم...
اسد الله ترین حضرت حیدرتر از این

هیچ کس نیست گه عقد اخوت خواندن
بهر پیغمبر اسلام برادرتر از این

رفت از شانه ی معراج نبی بالاتر
به خدا هیچ کجا نیست کسی سرتر از این

آن دو تا "ذات" در این مرحله یک "ذات" شدند
این پیمبرتر از آن، آن پیمبرتر از این

دستِ گرم پدر فاطمه در دست علی ست
بعد از این بارِ نبوت همه در دست علی ست

***علی اکبر لطیفیان***


اشعار عید غدیر خم




گوش‌هـا بـاز کـه امروز هزاران خبر است
خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

صـف ببندیـد کـه هنگـام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگـی عیـد بگیریـد کـه عید آمده است
ایـن همـان عیـد خدای احد دادگر است

سـوره مائده خوانیـد کـه صـد مائـده نور
از خـدا در دل هــر آیـه آن مستتر است

هـر طـرف مـی‌نگرم قافلـه در قافلـه دل
هر دلی بال‌زنـان سوی علـی رهسپر است

این همان عید غدیر است که در خم غدیر
گوش‌هـا یکسـر بـر خطبـه پیغامبـر است

خطبه ختم رسل حکم خدا مدح علی است
خطبه‌ای که سندش مستند و معتبـر است

ایهـا النـاس هـر آنکـس کـه منـم مولایش
ایــن علـی او را تـا روز جــزا راهبــر است

این علی بعـد نبـی رهبر و مـولای شماست
این علی منجی یک خلق به موج خطر است

این علـی وجـه خـدا چشـم خدا گوش خدا
این علی دست خدا بازوی فتـح و ظفر است

من همـان شهــر علومــم همه باشید گواه
که علـی تـا ابدالدهـر بـر این شهر، در است

این امـام است امـام است امـام اسـت امـام
که امامت به وجودش همه‌جا مفتخر است

چشم، بی‌نور علی تا صف محشر کـور است
دین بی مهر علی پیکر بی‌دست و سر است

شرر نار همان بغض علی بـغض علـی است
مهـر او پیشِ روی آتـش دوزخ سپـر است

بــه تمـام بشـر اعـلام کنــد ختـم رسل
که علــی بـن ابیطالـب خیــرالبشر است

خصـم او را پسـر مـادر خـود باید خواند
غیر از این چاره نداریم که او بی‌پدر است

بی‌نمــازی اسـت اگـر بی‌علی آرید نماز
این نمازی که اجرش همه نار سقر است

مهر پرونده اعمـال شما مهـر علـی است
بی‌علی طاعت کونیـن زیان و ضرر است

گر دو صد کـوه طلا در ره معبـود دهید
بی تـولّای علـی جملـه هبا و هدر است

***استاد حاج غلامرضا سازگار***



درگذشت مادر جناب آقای حاج محسن صاحبیان را تسلیت عرض می نماییم




«کلُ مَنْ عَلَیهَْا فَانٍ، وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الجَْلَالِ وَ الْاکْرَامِ» 


مسئول محترم  امور دفاتر اداره کل تبليغات اسلامي مازندران

جناب آقای حاج محسن صاحبیان


ضایعه درگذشت مادر مهربان و مومنتان را از صمیم قلب تسلیت عرض می نماییم

خداوند متعال روح پاکش را با سرور زنان عالم خانم حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها محشور نماید و به بازماندگان صبر جزیل عنایت فرماید.


گروه فرهنگی هنری هیئت پنج تن ال عبا علیه السلام




واقعیت آخرین حج اباعبدالله(ع)




واقعیت آخرین حج اباعبدالله(ع) چه بود/ چرا امام حسین (ع) از حرام حج به احرام حرب رهسپار شدند

امیرالحجاج، مکه و مدینه را ترک می کند و به سوی وعده گاه ذبح عظیم می رود اما حج گزاران به سوی عرفات و منی می روند! حتی برخی از خواص هم حضرت را نصیحت می کنند که نرو!

مشهور است که امام حسین(ع) به عمره‏ تمتع احرام بسته بود، اما زمانی که فهمید مزدوران يزيد مي‏ خواهند حضرت را در حرم امن الهي به شهادت برسانند، ناچار شد حج خود را ناقص و نيمه تمام رها کند و به تعبيری حج را به عمره‏ مفرده تبديل سازد، اما اين سخن بي‏ گمان خطا و اشتباه است.

واقعيت اين است که امام حسين(ع) از همان اول به نيت عمره‏ مفرده احرام بسته بود و در فقه اهل بيت(ع) هم مسئله چنين است که هر مسلماني مي‏ تواند در ماه هاي حج هم، احرام عمره‏ مفرده ببندد و پس از اتمام عمره هم اختيار دارد که به هر جا خواست برود و يا اگر خواست مي‏ تواند عمره‏ مفرده را به عمره‏ تمتع تبديل کند تا اعمال حج را به جاآورد.

اما این سؤال به ذهن متبادر می شود که امام حسین(ع) در ایام حج تمتع، چرا نیت عمره مفرده کردند؟! به هر حال این شرایط و اوضاع و احوال سیاسی آن زمان بود که باعث شد امام چنین تصمیمی اتخاذ کنند. همان طور که بیان شد در این حکم فقهی آمده است که فردی که در ماه ذی الحجه نیت عمره مفرده کند بعد از پایان عمره مفرده می تواند عمره مفرده را به عمره تمتع تبدیل کند پس چرا امام حسین(ع) و همراهان دست عمره مفرده را تبدیل به عمره تمتع نکردند و رهسپار عراق شدند؟ همان طور که در مورد تصمیم قبلی امام حسین(ع) گفته شد شرایط و اوضاع و احوال سیاسی آن زمان بود که باعث شد امام چنین تصمیمی اتخاذ کنند و این امر آنقدر بدیهی است که نیازی به توضیح بیشتر ندارد.

امام صادق(ع) در حديثی مي‏ فرمايند: امام حسين (ع) در ماه ذي الحجه در حال عمره بود، بعد در روز ترويه(هشتم ذی الحجه) در حالي که مردم به سوي مني مي‏ رفتند آن حضرت به سوي عراق روانه شد و هيچ اشکالي ندارد؛ کسي که نمي‏ خواهد حج گزارد، مي ‏تواند در ماه ذي الحجه، عمره به جاي آورد

سیدالشهدا(ع) به خاطر ناامنی مکه برای حضرتش و اینکه مطلع شد نیروهای یزیدی درصدد قتل او در مکه هستند چینین تصمیمی اتخاذ کردند. کار امام حسین(ع) هم جنبه حفظ قداست حرم الهی را داشت و هم نمی خواست در ایام حج و در بیت الله الحرام خونش ریخته شود و هم با بیرون شدن از مکه، در روزی که همه از هر سو به مکه آمده اند و عازم عرفات هستند، نوعی بیدارگری در وجدانها و ایجاد سؤال در ذهنهاست و به این صورت، خبر خروج اعتراض آمیز وی بر ضد حکومت، توسط حاجیانی که از همه مناطق و شهرهای جهان اسلام آمده بودند و اینکه آن حضرت، در حرم امن الهی هم امنیت و مصونیت ندارد، همه جا پخش می شد و این نوعی مبارزه تبلیغاتی بر ضد یزید بود.
امام خمینی(ره) در تجلیلی بلند از این اقدام امام حسین(ع) می فرمایند: «زائران عزیز از بهترین و مقدس ترین سرزمینهای عشق و شعور و جهاد، به کعبه بالاتری رهسپار شوند و همچون سید و سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین(ع)، از حرام حج به احرام حرب و از طواف کعبه به طواف صاحب بیت و از توضؤ به زمزم به غسل شهادت و خون رو آورند و به امتی شکست ناپذیر و بنیانی مرصوص مبدل گردند که نه ابر قدرت شرق یارای مقابله آنان را داشته باشد نه غرب ... که مسلما روح و پیام حج، چیز دیگری غیر از این نخواهد بود و مسلمانان، هم دستورالعمل جهاد نفس را جدی بگیرند، هم برنامه مبارزه با کفر و شرک را.»


امیرالحجاج، مکه و مدینه را ترک می کند و به سوی وعده گاه ذبح عظیم می رود اما حج گزاران به سوی عرفات و منی می روند! حتی برخی از خواص هم حضرت را نصیحت می کنند که نرو! یا بن رسول الله(ص)، حال که می روی با زن و فرزندان نرو! نمی دانند وعده الهی است و خداوند می خواهد حسین را کشته ببیند!

امام رضا(ع) فرمود: چون خدای عزیز و شکوهمند ابراهیم(ع) را امر نمود که جای فرزندش اسماعیل(ع) گوسفندی را که خدا برایش فرو فرستاده بود قربانی نماید، ابراهیم(ع) درخواست نمود که فرزندش اسماعیل را با دستش ذبح نماید و اگر او به کشتن گوسفند امر نمی‌شد همین کار را می‌کرد تا آن داغی را که به قلب پدری که عزیزترین فرزندانش را با دست خود قربانی نموده وارد شده به دل او هم وارد شود، و به این ترتیب سزاوار بلندترین درجات اهل ثواب بر بلاها گردد.

پس خدای بزرگ و بلندمرتبه به او وحی نمود: ای ابراهیم(ع) چه کسی از آفریدگانم را بیشتر دوست داری؟ گفت: پروردگارا تو کسی را نیافریدی که از دوستت محمد(ص) محبوبتر باشد. خدا بدو وحی نمود: آیا او را بیشتر دوست داری یا نفس خود را؟ گفت: بلکه من او را بیشتر از خود دوست دارم. فرمود: فرزندش نزد تو محبوبتر است یا فرزند خودت؟ گفت: بلکه فرزند او. فرمود: کشته شدن فرزند او به ستم و ظلم به دست دشمنانش دل تو را بیشتر به درد می‌آورد یا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه اطاعت از من؟ پروردگارا بلکه کشته شدن او به دست دشمنانش قلب مرا بیشتر به درد می‌آورد. فرمود: ای ابراهیم، پس همانا گروهی که گمان می‌کنند که از امت محمد(ص) هستند به زودی بعد از او دست به خون فرزندش آغشته می‌سازند و او را به ظلم و ستم همچون گوسفندی می‌کشند، و بدین واسطه مستوجب خشم من خواهند شد.
پس ابراهیم به خاطر آن بی‌تاب شد و دلش به درد آمد و به گریستن پرداخت. خدای بزرگ و بلند مرتبه بدو وحی فرمود: ای ابراهیم به تحقیق فدیة بی‌تابی بر فرزندت اسماعیل یعنی اگر او را ذبح می‌کردی به اندوهگینی‌ات بر حسین(ع) و کشته شدنش برابر گشت و برای تو بلندترین درجات اهل ثواب بر مصیبتها خواهد بود و آن سخن خدای عزوجل است که فرمود: «وَفَدَينَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ: ما قربانی بزرگی را فدای او ساختیم(1)

سند:

(1)- (سوره مبارکه الصافات/ آیه شریف 107)



صحیفه سجادیه دعای امام سجاد ع در روز عرفه    www.aleabaa.ir

وَ ضَرَبْتَ الْاَمْثالَ، وَ اَطَلْتَ الاِْمْهالَ، وَ اَخَّرْتَ وَ اَنْتَ
و براى بيدارى مردم مثلهاآوردى، و به آنان مهلتِ طولانى دادى، و كيفر را به تأخير انداختى در صورتى كه
مُسْتَطيعٌ لِلْمُعاجَلَةِ، وَ تَاَنَّيْتَ وَ اَنْتَ مَلى‏ءٌ بِالْمُبادَرَةِ،
بر شتاب در عذاب توانا بودى، و مدارا نمودى در حالى كه قدرت بر عجله داشتى،
لَمْ‏تَكُنْ اَناتُكَ عَجْزاً، وَ لا اِمْهالُكَ وَهْناً، وَ لا اِمْساكُكَ غَفْلَةً،
مدارايت از روى ناتوانى، و مهلت دادنت از باب سستى، و خودداريت از باب غفلت،
وَ لاَ انْتِظارُكَ مُداراةً، بَلْ لِتَكُونَ حُجَّتُكَ اَبْلَغَ، وَ كَرَمُكَ
و به‏تأخير انداختنت از روى‏مدارا و سازش نبوده،بلكه به اين خاطر است كه حجتت‏رساتر، و بزرگواريت
اَكْمَلَ، وَ اِحْسانُكَ اَوْفى‏، وَ نِعْمَتُكَ اَتَمَّ، كُلُّ ذلِكَ كانَ
كاملتر، و احسانت فراگيرتر، و نعمتت تمامتر باشد، تمام اينها
وَ لَمْ تَزَلْ، وَ هُوَ كآئِنٌ وَ لاتَزالُ، حُجَّتُكَ اَجَلُّ مِنْ اَنْ تُوصَفَ
بوده و هست و خواهد بود، و حجت تو برتر از آن است كه به‏طور كامل وصف شود،
بِكُلِّها، وَ مَجْدُكَ اَرْفَعُ مِنْ اَنْ يُحَدَّ بِكُنْهِهِ، وَ نِعْمَتُكَ اَكْثَرُ
و برزگى تو والاتر از آن است كه كسى به كنهش برسد، و نعمتت بيش
مِنْ اَنْ تُحْصى‏ بِاَسْرِها، وَ اِحْسانُكَ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُشْكَرَ
از آن است كه همه‏اش به‏شماره درآيد، و احسانت بيش از آن است كه كسى كمترين آن را
عَلى‏ اَقَلِّهِ، وَ قَدْ قَصَّرَ بِىَ السُّكُوتُ عَنْ تَحْميدِكَ، وَ فَهَّهَنِى
شكرآرد، و اكنون نبودن زبان سخن مرا از ادامه سپاست ناتوان ساخته، و زبان تمجيدم
 
الاِْمْساكُ عَنْ تَمْجيدِكَ، وَ قُصاراىَ الاِْقْرارُ بِالْحُسُورِ
از كار افتاده، و نهايت قدرتم آن است كه به درماندگى اقرار كنم
لارَغْبَةً - ياا اِلهى - بَلْ عَجْزاً. فَها اَنَا ذا اَؤُمُّكَ بِالْوِفادَةِ، وَ
نه از سر رغبت به‏كوتاهى در ستايش تو -اى پروردگار من بلكه از باب ناتوانى. اينك منم كه به‏درگاهت روى آورده‏ام،
اَسْئَلُكَ حُسْنَ الرِّفادَةِ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ اسْمَعْ
و از حضرتت توقع پذيرايى نيك دارم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و رازم را
نَجْواىَ، وَ اسْتَجِبْ دُعآئى، وَ لا تَخْتِمْ يَوْمى بِخَيْبَتى،
بشنو، و دعايم را مستجاب كن، و روزم را به نااميدى و تهيدستى به شب مرسان،
و لاتَجْبَهْنى بِالرَّدِّ فى مَسْئَلَتى،وَاَكْرِمْ مِنْ عِنْدِكَ مُنْصَرَفى،
و در دريوزگيم دست ردّ به سينه‏ام مزن، و رفتنم را از پيشگاهت،
وَ اِلَيْكَ مُنْقَلَبى، اِنَّكَ غَيْرُ ضآئِقٍ بِما تُريدُ، وَلاعاجِزٍ عَمّا
و بازگشتم را به حضرتت گرامى‏دار، زيرا در آنچه بخواهى دچار مضيقه نمى‏شوى، و در برابر خواسته‏ها
تُسْئَلُ، وَ اَنْتَ عَلى‏ كُلِّ - شَىْ‏ءٍ قَديرٌ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ
ناتوان نمى‏باشى، و بر هر چيزى قدرت دارى، و هيچ حول و قوه‏اى
اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ.
جز به دست خداى بزرگ نيست.
(47) وَ كانَ مِنْ دعائِهِ عليه‏السلام فى يوم عَرَفَة
«دعاى آن حضرت در روز عرفه»

248
 
249

 

اس ام اس مناسبتی هفته دفاع مقدس



اس ام اس در مورد شهدا و هفته دفاع مقدس - www.RadsMs.com


آیا میدانید دلیل اینکه شما الان با آرامش و امنیت کامل ، این متن رو میخونی

از جان گذشتگی هزاران شهید است ؟

این ابر مردان را فراموش نکنیم . . .

هفته دفاع مقدس گرامی باد


.

.

.

شهیدان از می توحید مستند / شهیدان سرخوش از جام الستند

نمردند و نمی میرند هرگز / شهیدان زنده ی جاوید هستند . . .

هفته دفاع مقدس گرامی باد

.

.

.

اس ام اس در مورد شهدا

بدی کردیم، خوبی یادمان رفت / ز دلها لای روبی یادمان رفت

به ویلای شمالی خو گرفتیم / شهیدان جنوبی یادمان رفت . . .

شادی روح شهدا صلوات

.

.

.

گل اشکم شبی وا میشد ای کاش / همه دردم مداوا میشد ای کاش

به هر کس قسمتی دادی خدایا / شهادت قسمت ما میشد ای کاش . . .

.

.

.

مادر!

تو بر مزار شهید عزیز خویش

یک کاسه آب یخ

یک دسته گل بیار

زیرا که من هنوز در این خوابگاه خویش

لب تشنه حیاتم

دل تشنه وطن . . .

.

.

.

خوشا آنان که با عزت ز گیتی /  بساط خویش برچیدند و رفتند

ز کالاهای این آشفته بازار /  شهادت را پسندیدند و رفتند . . .

.

.

.

خوشا آنان که جانان می شناسند / طریق عشق و ایمان می شناسند

بسی گفتیم و گفتند از شهیدان / شهیدان را شهیدان می شناسند . . .

.

.

.

بار دیگر لاله ها از خاک روئیدن گرفت

غنچه، پیراهن شکاف انداخت، خندیدن گرفت

نغمه داوود یر دادند مرغان چمن

عطر گل در کوچه های شهرپیچیدن گرفت . . .

هفته دفاع مقدس گرامی باد

.

.

.

پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند

اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند . . .

(شهید آوینی)

.

.

.

کوله بارى پر زمهر انبیا دارد شهید / سینه‏اى چون صبح صادق، باصفا دارد شهید

این نه خون است اى برادر بر لب خشکیده‏اش‏ / بر لب خونرنگ خود، آب بقا دارد شهید

.

.

.

زندگی بی شهادت، ریاضت تدریجی برای رسیدن به مرگ است . . .

(شهید محمد عبدی)

.

.

.

از آسمان عرفان، تابنده اختری رفت / وز کنج علم و ایمان، ارزنده گوهری رفت

سرباز پیشتازی از خیل عشقبازان / از صفحه ی شجاعت یکتا دلاوری رفت . . .

.

.

.

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند / روبه صفتان زشت خو را نکشند

گر عاشق صادقی ز مردن نهراس / مردار بود هر آنکه او را نکشند . . .

.

.

.

هزار هزار شور و شوق

لبان پر ز خنده

هزار هزار بسیجی

هزار هزار پرنده

هزار هزار پهلوون

هزار هزار همخونه

رفتند که ما بمونیم

رفتند که دین بمونه

شهدا را یاد کنیم اگرچه با یک صلوات



توکل تضمین الهی است

 

هیئت پمج تن آل عبا علیه السلام

 

توکل تضمین الهی برای کسی است که همیشه‏ حامی و پشتیبان حق است

قرآن کریم می‏فرماید:

از پیمودن راه حق نترسید و به خدا توکل کنید،

از نیروی باطل نترسید و به خدا توکل کنید

همین که عزم کردی و تصمیم‏ گرفتی،

به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن ...